آيتالله محمدتقي مصباح يزدي، فقيه، فيلسوف، مفسر قرآن و از انديشمندان و اساتيد حوزه علميه قم بود. رياست مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، عضويت در مجلس خبرگان رهبري، جامعه مدرسين حوزه علميه قم و شوراي عالي انقلاب فرهنگي و رياست شوراي عالي مجمع جهاني اهلبيت (ع) از سوابق ايشان است. آن بزرگوار، از شخصيتهاي بزرگ، و الگو براي اهل دين و دانش است.
براي تحقيق دربارة ابعاد زندگي پربار و آثار و تاليفات ايشان، بايستي به منابع رجوع کرد. در اينجا چهار نکته از دفتر زندگي و دانش آن عالم رباني را که براي همه و به ويژه جوانان و دانشجويان و طلاب، مهم، سرنوشتساز و راهگشاست، بازميگويم؛
نخستين نکتهاي که دربارة زندگي طلبگي ايشان جالب به نظر ميرسد، استقامت در طلبگي و تحصيل علم، توام با فقر شديد است، به طوري که در اوايل طلبگي، حتي نان خالي به قدر سير شدن نيز نداشته است. با اين حال، چنان به تحصيل علم عشق و علاقه داشته که گرسنگي با تحصيل علم را بر سيري و رفاه بدون تحصيل علم ترجيح داده و با طي مسير دانش، به کمالاتي رسيده است که هرگز نميتوان با مال دنيا به آن کمالات دست يافت. 1
کساني که قدر و اهميت علم را ميدانند، فقر و گرسنگي با تحصيل علم را از رفاه و مال و ثروت بدون علم بهتر ميدانند. نه تنها علامه مصباح، بلکه بسياري از بزرگان نيز بر مبناي چنين انديشهاي به مراحل بالاي دانش رسيده و در هدايت جامعه و تربيت انسانها نقش ايفا کردهاند.
دومين نکته از زندگي مرحوم حضرت آيتالله مصباح يزدي که بسيار جالب است، اينکه؛ آن بزرگوار همزمان با حضور در ميدان علم و تحصيل علوم مختلف مانند فقه و اصول و تفسير و عرفان و فلسفه و حتي يادگيري زبانهاي خارجي، در ميدان سياست نيز حضور فعال داشته است. اما نکته اينجاست که اولا درس و دانش را فداي فعاليتهاي سياسي نکرده، بلکه از درس و دانش براي فهم سياست و فلسفة آن و نحوة استفاده از ابزار سياست در راه دين و اجراي احکام الهي به ويژه برپايي و استمرار حکومت اسلامي استفاده کرده است. 2
حضور ايشان در ميدان سياست نيز با رهبري عالم رباني و فقيه جامعالشرايط يعني حضرت آيتالله العظمي امام خميني (ره) بوده است. اين، به ما ميآموزد که انسان در فعاليت سياسي نيز بايد مطيع و پيرو فقيه جامعالشرايط و رهبر الهي باشد.
سومين نکتهاي که از زندگي حضرت آيتالله مصباح يزدي براي هر انسان مسلمان و به ويژه انسانهاي مسئوليت شناس و انقلابي آموزنده است، پايداري در عرصة جهاد تبيين، مقاومت در اين مسير و بيتوجهي به تهمتها و طعنههاي دشمنان دين خدا و انقلاب اسلامي است.
آيتالله مصباح يزدي يکي از متفکرين بزرگ ديني و از نظريه پردازان انقلاب اسلامي بود. بعد از سال 1376 که هجوم فکري و فرهنگي شديدي به اعتقادات و آموزههاي ديني و انقلابي توسط دشمنان خارجي و غربگرايان داخلي آغاز شده بود، آيتالله مصباح يزدي در خطبههاي پيش از نماز جمعة تهران، با زبان ساده و قابل فهم براي عموم مردم، مسائل مهمي مانند ولايت فقيه، مشروعيت حکومت، مردمسالاري ديني و مسائل روز را تبيين ميکرد. با اقشار مختلف مردم به ويژه اهل علم از دانشجو و طلبه و اساتيد حوزه و دانشگاه در شهرهاي مختلف ديدار، و براي آنها سخنراني ميکرد و گرههاي علمي و ذهني آنها را ميگشود. سخنان او که برآمده از علم و برهان و استدلال بود، چنان تاثيرگذار بود که غربگرايان در پاسخ او، درمانده و عاجز شده و به تهمت زدن و ترور شخصيت نوراني او پرداختند. گاهي شايع کردند که او قبل از انقلاب در ميدان مبارزة سياسي حضور نداشته است. گاهي او را به خشونتگرايي و تبليغ خشونت متهم کردند. مخالفان انقلاب اسلامي براي ترور شخصيت شکوهمند وي تا جايي پيش رفتند که حتي کاريکاتور او را در يکي از روزنامهها منتشر کردند. زيرا ميديدند که او با حضور فعال در ميدان علم و جهاد تبيين، روشنگري کرده و راه خدا و اهل بيت (ع) و ولايت را به مردم نشان ميدهد.
او مانند کوهي استوار به توفانهاي تهمت مخالفان انقلاب و منافقان توجهي نميکرد و بدون محافظهکاري و عقبنشيني به وظيفة خود در قامت يک عالم الهي و مجاهد مخلص عمل ميکرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي، هر از گاهي براي شناساندن سيماي نوراني حضرت آيتالله مصباح يزدي و توجه دادن جامعه به استفاده از ايشان، به معرفي شخصيت وي ميپرداخت.
رهبر معظم انقلاب، در 13 شهريور 1378 يعني حدود بيست سال قبل از وفات آيتالله مصباح يزدي و در اوج حملات رسانهاي دشمنان براي ترور شخصيت وي فرمودند:
«من ايشان را نزديک به چهل سال است ميشناسم و به ايشان ارادت قلبي دارم؛ فقيه، فيلسوف، متفکّر و صاحبنظر در مسائلِ اساسي اسلام. اگر خداي متعال به نسل کنوني ما اين توفيق را نداد که از شخصيتهايي مثل مرحوم علّامهي طباطبايي، يا مرحوم شهيد مطهّري استفاده کند، بحمداللَّه اين شخصيت عزيز و عظيم، خلاءِ آن عزيزان را در زمان ما پر ميکنند.»3
آخرين نکته يا درسي که از مرحوم آيتالله مصباح يزدي آموختم، درسي بسيار مهم درباره معنا و مفهوم زندگي است.
ايشان در دي ماه 1397 يعني دو سال قبل از وفات، در ديدار جمعي از خواهران طلاب قم و تهران فرمودند:
«جا دارد با خودمان بينديشيم در رابطه با هدفي که به خاطر آن، خلق شده ايم، چه مقدار فکر کرده و چه کاري انجام دادهايم؟ چند دقيقه از روزمان را صرف اين هدف کردهايم؟ متأسفانه گاهي آن قدر توجه ما به امور مادي جلب شده است که فرصتي براي تفکر در اين مسائل برايمان نميماند.»
حضرت آيتالله مصباح در ادامه فرمودند:
«طبق فرمايش قرآن کريم، خداوند، مرگ و زندگي را به خاطر امتحان و آزمايش آفريده است؛ به عبارت بهتر تمام عمر ما مانند يک جلسه امتحان است؛ جلسه امتحاني که مدت آن نسبت به عمر بي نهايت آخرت، شبيه صفر است. بنابراين اين عالَم با اين همه اسباب، زمينه امتحان بشر است.
بنا بگذاريم در مورد هدف خلقت خودمان و وظيفهمان بيشتر بينديشيم و آن را به نتيجه عملي برسانيم، يکي از نتايج عملي اين تفکر، اين است که به دنبال اين باشيم تا قرآن را بهتر بفهميم؛ چرا که قرآن است که مسير را مشخص کرده است و ميتواند به ما بفهماند کدام مسير بهتر است؛ بعد از قرآن نيز از کلمات و سيره اهلبيت (عليهمالسلام) و در اين عصر، از فرامين حضرت امام خميني(ره) و جانشين شايستهشان استفاده کنيم و خود را مطيع آنها بدانيم. مبادا انسان، به قدري توجهش به نيازهاي مادي جلب شود که طبق فرمايش قرآن، حتي از چارپايان نيز پستتر شود!» 4
«معناي زندگي» اگر چه مسئلهاي بسيار مهم است، ولي ممکن است برخي انسانها به قدري به دنبال تامين نيازهاي مادي و دنيوي خود، بدوند که به فرمودة مرحوم آيتالله مصباح، حتي فرصتي براي درک معناي زندگي نداشته باشند و هنگامي به خود بيايند که زندگي تمام شده است!
با توجه به اهميت مسئلة «معناي زندگي» از يک سو، و از سوي ديگر اهميت درک ديدگاه آيت الله مصباح به عنوان يک عالم و متفکر بزرگ، برخي از اهل تحقيق براي دريافت معناي زندگي، آثار آن بزرگوار را مورد بررسي قرار دادهاند و نتيجه را اينگونه نوشتهاند:
«چيستي معناي زندگي، يعني هدفمندي و عَبَث نبودن حيات، از موضوعاتي است که انديشه بشري را به خود مشغول داشته است. اين مسئله از مسائلي است که شکست در پاسخ بدان، موجب پيدايش بحرانهاي فکري و اجتماعي در جوامع مختلف، به ويژه در جوامع غربي شده است. در اين راستا، علامه محمدتقي مصباح يزدي، از فَلاسفة اسلامي معاصر، چيستي معناي زندگي را به ژِرفي کاويده و در نهايت معناداري زندگي را که استعاره از هدف زندگي است، مصداقاً با قرب الهي قرين دانستهاند. قرب الهي، يعني نزديک شدن به خدا، مقام حقيقي است که در سايه سار اعمال اختياري در مسير عبوديت الهي براي انسان حاصل ميشود.»5
---------------------
منابع:
1- «گفتمان مصباح (گزارشي از زندگاني علمي و سياسي آيت الله مصباح يزدي)»، رضا صنعتي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي،1389
2- همان
3- از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي دربارة مرحوم علامه مصباح يزدي در تاريخ 13 شهريور 1378
4- گزارش سخنراني آيتالله مصباح يزدي در ديدار جمعي از خواهران طلبه و دانشجو در https://mesbahyazdi.ir
5- مقالة علمي «معناي زندگي از ديدگاه علامه مصباح يزدي»، عباس عارفي، مندرج در مجلة معرفت فلسفي، سال 20، بهار 1402، شماره 3 (پياپي 79)
* ابوالفضل محمّدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.