اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

چرا ترکيه موفق به نفوذ در آسياي مرکزي شد و ايران نشد؟

ترکيه به‌سرعت براي ايجاد روابط با کشور‌هاي ترک‌زبان اقدام کرد و ميزبان نخستين نشست از اين دست را درسال1371 /1992 بود. هدف اين نشست، تعميق روابط بر پايه‌ي پيوند‌هاي مشترک زباني، فرهنگي و سياسي بود. اين ابتکار زمينه‌ساز تشکيل شوراي همکاري کشور‌هاي ترک‌زبان درسال1388 /2009 شد؛ نهادي که بعد‌ها به سازمان کشور‌هاي ترک تغيير نام داد.

چرا ترکيه موفق به نفوذ در آسياي مرکزي شد و ايران نشد؟

به گزارش تابناک، «امواج ميديا» در مقالهاي به بررسي رقابت ايران و ترکيه در آسياي مرکزي پرداخته که در ادامه آمده است.

لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجي به معناي تاييد محتواي آن از سوي تابناک نيست.

از جنگ ناگورنو-قرهباغ در سال1399 /2020 تا فروپاشي دولت پيشين سوريه در اواخرسال1403 /2024 و توافق صلح مقدماتي ارمنستان و جمهوري آذربايجان که در مرداد 1404/اوت 2025 امضا شد، تحولات متعددي توجهها را دوباره به رقابت ايران و ترکيه در شام و قفقاز جنوبي معطوف کرده است.

با اين حال، آسياي مرکزي عرصهي ديگري براي اين رقابت به شمار ميرود. با شکلگيري اتحاد آنکارا-باکو و قرار گرفتن جمهوري آذربايجان در جايگاه گذرگاهي براي اهداف گستردهتر «پانترکي» ترکيه، اين روندها شايسته بررسي دقيقتر هستند.

براي درک محاسبات آنکارا و تهران بايد به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي درسال1370 /1991 بازگشت. بلافاصله پس از آن، ايران و ترکيه جمهوريهاي تازهاستقلاليافته در قفقاز و آسياي مرکزي را بهعنوان عرصهاي حاصلخيز براي بازيابي دسترسي به حوزههاي نفوذ تاريخي خود تلقي کردند.

ترکيه بهسرعت براي ايجاد روابط با کشورهاي ترکزبان اقدام کرد و ميزبان نخستين نشست از اين دست را درسال1371 /1992 بود. هدف اين نشست، تعميق روابط بر پايهي پيوندهاي مشترک زباني، فرهنگي و سياسي بود. اين ابتکار زمينهساز تشکيل شوراي همکاري کشورهاي ترکزبان درسال1388 /2009 شد؛ نهادي که بعدها به سازمان کشورهاي ترک تغيير نام داد.

بروس پانيير، پژوهشگر مرکز تحقيقاتي توران و عضو هيئت مديره مرکز سياستي خزر در واشنگتن، به امواج. ميديا گفت بسياري در آسياي مرکزي پس از فروپاشي شوروي، ترکيه را بهعنوان «برادر بزرگ» بالقوه پذيرا شدند. هويت ترکيه بهعنوان عضوي از ناتو که اروپا و آسيا را به هم پيوند ميدهد، براي کشورهاي نوپاي آسياي مرکزي جذاب بود. با اين حال، چالشهاي اقتصادي داخلي در دههي1370 /1990 توانايي ترکيه را براي پاسخگويي به انتظارات منطقهاي محدود کرد.

ايران، در مقابل، خود را در چارچوب جهان گستردهتر فارسيزبانانان که تا آسياي مرکزي امتداد مييابد، تعريف کرد. با اين حال، نفوذ آن بهدليل شکافهاي فرقهاي، تفاوتهاي ايدئولوژيک، تحريمهاي غرب و تمايل گسترده نخبگان سکولار آسياي مرکزي به پرهيز از ارتباط با کشوري که بهعنوان مطرود بينالمللي تلقي ميشد، محدودتر بود.

با اين حال، ايران توانست در تاجيکستان فارسيزبان - که کشوري غيرترک است - و ترکمنستان، تنها همسايه مستقيمش در آسياي مرکزي، فرصتهايي بيابد.

تهران بر ديپلماسي فرهنگي- ميراث مشترک، زبان و دين - بهعنوان ابزاري از قدرت نرم تکيه داشت، هرچند اين رويکرد اغلب بهدرستي درک نميشد. برخلاف ترديدهاي برخي دولتهاي آسياي مرکزي - بهويژه ازبکستان - ايران در پي صدور اسلام سياسي يا اسلام شيعي به اين فضاي پساشوروي نبود. با اين حال، نگراني از «تهديد اسلامي» موانعي بر سر گسترش عميقتر روابط ايران و آسياي مرکزي ايجاد کرد.

در عمل، دستورکار منطقهاي ايران بيش از آنکه ايدئولوژيک باشد، بر ژئواکونومي استوار بوده است. ايران در زيرساختها - از جمله جادهها، تونلها، خطوط لوله گاز و تأسيسات صنعتي - اغلب تحت پوشش سازمان همکاري اقتصادي سرمايهگذاري کرد.

تاجيکستان و ترکمنستان اصليترين دريافتکنندگان اين سرمايهگذاري بودند و قزاقستان توجه محدودتري دريافت کرد. ازبکستان بهدليل نگرانيهاي امنيتي فاصله خود را حفظ کرده بود تا اينکه يک تغيير سياسي درسال1396 /2017 راه را براي تعامل اقتصادي عملگرايانهتر با تهران گشود.

 

همسوييهاي ژئوپوليتيک و حساسيتهاي راهبردي

 

ايران و ترکيه در آسياي مرکزي دستورکارهاي متفاوتي دارند و همين امر توضيح ميدهد چرا رقابت قدرتهاي بزرگ را در آن بخش از جهان بهگونهاي متفاوت ميبينند. ترکيه بهعنوان يک مرکز تجاري مهم در مسير شرق-غرب، خواهان شکوفايي دالان مياني از طريق امنيت و رفاه منطقهاي است.

برخلاف دههي1370 /1990، ترکيه اکنون در موقعيت اقتصادياي قرار دارد که ميتواند آرزوهاي خود را محقق کند، زيرا کشورهاي آسياي مرکزي بهطور فزايندهاي براي آيندهي تجارت چين-اروپا اهميت مييابند.

دکتر نارگيزا عمروا از دانشگاه اقتصاد و ديپلماسي جهان در ازبکستان گفت دالان مياني بهطور فزايندهاي سياسي شده است و آنکارا از آن براي تعميق همگرايي منطقهاي با زمينههاي ايدئولوژيک بهره ميگيرد. او به امواج. ميديا گفت «اگرچه دالان مياني از نظر کارآمدي اقتصادي اولويت برابر براي همه کشورهاي آسياي مرکزي ندارد، با اين حال جمهوريهاي منطقه در چارچوب همبستگي ترکها از آن در بالاترين سطح حمايت ميکنند. «

عمروا افزود «از ديدگاه عملگرايانه، کشورهاي آسياي مرکزي همچنين خواستار گشايش دالان زنگزور هستند که مسافت و زمان لازم براي انتقال محموله از آسياي مرکزي به اروپا از طريق درياي خزر را بهطور چشمگيري کاهش ميدهد. «

 

شايان توجه است که ايران بهشدت با طرح کنوني دالان زنگزور مخالفت کرده است، زيرا اين طرح دسترسي زميني مستقيم ايران به ارمنستان را قطع ميکند.

 

راهگذر زنگزور

 

طرح آذربايجان براي توسعهي يک مسير مستقيم به ترکيه تنشهايي را با ارمنستان و ايران، که ميگويند اين راه مرز زميني آنها را قطع خواهد کرد، موجب شده است. اين مسير آنکارا را نيز در مقابل تهران قرار داده است.

آنکارا ميخواهد کشورهاي آسياي مرکزي کمتر به روسيه و چين وابسته باشند و پيوندهاي عميقتري با ترکيه و جمهوري آذربايجان داشته باشند. پانيير گفت «آنها ميخواهند اين کشورها تا جايي بازيگران مستقل باشند که حاکميت و تماميت ارضيشان تقويت شود، بهگونهاي که بتوانند مؤثرتر با دولت ترکيه براي پيشبرد منافع ترکيه در آن منطقه همکاري کنند. «

در مقابل، ايران در تلاش براي محدود کردن نفوذ غرب در آسياي مرکزي با چين و روسيه همسو است. تهران حضور فزايندهي ترکيه، عضو ناتو، را بهمنزلهي جانشيني براي قدرت آمريکا ميبيند که نگرانيها را از نفوذ ژئوپوليتيکي برانگيخته است.

تلاشهاي دولت دونالد ترامپ براي کشاندن کشورهاي آسياي مرکزي به پيمان ابراهيم اين نگرانيها را تشديد کرده است.

با اين حال، در مقايسه با حضور پررنگتر آمريکا يا اروپا، ايران، روسيه و چين نسبت به گسترش نقش ترکيه در آسياي مرکزي رويکردي نسبتاً سازگار دارند.

آيگرم تورگنبايوا، روزنامهنگار مستقر در بيشکک، به امواج. ميديا توضيح داد «ترکيه مسيرهايي در مجاورت ناتو ارائه ميدهد که از اهداف تنوعبخشي آمريکا پشتيباني ميکند. ايران بيشتر با روسيه و چين همسو است و در هدفِ مسکو براي محدود کردن نفوذ آمريکا و ناتو شريک است. هر دو تا زماني نقش ترکيه را ميپذيرند که از خطوط قرمز آنها عبور نکند. «

دکتر هومن پيماني، تحليلگر ارشد مسائل امنيتي منطقهاي و امنيت انرژي، در اين باره گفت «بسيار حياتي است که آسياي مرکزي، به عنوان يک منطقه همسايه، براي جلوگيري از محاصره شدن ايران توسط کشورهاي متخاصم داراي پيوند با اسرائيل و ايالات متحده و متحدان غربي آن، همچنان دوست و غيرخصمانه با ايران باقي بماند. «

دکتر ادوارد وستنيج، رئيس دپارتمان سياست و مطالعات بينالمللي در دانشگاه اوپن بريتانيا، با اشاره به حساسيتهاي استراتژيک ايران، تأکيد کرد که جمهوري اسلامي بهطور طبيعي با هرگونه گسترش قدرتهاي متخاصم در نزديکي مرزهاي خود مخالفت خواهد کرد. در اين ميان، تهران تمرکز گفتاري ويژهاي بر جلوگيري از نفوذ اسرائيل دارد. او در خصوص احتمال اجازه دولتهاي آسياي مرکزي براي استفاده از خاکشان جهت حملات عليه ايران گفت که اين جمهوريها «علاقه چنداني به دشمني آشکار با تهران ندارند. «

با اين حال، وستنيج خاطرنشان کرد که گمانهزني دربارهي پيوستن هر يک از کشورهاي آسياي مرکزي يا جمهوري آذربايجان به پيمان ابراهيم در نهايت «بياهميت» است، زيرا آنها هماکنون روابطي با اسرائيل دارند. او گفت»هر پنج کشور [آسياي مرکزي]پيشاپيش روابط ديپلماتيک با اسرائيل دارند، يا مستقيماً از طريق تبادل سفير و برپايي سفارتخانه»- با اشاره به قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان- »يا از طريق دفاتر حافظ منافع در سفارتخانههاي کشورهاي همسايه»، با اشاره به قرقيزستان و تاجيکستان.

 

چشمانداز رقابت و همکاري

در چشمانداز آينده، رقابت ترکيه و ايران در آسياي مرکزي احتمالاً همچنان مديريتشده باقي خواهد ماند و گهگاه با لحظاتي از همکاري عملگرايانه همراه خواهد شد براي نمونه در مسيرهاي تجاري که ترکيه را از طريق ايران و آسياي مرکزي به چين متصل ميکند.

در حاليکه آنکارا ميکوشد اين منطقه را از نظر ايدئولوژيک و سياسي از تهران دور نگه دارد، ميتواند نسبتاً مطمئن باشد که برتري خود را حفظ خواهد کرد.

با اين حال، همکاري آسياي مرکزي با ايران احتمالاً بر پايهي نگرانيهاي مشترک - بهويژه مقابله با گروههاي افراطي مانند شاخهي خراسان داعش در افغانستان - ادامه خواهد يافت.

 افزون بر اين، با توجه به موقعيت محصور در خشکي، جمهوريهاي آسياي مرکزي داراي منافعي راهبردي در حفظ روابط باثبات و سالم با ايران هستند تا دسترسي خود را به آبهاي گرم خليج فارس و اقيانوس هند تضمين کنند.

در نهايت، پويايي روابط ترکيه و ايران همچنان يکي از عناصر مهم در چشمانداز ژئوپوليتيکي در حال تحول آسياي مرکزي باقي خواهد ماند.

با اين حال، اين روند بايد در چارچوب گستردهتر سياست قدرتهاي اوراسيايي ديده شود، جايي که چين، روسيه و هند بازيگران اصلي خارجي به شمار ميآيند و غرب نقشي نسبتاً حاشيهاي ايفا ميکند.

نکتهي اساسي آن است که کشورهاي آسياي مرکزي نبايد بهعنوان دريافتکنندگان منفعل نفوذ يا سرمايهگذاري خارجي در نظر گرفته شوند، بلکه بايد بهعنوان بازيگران راهبردي ديده شوند که آيندهي خود را در نظم پيچيده منطقهاي شکل ميدهند.

وستنيج در پايان نتيجهگيري کرد «کشورهاي آسياي مرکزي هرچه بيشتر نقش فعالتري در پيگيري منافع چندبُعدي خود براي تضمين آيندهشان هستند و اين ايران و ترکيه هستند که تلاش ميکنند و گاهي به تکاپو ميافتند تا اهميت و ارتباط خود را با تحولات گستردهتر ژئوپليتيک اوراسيا حفظ کنند. براي دو قدرت کليدي آسياي مرکزي، قزاقستان و ازبکستان، الگوهايي که کشورهايي، چون سنگاپور و امارات متحده عربي دنبال کردهاند منبع الهام مهمي بهشمار ميروند و ترکيه و ايران صرفاً ابزارهايي براي رسيدن به آن آينده هستند. «

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.