* جلال محمدي، پيشکسوت رسانه و کارشناس مسائل آذربايجان
از دهة 70 تلاش گستردهاي از سوي بيگانگان براي ايجاد، سازماندهي و گسترش جريان تجزية قومي با هدف توليد مشکلات امنيتي، سياسي و تجزية ايران آغاز شده است.
سرمايهگذاري سنگيني براي تغيير تفکر ملي اقوام ايراني به تفکر قوميتي و تجزيهطلبانه صورت گرفته است.بخشي از هزينة اينکار توسط کارفرمايان (آمريکا، اسراييل و باکو ...) تامين ميشود و بخشي هم در ساية نفوذ عناصر يا افکار ضد ملي در ساختارهاي فرهنگي و سياسي داخلي کارسازي ميشود! (تبديل برخي تيمهاي ورزشي به بستر حرکات ضدّ ملي، فعاليتهاي فرهنگي هنري براي فربهسازي هويت قومي در مقابل هويت ملي در زمينة ادبيات، موسيقي، رسانه و...در محيطهاي دولتي و عمومي و خصوصي)
تجزيه، يک اتفاق نيست، يک فرآيند زمانبر است و ممکن است دهها سال به طول انجامد. تجزية بحرين و قفقاز دهها سال زمان برد. روسيه از دورة صفوي در تلاش براي اشغال قفقاز ايران بود و در دورة قاجار به هدف رسيد. براي غرب، فروپاشي عثماني قريب صد سال و فروپاشي شوروي نيم قرن زمان برد!
مردم آذربايجان، هويت کهني دارند که در طول تاريخ به طور طبيعي شکل گرفته است. ايران، تشيع، آذربايجان، سه ضلع اين هويت تاريخي است.
براي طي فرآيند تجزيه، غرب از طريق پانترکيسم، بازروايتي از هويت و تاريخ ما آذربايجانيها توليد کردهاست! در اين روايت، از هويت آذريها؛ آذربايجان، ايران و تشيع حذف ميشود و جاي آنها را «تُرک بودن، و جهان ترک!» ميگيرد!
«گرگ خاکستري!» هم به مثابة سميل ترک تعريف ميشود. حال آنکه حتي ترکهاي پيش از قرن چهارم در آسياي ميانه که مسلمان هم نبودند، گرگها را ميکشتند!
هدف از تکرار دايمي روايت ساختگي از تاريخ و هويت آذربايجان توسط پانترکيسم، تغيير هويت آذربايجان و آذربايجاني به هويت ترکيِ بُزقوردي و غيرايراني است!
متناسب با هر قوم ايراني، يک مکتب فکري ضدايراني طراحي کردهاند. «پانترکيسم» را به آذربايجان اختصاص دادهاند و هر روايتي از تاريخ، هويت و فرهنگ آذربايجان را منطبق با آموزهها و اهداف پانترکيسم جعل ميکنند!
به رغم تلاش براي گسترش اين تفکر در جامعة آذريها، اکثريت مردم آن را نپذيرفتهاند. تفکر ايراني و شيعي آذربايجان والاتر از آن است که گرگ خاکستري را مقدس بشمارد! اما اين به معناي عدم عدمنفوذ پانترکيسم يا تجزية قومي در جامعة ما نيست!
فعالان پانترکيسم حتي در ترکيه و در جمهوري باکو نيز در اقليت بودند و هستند. مردم اين کشورها مسلمانند.اما در ساية حاکميت لائيک، پانترکيسم به مثابة عنصر هويت و آرمان ملي، و دين و مذهب مانند امر شخصي و خصوصي تعريف ميشود!
تلاش براي تغيير هويت ايراني آذربايجان با «ترويج گفتمان جعلي قومي» در مقابل گفتمان اصيل ملي، در واقع تلاش براي تجزية آذربايجان است.
«تجزية قومي» واقعيتي ريشهدار، غيربومي و در پيوند با دولتهاي اجنبي است که تلاش براي بوميسازي و سرايت آن به جامعه و دستگاههاي تصميمگير مشهود است. برخي، به علت عدم شناخت و يا گريز از دردسرهاي مقابله، آن را انکار ميکنند! ميگويند؛ در آذربايجان، تجزيهطلب حتي به عدد انگشتان نيست!
منکرين تجزية قومي، نام آن را «هويتطلبي!» گذاشته و با کيسهاي «هويتطلب!» فالوده ميخورند و گفتمان قومي را گسترش ميدهند! ا(در اوايل دهة 80 برخي مطبوعات تجزية قومي در تبريز، عنوان «هويتطلبي» را پوششي براي تجزيهطلبي ابداع کرد.)
منکر تجزية قومي در آذربايجان، کسي را تجزيهطلب ميداند که مانند کومله و دمکرات و جيشالظلم سلاح به دست گيرد. جالب اينکه اين گروهکها هم خود را تجزيهطلب معرفي نميکنند!..
آقايان! ملاک تجزيهطلبي سلاح نيست. شوروي بزرگ بدون شليک يک گلوله فروپاشيد!
انکار تجزية قومي در ساختار سياسي يا اداري محلي براي کشور خطرناک است. زيرا کانونهاي تصميمگيري کلان يا ملي را در غفلت واميگذارد.
نهان کردن تجزيهطلبي در پوشش «هويتطلبي!» کارکردي جز حساسيتزدايي از تجزيهطلبي ندارد.
رهبر انقلاب از اوان آغاز فعاليت جريان «تجزية قومي» با حساسيت و آيندهنگري، مسئولان را به مقابله با آن فراخواند. با گذشت 25 سال از هشدار و دستور رهبري و گسترش تجزية قومي به حوزههاي رسانه، ورزش، ادبيات، هنر، انتخابات، نشر کتاب و...انکار تجزية قومي چيزي جز بلاهت يا خطا نيست.
رهبر انقلاب 19 تير 1379؛ «مطلب هشتم، مقابله جدّي با عوامل تجزية قومي در کشور است...بخصوص خطاب من به کساني است که در اين بخش صاحبان مسؤوليتند؛ چه در وزارت کشور، چه در جاهاي ديگر. توجّه کنيد؛ امروز انگيزه تحريک قوميتها جدي است...دشمن مشغول تحريکات است. تحريکات دشمن را نبايد دست کم گرفت. مراقب باشيد. اين از جمله مسائل بسيار مهم است.»
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.