سنگينتر شدن بار مشکلات اقتصادي بر دوش افراد، همواره آنها را به سمت استفاده از راهکارهايي که بتواند کمي از مخارج آنها بکاهد سوق ميدهد. در ميان اين شيوهها، گاه روشهاي غيرمتعارف و در عين حال دردناکي ديده ميشود که به راحتي نميتوان از آن عبور کرد.
به عنوان مثال پديده پشتبام خوابي افرادي که توانايي اجاره کردن يک خانه مستقل نداشتند يا به هر دليل براي آنها اين کار به صرفه نبود، طي چند سال اخير بسياري از توجهات را به خود جلب کرد و گزارشهاي مختلفي در اين باره به گوش رسيد. هر چند که با بلندتر شدن صداي اين ناهنجاري اجتماعي ناشي از رشد قيمت مسکن، دولت کاملا آن را تکذيب کرد، ولي نميتوان به قطع گفت مردم در ايران بهويژه اقشاري که در محدودهاي نزديک به خط فقر و يا کمي بالاتر از آن زيست ميکنند، طي چند سال اخير تن به تحمل هر شرايطي براي ادامه بقا ميدهند.
يکي از اين تلاشها براي مواجهه با مشکلات اقتصادي، پديده «پله نشيني در قطارهاي برون شهري» است که به نظر ميرسد اينبار دولت کمي سخت بتواند آن را تکذيب کند.
کارگران، قربانيان اصلي تورم
پديده «پله نشيني در قطارهاي برون شهري» را ميتوان اينگونه توضيح داد که در ايستگاههاي نزديک شهرهاي بزرگ و مناطقي مربوط به حومه، اغلب کارگراني سوار قطارهاي بينشهري شده و به جاي استفاده از کوپه يا صندلي مخصوص مسافر، بر روي پلههاي ميان واگنها مينشينند. اين افراد که مسيري طولاني را به ناچار هر روزه براي رفتن سرکار طي ميکنند، هزينه سفر خود را نقدي به مسئول بخش مربوطه ميپردازند.
اين روند که ميتوان از آن به عنوان جديدترين ناهنجاري اقتصادي-اجتماعي ياد کرد، دلايل متعددي دارد؛ در وهله نخست هزينه پلهنشيني طبيعتا کمتر از قيمت بليت صندلي قطار است. از اين رو افرادي که ناچارند هر روز مسافت طولاني را براي رفتن سرکار و بازگشت به خانه طي کنند، توانايي پرداخت ارقام سنگين براي تردد خود را ندارند.
نبايد فراموش کرد اين اتفاق اغلب براي ايستگاههاي بين راهي و مناطق حومهاي شهرها رخ ميدهد؛ اغلب ساکنان اين مناطق از قشر ضعيف جامعه محسوب شده و امکانات زيادي براي تردد ندارند. پس مجبورند از تنها خط راهآهن نزديک به خود براي جابهجايي استفاده کنند. قرارگيري اين افراد در شرايط نامساعد جغرافيايي و کمبود توان مالي، فرصت را براي سوء استفاده برخي شرکتهاي مسافربري فراهم کرده و پلههاي خود را براي يک الي چند ساعت نشستن، به قيمتي حدود يک سوم نرخ صندليهاي قطار ميفروشند.
سوءمديريتهاي دولتي ادامه دارد
دليل بعدي شکلگيري پديده پلهنشيني در قطار، وجود محدوديت در تهيه بليت اين وسيله حمل و نقل عمومي است. به منظور ساماندهي بازار بليت قطار، دولت روند را به اين شکل تغيير داد که افراد 15 ام تا 17ام هر ماه، پيش خريد بليتهاي قطار خود را بايد انجام دهند. هر فرد اگر نياز به سفر با قطار داشته باشد، بايد از ماه قبل تصميم خود را گرفته و صندلي خود را رزرو کند.طي کردن چنين روندي آن هم براي افرادي که در حومه شهرها و يا حتي شهرستانهاي کوچک زندگي ميکنند، به تبع دشوار است. پس آنها چارهاي ندارند که در صورت نياز به سفر فوري با قطار، از هر شيوه غيرمتعارفي که فضا را براي سودجويي شرکتها فراهم ميکند، بهره گيرند؛ بهويژه اگر اين تردد، روتين روزانه باشد. نکته قابل توجه، آنجاست که هيچ يک از نهادها به اين موضوع توجهي نداشته و شرکتهاي مسافربري نيز انگار از اين درآمدهاي بادآورده، اما ثابت، راضياند.
باطن اقتصاد ايران، سرمايهداريست
نشستن روي پله قطار براي رفتن به سرکار در شهري يا شهرستاني ديگر، جداي از بحثهاي اقتصادي و پررنگتر شدن مشکلات مديريتي، يک بعد اجتماعي هم دارد؛ کرامت انساني که براي کاهش هزينههاي اقتصادي زير سوال ميرود، نکته حذف شده در نگاه افراديست که با فراغ بال تورم را افزايش ميدهند و از هر شيوهاي براي کسب درآمد بيشتر از مردم استفاده ميکنند.
کارگراني که اغلب روزمزد هستند يا با پايه حقوق نهايت 9 ميليون توماني يک خانوار را اداره ميکنند، از ارزشي پايينتر برخوردار نيستند که حق آنها نشستن روي پله قطار باشد. ادعاي مسئولان، آن است که ايران يک کشور سرمايهداري نيست، اما با نحوه مديريت و شيوههاي قانونگذاري فعلي انگار اگر پول نداشته باشي، ارزشي هم نداري.
تنها در يک نظام سرمايهداري کارگر روزمزد ساکن حومه، براي رفتن سرکار و بازگشت به خانه بايد روي پله قطار بنشيند. البته اگر مديران اين موضوع را مثل تمام چالشهاي اقتصادي-اجتماعي ديگر تکذيب نکنند.
منبع: اقتصاد24
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.