برخي کشورها با تکيه بر تاريخچه ورزشي غني خود، همواره در پي توسعه زيرساختهاي ورزشي و بهبود کيفيت ورزشگاهها هستند اما مشاهده وعدههايي مبني بر ساخت ورزشگاههاي جديد و مدرن در تهران، آن هم در شرايطي که وضعيت ورزشگاههاي موجود بهدرستي مديريت نميشود، يک تناقض جدي را به نمايش ميگذارد.
در سالهاي اخير، مقامهاي مختلف شهري و ورزشي وعدههايي براي ساخت ورزشگاههاي بزرگ در تهران دادهاند. از جمله ساخت ورزشگاههاي چند هزار نفري که ميتواند ميزبان رقابتهاي بزرگ باشد. اما از آن سو ميبينيم ورزشگاههاي بزرگ کشور به دلايل مختلف همچون فرسودگي، عدم نگهداري مناسب و استانداردهاي پايين ايمني به بازسازي و نوسازي نياز دارند.
ورزشگاه آزادي؛ نماد ناتمام بازسازي
ورزشگاه آزادي، به عنوان بزرگترين و يکي از مهمترين ورزشگاههاي ايران، يکي از نمادهاي تاريخ ورزش کشور به حساب ميآيد. اين ورزشگاه ظرفيت حدود 80 هزار نفر را دارد و براي برگزاري رقابتهاي مهم داخلي و بينالمللي استفاده ميشود اما با وجود برنامههاي متعدد براي بازسازي و نوسازي اين ورزشگاه، هنوز پس از سالها تغييرات چشمگيري در آن مشاهده نميشود. در واقع، وعدههايي که درباره بهروزرساني اين ورزشگاه داده شده، هيچگاه بهطور کامل محقق نشده است.
يکي از مشکلات اصلي ورزشگاه آزادي، نبود امکانات مناسب براي تماشاگران و بازيکنان است. از کيفيت پايين صندليها و عدم رعايت استانداردهاي بينالمللي در برخي قسمتها گرفته تا وضعيت نامناسب سيستمهاي تهويه و روشنايي، سرويسهاي بهداشتي و ... همگي عواملي هستند که باعث ميشوند تماشاگران و ورزشکاران نتوانند تجربهاي مناسب از حضور در اين ورزشگاه داشته باشند. بازسازيهاي پيشبينيشده در سالهاي اخير عمدتاً به بخشهايي چون تعويض صندليها، بهبود سيستم صوتي و تأسيسات محدود بوده است، در حالي که زيرساختهاي اصلي آن نيازمند تغييرات گستردهتري است.
ورزشگاه تختي؛ زمين نامناسب براي فوتبال
ورزشگاه تختي که به عنوان يکي از قديميترين ورزشگاههاي تهران شناخته ميشود، بهويژه براي بازيهاي فوتبال دچار مشکلاتي جدي است. يکي از مشکلات اصلي اين ورزشگاه، وضعيت نامناسب زمين چمن آن است.
چمن مصنوعي و شرايط نهچندان مطلوب اين زمين، باعث شده بازيهاي فوتبال در آن به کيفيت قابلقبولي نرسند. اين ورزشگاه علاوه بر اينکه براي فوتبال مناسب نيست، مشکلاتي در زمينههاي ديگر مانند نورپردازي، امکانات جانبي و جايگاه تماشاگران نيز دارد.
در حالي که ورزشگاههاي جديدتري در برخي مناطق ديگر تهران ساخته شدهاند، ورزشگاه تختي همچنان در شرايطي قرار دارد که به سختي ميتوان از آن براي مسابقات حرفهاي استفاده کرد. اين وضعيت، مشکلات زيادي را براي تيمهاي فوتبال و هوادارانشان ايجاد ميکند و نشاندهنده غفلت از نياز به بازسازي اين ورزشگاه است.
ورزشگاه شهيد شيرودي(امجديه)؛ نماد فراموششده تاريخ ورزش ايران
ورزشگاه شهيد شيرودي که به عنوان يکي از قديميترين ورزشگاههاي ايران شناخته ميشود، پس از گذشت سالها بهطور کامل ناديده گرفته شده است. اين ورزشگاه در گذشته ميزبان بسياري از رقابتهاي ملي و بينالمللي بوده و نقش مهمي در تاريخ ورزش ايران ايفا کرده است اما امروز، اين ورزشگاه که از ابتدا بنا به استانداردهاي خاصي ساخته شده بود، به حال خود رها شده و از آن بهعنوان يک فضاي تفريحي و ورزشي بهطور مؤثر استفاده نميشود.
وضعيت نامناسب اين ورزشگاه بهحدي است که حتي برخي از مسابقات کوچک و محلي نيز در آن برگزار نميشوند. بهطور کلي، ناديدهگرفتن اين ورزشگاه تاريخي و بيتوجهي به بازسازي آن به يک نماد از غفلت مسئولان تبديل شده است. اگرچه اين ورزشگاه بهعنوان يک بناي تاريخي اهميت دارد، اما نيازمند بازسازي اساسي است تا بتوان از آن بهعنوان يک مرکز ورزشي و فرهنگي بهرهبرداري کرد.
وعدههاي بزرگ بدون پشتوانه اجرايي
در حالي مسئولان در دورههاي مختلف وعدههاي زيادي درباره ساخت ورزشگاههاي جديد در تهران و ساير شهرها دادهاند، اين وعدهها بيشتر در حد کلام باقي مانده و هيچگاه به مرحله اجرا نرسيدهاند. بهعنوان مثال، در سالهاي اخير صحبتهايي در مورد ساخت ورزشگاه 30 هزار نفري مدرن در تهران به ميان آمده است اما با توجه به مشکلات موجود در ورزشگاههاي کنوني و شرايط مالي، اجراي چنين پروژههايي به نظر دشوار ميرسد.
مشکل در کجاست؟
تناقض ميان وعده ساخت ورزشگاههاي جديد و غفلت از نگهداري اماکن موجود، معضل پيچيدهاي است که ريشه در چند عامل کليدي سياسي، مديريتي، اقتصادي و فرهنگي دارد.
1. جنبههاي سياسي و فرهنگي؛ جاذبه «نو» در برابر «کهنه»
در سطح کلان جامعه، تمايل بيشتري به «ساختن چيزهاي جديد» نسبت به «نگهداري از تاسيسات موجود» وجود دارد. اين فرهنگ در مديريت پروژههاي ورزشي نيز بازتاب يافته بهگونهاي که براي مديران و سياستگذاران، ساخت يک ورزشگاه جديد يک پروژه نمادين و ماندگار است. افتتاح چنين پروژههايي با حضور رسانهها، يک دستاورد ملموس و قابل نمايش براي مديران است.
در مقابل، بودجهريزي براي تعمير و نگهداري يک ورزشگاه قديمي همچون ورزشگاه آزادي، کاري پنهان، هزينهبر و بدون جلب توجه عمومي است و هيچ مقامي براي «تعمير موفقيتآميز يک بخش از آزادي» جايزهاي دريافت نميکند اما براي «کلنگزني ورزشگاه چند هزار نفري» تقدير ميشود.
نکته ديگر اينکه، وقتي مديريت در ارائه امکانات رفاهي (مانند سرويسهاي بهداشتي تميز، جايگاه مناسب، دسترسي آسان) کوتاهي ميکند، تماشاگران نيز احساس تعلق کمتري به فضا پيدا کرده و ممکن است به تخريب تجهيزات بپردازند. اين تخريبها نيز بهانهاي به دست مديران ميدهد تا از سرمايهگذاري بيشتر خودداري کرده و اين چرخه معيوب ادامه مييابد.
2. جنبههاي اقتصادي و مديريتي؛ نگاه به «هزينه» در برابر «سرمايهگذاري»
بودجههاي عمراني و ساختوساز معمولاً بهعنوان «سرمايهگذاري» ديده شده در حالي که بودجههاي نگهداري و تعميرات بهعنوان «هزينههاي جاري» تلقي ميشود. در دورههاي کسري بودجه، نخستين مسالهاي که حذف يا کاهش مييابد، هزينههاي جاري و نگهداري است؛ آن هم در حالي که اگر نگهداري بهدرستي انجام شود، از هزينههاي هنگفت بازسازي يا نوسازي کامل در آينده جلوگيري ميکند. در واقع در بودجهبنديهاي دولتي، هزينه نگهداري بيشتر به عنوان يک «سربار» ديده ميشود، در حالي که ساخت يک پروژه جديد يک «سرمايهگذاري» تلقي ميشود.
مساله ديگر، نبود «حاکميت شرکتي» در ورزشگاههاست؛ در دنياي مدرن، ورزشگاهها به عنوان شرکتهاي تجاري مستقلي اداره ميشوند که وظيفهشان بهينهسازي درآمدزايي و ارائه بهترين خدمات به مشتريان (تماشاگران و باشگاهها) است. در ايران، ورزشگاهها همچنان نهادهاي دولتي هستند با مديريت غيرتخصصي که به جاي درآمدزايي، بيشتر روي کنترل و هزينهها متمرکزند.
مشکل بعدي، نبود مدل درآمدزايي پايدار است؛ در بسياري از کشورها، ورزشگاهها نه تنها يک مرکز ورزشي، بلکه يک بنگاه اقتصادي هستند که از طريق برگزاري کنسرت، رويدادهاي تجاري، اجاره فضاهاي تجاري و پارکينگ، درآمدزايي کرده و بخشي از هزينههاي نگهداري خود را تأمين ميکنند؛ در ايران، ورزشگاهها بيشتر بهعنوان يک «مرکز هزينهزا» مديريت ميشوند و وابستگي کامل به بودجههاي دولتي دارند. همين امر باعث ميشود در اولويتبندي بودجه، همواره در رتبههاي پايين قرار گيرند.
3. چالشهاي ساختاري و مديريتي
يک چالش و معضل اصلي در حوزه ورزش کشور، «نبود متخصصان واقعي در پستهاي مديريتي» است؛ بسياري از مديران ورزشي در ايران، بيش از آنکه داراي تخصص در مديريت اماکن ورزشي باشند، بر اساس سوابق غير ورزشي منصوب شدهاند. مديريت يک مجموعه بزرگي همچون ورزشگاه آزادي نيازمند دانش فني، مهارتهاي اقتصادي و توانايي اجرايي است که در اين مديران ديده نميشود.
نکته ديگر اينکه مديران ما بيشتر به هزينه اوليه ساخت توجه ميکنند و هزينههاي 30، 40 يا 50 ساله آينده آن شامل نگهداري، تعميرات، بازسازي و در نهايت تخريب را ناديده ميگيرند. يک ورزشگاه مدرن اگر از همان ابتدا بدون برنامه دقيق براي نگهداري ساخته شود، به سرعت کيفيت خود را از دست خواهد داد.
جمعبندي
وضعيت کنوني حاصل يک تفکر غالب است که «ساختن» را بر «نگهداري کردن» ترجيح ميدهد. اين يک بيماري مزمن مديريتي است که نيازمند اقدمات مختلفي است.
ايجاد مديريت واحد و تخصصي: بايد يک سازمان يا شرکت متخصص و مستقل براي مديريت همه ورزشگاههاي ملي تأسيس شود تا مسئوليتها شفاف و پاسخگو باشند. يا اينکه هر ورزشگاه بزرگ به يک شرکت مستقل و تخصصي واگذار شود که با مدلهاي مدرن مديريتي اداره شود.
اولويتبندي نوسازي: به جاي وعده ساخت ورزشگاه جديد، بايد يک «طرح جامع نوسازي» براي ورزشگاههاي موجود به ويژه آزادي و تختي تدوين و اجرا شود. بر اين اساس براي هر ورزشگاه، يک برنامه دقيق و بودجهبندي شده براي نگهداري پيشگيرانه تدوين و از طريق قانون مصوب و بودجه اختصاصي تأمين مالي شود.
تغيير نگرش از هزينه به سرمايهگذاري: بايد به مديران و افکار عمومي نشان داد که سرمايهگذاري در نوسازي و بهبود کيفيت ورزشگاههاي موجود، در بلندمدت با افزايش درآمدها و رضايت تماشاگران، بسيار سودآورتر از ساخت يک ورزشگاه جديد است. بر اين اساس ورزشگاهها بايد به بنگاههاي اقتصادي فعال تبديل شوند تا بخشي از هزينههاي خود را تأمين کرده و انگيزهاي براي بهبود کيفيت خدمات داشته باشند.
بر اين اساس، تا زماني که اين تغيير نگرش بنيادين در ساختار مديريتي ورزش کشور رخ ندهد، شاهد تکرار اين تناقض خواهيم بود؛ ورزشگاههاي نيمهکاره و فرسوده در کنار وعدههاي ساخت اماکن جديدي که به سرنوشتي مشابه دچار ميشوند.
منبع: ايرنا
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.