گفتگو و تنظيم: ابوالفضل محمّدي
ايجاد فرقههاي انحرافي و به دنبال آن جذب و گرفتاري انسانها در اين فرقهها تا حد «سرسپردگي و تسليم محض» يکي از خطرناکترين راهبردهاي دولتهاي استعماري و اشخاص قدرتطلب و منحرف در جامعة بشري است. در عصر حاضر، فرقهسازي و تشکلسازي با اهداف مختلف سياسي، مالي، اجتماعي، اطلاعاتي، تقابل فرهنگي و... سرعت و وسعت بيشتري به خود گرفته است، به گونهاي که مقدسترين نهاد بشري يعني خانواده، و سازندهترين و فعالترين قشر يعني قشر جوان را با ابتلائات و مشکلات خطرناک رو برو ساخته است. در راستاي روشنگري پيرامون اينگونه مسائل، برپايي نمايشگاه تبيني «پيچک انحراف» به همت مرکز مشاوره معنوي تبريز و سازمان تبليغات اسلامي آذربايجانشرقي براي تبيين مسائل حوزه فرقهها و جريانات نوظهور ديني در مجتمع فرهنگي 29 بهمن تبريز، فرصت مغتنمي بود تا بازديد کنندگان با ماهيت اينگونه فرقههاي انحرافي که خود را در قالبهاي مختلف مانند اقليت مذهبي، جريان عرفاني و حتي ورزشي مانند يوگا معرفي ميکنند، آشنا شوند.
فرقه و تشکيلات بهائيت يکي از اين فرقههاي انحرافي است که در نمايشگاه پيچک انحراف به آن پرداخته شده است. نکتة جالب اين بود که يکي از کساني که حدود 40 سال در فرقة بهائيت بوده و از گردانندگان شاخص آن در شمالغرب ايران بود، در نمايشگاه حضور داشت؛ عطاالله قادري. وي پس از حدود 40 سال فعاليت در تشکيلات شيطاني بهائيت، پس از تفکر فراوان به گمراهي اين فرقه يقين پيدا کرده و به آغوش دين اسلام و مذهب حقة تشيع بازگشته است و چنان که خود توضيح ميداد در مسير اين بازگشت، مورد آزارها و فشارها و تهديدها و تطميعهاي فراوان تشکيلات واقع شده اما با اعتقاد راسخ به روز حساب، در دين اسلام ثابت و پابرجا مانده است.
در فرصت برپايي نمايشگاه، گفتگويي با عطاالله قادري انجام دادم که حدود دو ساعت به طول انجاميد. آنچه ميخوانيد نتيجة اين گفتگو است؛
پرسش:
1- لطفا ابتدا خودتان را معرفي بفرماييد (نام، نام خانوادگي، متولد چه سالي و کجا؟)
پاسخ:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
بنده عطاالله قادري مهرآباد، فرزند قربانعلي، اهل روستاي مهرآباد شهرستان عجبشير در استان آذربايجان شرقي، فعلا ساکن شهرستان مياندوآب در استان آذربايجان غربي هستم.
پرسش:
2- جنابعالي چند سال در بهائيت بوديد؟
پاسخ:
بنده حدودا 41 سال و نزديک به 42 سال در بهائيت بودم که از اين مدت 40 سال به صورت کامل در اختيار تشکيلات بودم و 2 سال در شک و ترديد مابين حق و باطل پرسه زدم و از آن جايي که هيچ مرد مسلماني نمي تواند زن مرتدّه را در عقد دائمي و حتي غير دائمي خود داشته باشد در اين 2 سال سعي کردم خانوادهام و خصوصاً همسر فداکارم را با معتقدات و اعتقادات اسلامي آشنا کنم و نه با اجبار (بدون اجبار) بلکه با نشان دادن موقعيت هاي خاص مسائل اعتقادي، بردن به مجالس ذکر مصائب اهل بيت (ع) مخصوصاً خامس آل عبا و نهايتا از آن جايي که خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد:
«يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي»
(خداوند هر كه را بخواهد، گمراه مىكند و [البتّه] آن كس را كه بازگردد، به سوى خويش هدايت مىكند.)
به هرحال لطف خدا شامل حالمان شد و همراه با خانواده بعد از 42 سال حضور در رأس تشکيلات جامعه بهائيت شمالغرب، توفيق خدا نصيب حال خود و خانواده ام شد و از آن منجلاب ضلالت رَهيدم و به جَرگهي بندگان الهي پيوستيم، اگر خدا قبول کند انشاءالله تعالي.
پرسش:
3- با توجه به تجربة طولاني حضور جنابعالي در بهائيت، اگر بخواهيد تعريف کوتاهي از بهائيت ارائه بدهيد، آن تعريف چيست؟
پاسخ:
يک مثال عيني بزنم، روزي من از مياندوآب به شاهيندژ ميرفتم، سه نفر از آقايان طلبه ها متوجه شدند که اقليت مذهبي هستم (از آنجايي که هر موضوعي در راستاي تحقق اهداف بهائيت بود در هر جايي ما سعي مي کرديم افراد را به بهائيت جذب کنيم) با اين سه طلبه با هم در صندلي آخر پنج نفره نشسته بوديم، من اظهار کردم که اقليت مذهبي هستم، کمکم سر سخن باز شد، پرسيدند چه اقليتي، گفتم بهائي هستم، خودشان را جمع و جور کردند، از بندهي حقير همين سوالي که شما داريد را پرسيدند، گفتند در يک جمله خيلي کوتاه به ما بگوييد بهائيت اصلا چيست؟ مبناي تشکيل بهائيت يعني چه؟
گفتم بهائيت در نهايت يعني ترک دين حضرت محمدمصطفي (صلواتالله عليه و آله). اگر بخواهيم بهائيت را در يک جمله خيلي کوتاه تعريف کنيم، چيزي جز همين جمله نيست؛ يعني خروج از دين اسلام و مرتد شدن. چون بهائيت خود را ناسخ شريعت مصطفوي و طريقه حق مرتضوي و ناسخ قرآن ميداند و بر خلاف ذهنيت برخي مسلمانان که در قبال بهائيت دارند و تصور ميکنند بهائيت هم مانند ساير فرقههاي منشعب از اسلام جزوي از اسلام و تشيّع محسوب ميشود، در حالي که اينطور نيست. بهائيت نهايتا هدفش ترک دين رسول الله (ص) است، اين اصل صحبت نهايي و غايي بهائيت است و هدف از همة موضوعات مطروحه توسط يک فرد بهائي در يک جمع، مثلا در يک تشکل خانوادگي اين است که افراد را از اسلام جدا و به بهائيت وارد کنند، هدف اصلي اين است ولاغير.
خلاصه، ايجاد شبهه دربارة احکام و آموزهها و باورهاي ديني از مهمترين شگردها يا راهبردهاي بهائيت است. مثلا قوانين اسلامي را فاقد قابليت اجرا معرفي ميکنند. يا ميگويند مثلاً حکومت اسلامي نمي تواند در جامعه تشکيل شود و اسلام به طور کلي حکم حکومتي ندارد! در صورتي که ما اگر قرآن را خوانده باشيم بيشتر آيهها و سورههاي قرآن متشکل از موضوعات اجتماعي و حکومتي تا مبادي عبادي و اين موضوعات است.
پرسش:
4- به نظر جنابعالي، بهائيت را چه کساني يا کدام دولتها پايهگذاري کردهاند؟
پاسخ:
شايد معرفي دولت خاصي به عنوان پايهگذار بهائيت، مشکل باشد. حداقل اين است که پايهگذاري تشکيلات بهايي توسط يک دولت خاص به شکل ملموس و روشن سخت است. ولي حمايت برخي دولتها از ابتداي ماجراي بهائيت روشن است. حمايت دولت تزاري روسيه از سيدعليمحمد باب شيرازي و حمايت کامل از حسينعلي نوري مازندراني به عنوان باني بهائيت، در تاريخ ثبت شده است. بعد از آنکه به تحريک بهاءالله به جان ناصرالدين شاه سوء قصد کردند يعني ميخواستند او ترور کنند و از بين ببرند، ولي موفق نشدند، همة عوامل دخيل در ترور شاه اعدام شدند الّا بنيانگذار بهائيت يعني بهاءالله!؟ چرا؟ حمايت شديد و حتي رسمي دولت روسيه موجب شد که حسينعلي نوري نه تنها اعدام نشد، بلکه از رندان هم نجات يافت و او يعني حسينعلي نوري (بهاءالله) را در معيت نمايندة سفارت روس در زرگنده آن موقع تهران، فرستادند به مرز دولت عثماني، آن موقع که عراق، عربستان، سوريه، لبنان، مصر، قسمتي از آفريقاي شمالي جزء قلمروي دولت عثماني بود. او را به بغداد تبعيد کردند و اين دليل بر اين است که در محاکماتيکه از بهاءالله در دستگاه دادگاهي منتسب به ناصرالدين شاه انجام شد پرنس دالگوروکي که نماينده تامالاختيار دولت تزاري روسيه در ايران بود، به صورت کامل در جلسات حضور مييافت. او از شخص بهاءالله دفاع کرد و به صراحت گفت؛ اگر يک مو از سر او کم شود، دولت ايران را چنين و چنان ميکنيم! و خلاصه دولت ايران را به شدت تهديد کرد. اين کاملا مؤيد اين است که بعد از مرگ عليمحمدباب، حمايت کنندة اصلي از تشکيل بهائيت همراه با استفاده از جاسوسي از بهائيها، دولت روسيه بود. البته بهائيت منافع ديگري هم براي دولت روسيه داشت و به همين دليل دولت تزار روسيه در آن برهه از بهائيت حمايت ميکرد.
البته موضوعي از خاطرم رفت که بگويم. به قول شاعر؛
ياد ايام جواني جگرم خون مي کرد
خوب شد پير شدم کمکم و نسيان آمد
بعد از مدتي تزار روسيه از بين رفت و دولت کمونيستي در سال 1917 /1296 شمسي در روسيه به وجود آمد و اين دولت کمونيستي، چندان تمايلي به حمايت از بهائيت نداشت. به دنبال اين وضع، قبلة بهائيت از تزار روسيه به طرف پادشاهي انگلستان تغيير يافت. انگليس به اين نتيجه رسيده بود که ميتواند از فرقة بهائي حمايت کند و در آينده منفعت بسياري بگيرد. حالا بعداً انشاءالله اگر فرصتي بود توضيح ميدهم که بهائيت چگونه يکي از عوامل مؤثر در اشغال فلسطين و ايجاد کشور جعلي اسرائيل با حمايتهاي دولت استعمارگر انگلستان شد.
پرسش:
5- هدف از تاسيس تشکيلات يا فرقه يا حزب بهائيت چه بوده است؟
پاسخ:
هدف از تشکيل بهائيت نَسخ شريعت اسلام است، يعني تلاش براي از بين بردن دين اسلام. اين هدف اصلي تشکيلات بهائي است. بهائيت بصيرت جوانان را نشانه گرفته است و شک و ترديد در احکام و آموزههاي نوراني اسلام را با شگردهاي گوناگون به جوانان القا ميکند، مثلا دربارة عمر طولاني و مبارک حضرت ولي عصر (عج) شبهه ايجاد ميکنند و ميگويند، خداوند هيچ وقت خلاف عُرف کاري انجام نميدهد، نيازي نبوده خداوند کسي را خلق کند و او را بيش از 1000 سال به شکل غيبت صغري و بعداً به شکل غيبت کبري از ديد مردم نهان داشته باشد. بهائيت دارد اين شبهات را تبليغ ميکند بين مردم و عليالخصوص بين نسل جوان، در حالي که از اينگونه کارهاي خدايي که مبلغان بهائيت آن به عنوان خلاف عرف مطرح کرده و ميگويد، خدا آن را انجام نميدهد، خداژ متعال خيلي انجام داده است. قرآن، پر است از اينگونه کارهايي که بهائيت آن را خلاف عرف و نشدني معرفي ميکند، از عصاي موسي و يدبيضاي او تا ناقة صالح و کشتي نوح و پيراهن يوسف و... ولي جوان مسلماني که از علوم ديني بهرة چنداني ندارد يا بيبهره است، ممکن است تحت تاثير تبليغات عوامل بهايي دچار شک و ترديد شود. و اين شک و ترديد، اولين دستاورد مبلغان تشکيلات بهايي است. جوانان عزيز، اگر در مسئلهاي دچار شبهه شدند، حتما به دانشوران و علماي اسلام مراجعه کنند و ببينند که اين شبهات پاسخهاي محکم و عقلي دارد.
يکي از شگردهاي بهائيان، آموختن عقايد فاسد بهايي به کودکان است.
اميرالمومنين امام علي (ع) مي فرمايد:
«العِلمُ مِنَ الصِّغَرِ كالنَّقشِ في الحَجَر»
آموختن دانش در خُردسالى، همچون نقشى است كه بر روى سنگ كَنده شود.
بهائيت در جهت باطل و شيطاني، از اين سخن اميرالمؤمنين (ع) استفاده ميکند.
آنها افراد غير واجبالتعليم 4 ساله را تحت تعليمات ويژه و خاص قرار داده و باورهاي غلط را به عنوان باور ديني به خرده بچه هاي 4، 5 ساله آموزش ميدهند. يعني حتي قبل از اينکه کودک به سنّ تميز و تشخيص خوب و بد برسد، ذهن او را از مفاهيم غلط پر ميکنند.
پرسش:
6- هر تشکيلات يا حزب و فرقهاي براي تداوم فعاليت نياز به پول و منابع مالي دارد، پول و منابع مالي بهائيت چگونه و از کجا تامين ميشود؟
پاسخ:
بهائيت اولا منهاي حمايت دولت هاي استکباري موجود، در رأس آنها آمريکا و اسرائيل، 2 صندوق مجزا از هم دارد، هر 19 روز که جلسات پيروان تشکيلات بهائي به عنوان جلسات 19 روزه در مناطق و شهرهاي مختلفي که بهائيها در آن جاها هستند تشکيل ميشود 2 صندوق جداگانه در جلسه ميگذارند، يکي مختص کمک به رژيم صهيونيستي به نام حقوقالله (!؟) است و ديگري مختص به اصطلاح تبرعات که داخل همان منطقه است. اينها عادت بچههاي 4، 5 ساله را عادت ميدهند که هر آنچه را که ميخواهند در راه اعتقادشان داخل صندوق بريزند تا بچهها از بَدو طفوليت عادت بکنند به اينکه از خواستة خودشان بگذرند. کودکان بيشتر دوست دارند با پول خودشان اسباب بازي و خوراکي و اينجور چيزها بخرند. ولي از طفوليت به اينها ميآموزند که اين پولها را در صندوق جلسات بهائيها بريزند. حالا اين صندوقي که 2 تا هست يکي در داخل همان مجموعه، در ايران در داخل همان شهرستان يا روستا جمع ميکنند به عنوان اينکه مثلا دستگيري از فقرا، بيوه زنان، مريضان و... انواع اقسام احتياجات خودشان را بر طرف کنند.
صندوق يا نوع دوم که مختص اسرائيل است و آن 9 نفري که به عنوان «بيتالعدل!» آن جا متشکل و کل جامعة بهائي جهاني را دارند اداره مي کنند، فقط مختص آنهاست و کسي حق استفاده ندارد، نحوهي ارسال پول توسط بهائيهاي ايران به اسرائيل در زمان حاکمت طاغوت آسان بود، چون دولت ايران با رژيم صهيونيستي روابط مستقيم داشت ميفرستادند، اما الآن توسط شرکتهاي چند مليتي از طريق کشورهاي حاشيه خليج فارس (جنوب خليج فارس) به حساب اسرائيل واريز ميشود که آنها خرج گلوله و بمب و... ميکنند و به سر مردم مظلوم و کودکان و زنان آوارة فلسطيني و غزه و لبنان ميريزند.
پرسش:
7- کارکرد سياسي بهائيت چيست؟
پاسخ:
اين سؤال، سؤال مهمي است. معمولا بهائيها تظاهر ميکنند که در امور سياسي دخالت ندارند، ولي دروغ ميگويند. بايد توجه داشت که کارکرد سياسي بهائيت به حالت خُفيه و پنهاني است، يک مثالي بزنم؛ احسانالله دوستدار، بهايي بود ولي با پنهانکاري در نهضت جنگل نفوذ کرده و از افراد بسيار نزديک به ميرزا کوچکخان جنگلي بود. ميدانيد که ميرزا کوچک مخالف حکومت خودکامة قاجاريه و خيلي هم آدم متديّني بود. بالاخره احسانالله دوستدار به واسطة پنهانکاري در نهضت جنگل نفوذ کرد و نهايتاً خيانتي که وي به عنوان يک بهائي و شخص دوم نهضت جنگل در حق ميرزاکوچکخان انجام داد، اين بود که سرش را بريد و به رضاخان ميرپنج (رضاخان) که آن موقع هنوز شاه نشده بود تقديم کرد. مورد احسانالله خان يک مثال و مصداقي از شيوة عملکرد سياسي بهائيت است. بسياري از اعمال و رفتار سياسي تشکيلات بهائيت همينطور مخفيانه است، بهاييها ادعا ميکنند که ما تقيّه نداريم و هرچه داريم بُروز ميدهيم، اين کذب محض است، بسياري از اعمال (90 درصد اعمال) تشکيلات بهائيت دخالت در امورات سياسي مملکت است. چون که ذاتا يک تشکيلات سياسي است و کارکرد سياسي دارد. کارکرد سياسي بهائيت در رابطه با اسلام و جمهوري اسلامي هم از آموزههاي بهائيت مشخص است. بهائيت مخالف اسلام و تشيع است. به همين دليل هم مورد حمايت دولتهاي غربي و رژيم صهيونيستي است. تشکيلات بهائيت به عنوان يک گروه غيردولتي در جامعه ملل عضويت دائمي دارد. يکي از شگردهاي دائمي بهائيت مظلومنمايي است. اين هم يک شگرد سياسي است. همواره عَلَم مظلوميت بر دوش ميگيرند و بر عليه اسلام و جمهوري اسلامي ايران تبليغات ميکنند.
مصاحبهگر: با سپاس از توضيحات جنابعالي، يادآور ميشوم که اسماعيل رائين، نويسندة معروف که کتابهايي دربارة تشکيلاتهاي مخفي مثل فراماسونري دارد، در واپسين کتابش «انشعاب در بهائيت» ص 171 مينويسد: «نه تنها سران بهائيت در گذشته و هيئتهاي محافل بهائي کنوني متفقاً دولت اسرائيل و صهيونيسم جهاني را تاييد و همراهي کرده و ميکنند؛ بلکه در بسياري از نقاط جهان، به خصوص در کشورهاي اسلامي و عرب، اکثر بهائيان متمايل به جهودان و دولت اسرائيل بوده و هستند. در بسياري از کشورها، به خصوص کشورهاي عربي، شنيده و ديده شده که بهائيان داخل در تشکيلات جاسوسي موساد شده و همه جا به نفع اسرائيليان به خبرچيني و جاسوسي و نوکري مشغولند.»
ادامه دارد
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.