شعر از احمد رفيعي وردنجاني
با شوقِ ديدارِ وطن،هر صبحِ روشن زنده ام
همواره با ديدارِ شورانگيزِ ميهن زنده ام
سر مي زند تا از افق هر صبح مهرِخاوران
با دستِ رويِ قلب در هر کوي و برزن زنده ام
با ديدنِ اين پرچمِ خوشرنگ قلبم مي تپد
با ميهنم را در مسيرِ قله ديدن زنده ام
من زنده ام ايرانِ من با ديدنِ لبخندِ تو
تو زنده اي ايرانِ جان با ديدنت من زنده ام
دشمن فراوان مي زند با قصد کشتن تيرمان
اما قوي،تا کور گردد چشمِ دشمن،زنده ام
جمهوريِ اسلاميِ ايرانِ من،اي جان من
با جشنِ آزادي تو بهمن به بهمن زنده ام
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.