اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

مروري بر زندگي «سيدحسن تقي‌زاده» عامل اصلي قتل شيخ شهيد

- بخش دوم

در لندن به اتفاق معاضدالسلطنه به عنوان دو نماينده تبعيدشده ايران، مقاله‌اي در شماره 15 اکتبر 1908 «تايمز لندن» نوشت و از فجايع دربار و قزاقان و هماهنگي سفارت روس با اقدامات ارتجاعي شاه آنچه را که خواستند بر زبان آوردند، ولي از فجايع انگليس‌ها و سازشکاري آنها با روس‌ها عليه مصالح و منافع ملت ايران سخني به ميان نيامد.

مروري بر زندگي «سيدحسن تقي‌زاده» عامل اصلي قتل شيخ شهيد

هنگام ورود ممتازالدوله به لندن، تقيزاده با دستياري «ادوارد براون» براي ممتازالدوله يک مصاحبه مطبوعاتي ترتيب داد و ممتاز به عنوان رئيس مجلس شوراي ملي ايران حرفهايي زد و مقداري ناسزا به روسها و محمدعليشاه نثار کرد، ولي او هم از مداخلات بيحساب و بيجاي سفارت انگليس حرفي به ميان نياورد، يعني به پسند «ادوارد براون» حرف زد، زيرا دولت انگليس خود را حامي جنبشهاي آزاديخواهانه معرفي ميکرد. از اين پس تقيزاده بين پاريس و لندن رفت و آمد ميکرد و در مجامع آزاديخواهان و مخالفان محمدعليشاه شرکت و فعاليت ميکرد و ادوارد براون و مسترلنج (رئيس کميته ايرانيان مقيم لندن) به او کمک ميکردند. در همين اوقات بعضي از آزاديخواهان و ياران تقيزاده مانند معاضدالسلطنه و دهخدا راه خويش را از او سوا کردند و در پاريس و سوئيس جداگانه به تلاشهاي آزاديخواهانه خود ادامه دادند. تقيزاده در اين هنگام به عضويت انجمن آسيايي لندن در آمد و اين براي او يک امتياز بود.(3)

تقيزاده در هنگاميکه اولتيماتوم روسها احساسات پرشور ملي مردم ايران را تحقير ميکرد، به وسيله کاغذ و تلگراف به رجال ايران توصيه ميکرد در برابر اولتيماتوم روسها تسليم شوند. در اينجا ميبينيم که باز هم خواست تقيزاده با نظريه ديپلماتهاي انگلستان يکي است. او در نامهاي که به خط خودش به تهران فرستاده است، تأکيد ميکند «مقاومت فعلي با قشون متجاوز روس نکنيد و بايد اکتفا به مقاومت بطئي که همان بايکوت و عدم قبول مطالب است کنيد». باري در اين سالها تقيزاده بيشتر اوقات بين استانبول، لندن و پاريس رفت و آمد داشت و با «ادوارد براون» و «لنچ» و حسينقلي نواب که از سرسپردگان دولت انگلستان بود و حتي گفتهاند تابعيت کشور انگلستان را قبول کرده است، در تماس بود . لنچ صلاح ميديد  که تقي زاده در لندن بماند و مخارج او را هم تکفل کرد. پولهايي را که لنچ به ايرانيان «آنگلوفيل» ميداد از بودجه محرمانه وزارت خارجه انگلستان بود، ولي برحسب ظاهر به نام جمعيت ايران که بنيانگزارش لنچ و براون بودند، داده ميشد. اين «محبتهاي بيدريغ چندان بود که تقيزاده در دوره دوم مجلس شورا از مساعدتهاي سخاوتمندانه آنها- برابر صورت مجلس در بايگاني مجلس- تشکر کرد».

 تقيزاده در نامهاي که در تاريخ 27 مارس 1913 (24/1331ق) از استانبول به مشيرالملک وزير مختار ايران در لندن نوشته بود، قول و قرار با «لنچ» را براي تکفل مخارج و معيشت خود در لندن صريحاً تأييد کرده است . عين نامه تقيزاده در کتاب اسناد سياسي دوران قاجاريه چاپ و متن آن به خط خود تقيزاده است. به هر حال او چندي به اتفاق نواب به اسپانيا رفت و به وکالت دوره سوم هم انتخاب شد، ولي به ايران نيامد و به دعوت يکي از وابستگان وزارت خارجه امريکا، (هرکس) عازم اتازوني شد.

 

تقيزاده در دوره دوم مجلس

 

تقيزاده در دوره دوم از تبريز و تهران بار ديگر به وکالت مجلس برگزيده شد. وي وکالت تهران را رد و وکالت تبريز را قبول کرد و در جلسههاي اول مجلس دوم ،از مجاهدان و کشتگان راه آزادي و مجاهدان! قفقازي و ارمني و گرجي قدرشناسي کرد و از مساعدت کميته ايران در پاريس و انجمن ايرانيان لندن و همداستانيهاي سخاوتمندانه! «مستر براون» و «مستر لنچ انگليسي» تشکر کرد. منزل تقيزاده در اين دوره هم محل تجمع افراد مسلح و مشکوک بود و به درو ديوار اتاق هاي آن اسلحه آويزان بود . معلوم نبود او، اين افراد و تجهيزات را براي چه ميخواست؟ در اين دوره که با سعي ناصرالملک کار حزببازي در پايتخت رونق گرفته بود، جمعي که تندرو، ساختارشکن و معتقد به زير و رو کردن شالودههاي کهن بودند، در صف حزب دموکرات جاي گرفتند و تقيزاده ليدر پارلماني آنها شد. بيشتر رهبران اين گروه، متهم به همکاري با سياست انگلستان بودند و کساني چون حيدر عمواوغلي تروريست قفقازي و عضو حزب سوسيال دموکرات قفقاز نيز در رأس حزب دموکرات قرار گرفتند.

گروه ديگر دستههاي محافظهکار بودند که اصلاح تدريجي امور را با حفظ سنن و آداب مذهبي و ملي ميخواستند و به «اعتدالي» نامبردار شدند. ليدر پارلماني اين حزب سيدمحمدصادق طباطبايي بود. دموکراتها براي آنکه قدرتهاي ارتجاعي را درهم بشکنند و راه زمامداري مطلق و اجراي برنامههاي انقلابي خود را هموار سازند، با متنفذاني چون سيدعبدالله بهبهاني و سپهدار مخالف بودند و بهخصوص با نفوذ روحانيت به جدال برخاستند. سردار اسعد هم آنان را تقويت ميکرد. کشمکش اين دو گروه پارلماني، بيشتر جنبه اغراض شخصي و جاهطلبي داشت و وقت مملکت را در آن زمان حساس تحول اجتماعي به هدر ميداد.

سيدعبدالله بهبهاني در مجلس مانعي قوي براي پيشرفت مقاصد دموکراتها بود، به همين دليل حملات دموکراتها بيشتر متوجه وي ميشد و تقيزاده هم در مخالفت با سيدعبدالله تندروي ميکرد. در آن هنگام اعتداليها با ستارخان و باقرخان نزديک بودند و ستارخان و باقرخان دونيز از رفتارهاي تقيزاده رضايت نداشتند؛ همچنانکه تقيزاده از آنان رضايت نداشت، تا آنجا که باقرخان سالار ملي در «انجمن احرار» سخن راند و نمايندگان تندرو مجلس از جمله تقيزاده را تهديد کرد و گفت: «من خودم ميروم مجلس و دست چند نفر از وکيلان را از مجلس بيرون ميکشم!». اختلاف بين اعتداليون و افراطيون بالا گرفت. در نتيجه عناصر افراطي درصدد از بين بردن مؤثرترين چهره هاي مشروطهخواه که در دوران قبل از صدور فرمان، فعاليت بزرگي داشتند و اکنون جزو اعتداليون بودند، برآمدند. اولين قرعه به نام آقاسيدعبدالله بهبهاني افتاد و او که تنها مرد مبارزه با دسته افراطي به شمار ميرفت در روز 8 رجب 1328 ترور شد.

 پس از ترور بهبهاني، جامعه مسلمان ايران و همه روحانيون عليه مشروطيت و آزاديخواهان به پا خاستند. سيدمحمدکاظم يزدي که از مراجع تقليد شيعه و مقيم نجف بود، پس از شنيدن خبر کشته شدن «شيخ فضلالله نوري» و ترور «بهبهاني» از جناياتي که در ايران عليه پيشوايان مذهبي ميشد، آنقدر متأثر شد که همواره ميگفت: «ايرانيها دين ندارند»، ولي آنها که از کنه اين جنايات آگاهي داشتند، ميدانستند که ترور و آدمکشيهاي اواخر مشروطيت به دستور «کميته دهشت» که يکي از شعب «انجمن آذربايجان» در تهران بود، صورت ميگرفت. در رأس اين انجمن، سيدحسن تقيزاده و در رأس کميته دهشت «حيدرعمواوغلي» قرار داشت.

پس از ترور بهبهاني « آيتالله آخوند ملاکاظم خراساني» که خود از مشروطهخواهان بنام بود، به اتفاق «آيتالله سيدعبدالله مازندراني» حکم تفسيق تقيزاده را صادر و به مجلس ابلاغ کردند. اين تلگراف که از بايگاني مخصوص مجلس شورايملي گرفته شده، عيناً نقل ميشود: «مقام منيع نيابت سلطنت حضرات حججالاسلام دامت برکاتهم. مجلس محترم ملي. کابينه وزارت سرداران (کذا)... چون ضديت مسلک سيدحسن تقيزاده که جداً تعقيب کرده است با اسلاميت مملکت و قوانين شريعت مقدسه بر خرد و اعيان ثابت و از مکنونات فاسدهاش علناً پرده برداشته شده است، لذا از عضويت مجلس مقدس ملي و قابليت امانت نوعيه لازمه اين مقام منيع بالکليه خارج و قانوناً و شرعاً منعزل است. منعش از دخول در مجلس ملي و مداخله در امور مملکت و بر ملت و عموم آقايان علماي اعلام و اوليا امور و امنا دارالشوراي کبراي و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه مليه و طبقات ملت ايران ايدهم الله العزيز واجب تبعيدش از مملکت ايران فوراً لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمني با صاحب شريعت عليهالسلام بهجاي او امين دينپرست و وطنپرور ملتخواه صحيحالمسلک انتخاب فرموده و او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غيور آذربايجان و ساير انجمنهاي ايالتي و ولايتي هم اين حکم الهي عزاسمه را اخطار فرمايند و هرکس از او همراهي کند در عين حکم است و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم و بجميع ما رقم قد صدر الحکم من الاحقر عبدالله مازندراني قد صدر الحکم من الاحقر محمدکاظم الخراساني بذلک».

 در مجموع تقيزاده خود و مملکتش را به دولتي فروخته بود که «سرکوزاوزلي» وزير مختارش بعد از ختم غائله ناپلئون و هزار گرفتاري که براي ايران تهيه کرده بود، در تاريخ 25 اکتبر 1815 به وزير خارجه دولت انگليس مينويسد: «عقيده صريح و صادقانه من اين است که چون مقصود نهايي ما فقط صيانت حدود هندوستان است، در اين صورت بهترين سياست ما اين خواهد بود که کشور ايران را در اين حال ضعف و توحش و بربريت بگذاريم و سياست ديگري را مخالف آن تعقيب نکنيم». تقيزاده هميشه از حد اعلاي حقوق و مزاياي ممکن برخوردار بود و مبالغ هنگفتي بابت تأليف کتب، از وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه دريافت ميکرد و چون بسيار مقتصد بود از مجموع اندوختههاي خود سرمايه قابل توجهي جمع و داد و ستدهاي بزرگي ميکرد، اما هميشه تظاهر به نداري مينمود ! و هيچوقت در امور خيريه شرکت و هرگز درماندهاي را دستگيري نکرد. وي از سهام شرکت چاپ افست که در زمان خود جزو بزرگترين شرکتها بود، 45 سهم داشت و هر ساله بابت سود سهام خود ،مبلغي عايدي داشت و از بنگاه ترجمه و نشر کتاب هم حقوق مکفي دريافت ميکرد. وي تنها با همسر خود زندگي ميکرد و فرزند نداشت و به گفته خودش «خداوند او را از نعمت پدر بودن محروم کرده بود».

 پينوشتها:

 از کتاب خلقيات ما ايرانيان، جمالزاده ـ ص 4 ـ 143.

 کتاب نطقهاي دکتر مصدق در دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي.

 از کتاب رهبران مشروطه، تأليف صفايي.

منبع: فارس

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.