اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

داستان مردي که ايران را گشت تا يک تيم ملي بسازد:

مربي نبايد به خاطر پول بهانه بياورد

سايت فدراسيون فوتبال با توجه به عملکرد خوب تيم ملي نوجوانان کشورمان در جام جهاني زير 17 سال، مصاحبه‌اي را با حسين عبدي منتشر کرد:

مربي نبايد به خاطر پول بهانه بياورد

*همين ابتدا تبريک ما را به نمايندگي از خانواده فوتبال بابت نتايج و نمايش درخشان تيم ملي نوجوانان پذيرا باشيد.

 

خواهش ميکنم، ممنون از لطف شما اما من واقعاً اعتقاد دارم که کل مجموعه ما مشغول انجام وظيفه هستند. وظيفهاي که در قبال کشور و پرچممان داريم.

 

* چرا اين کار سخت را قبول کرديد؟ ما در مقطع نوجوانان اطلاعات زيادي نداريم و جايي آلبومي وجود ندارد که شما بخواهيد از دل آن انتخاب کنيد. تيم قبلي هم به خاطر شرايط سني به کار شما نميآمد، اصلاً اين بچهها را از کجا پيدا کرديد؟

 

سال 97 براي يک سفر 10 روزه از اسپانيا به تهران آمده بودم که در يک ملاقات به شکل اتفاقي بيرون از فدراسيون، يکي از مسئولان فدراسيون را ديدم. گفت بيا و به فوتبال ايران کمک کن، وقتي پاي فوتبال کشورم وسط باشد معلوم است که نميتوانم نه بگويم اما گفتم من فقط 10 روز اينجا هستم و تا هستم کمک ميکنم. در آن مقطع به عنوان مشاور تيمهاي ملي بانوان به هر 3 تيم ملي کمک کردم که خوشبختانه هر 3 صعود کردند. بعد از آن اصرار داشتند که اين کار را ادامه دهيم. يک سال گذشت و اين بار محمدرضاساکت پيشنهاد تيم ملي نوجوانان را داد.

 

* يعني همزمان فعاليت در 4 تيم؟

 

بله، 3 تيم بانوان به عنوان مشاور و تيم ملي نوجوانان به عنوان سرمربي که کار سنگيني بود اما به قصد کمک شروع کردم. همانطور که گفتيد هيچ اطلاعاتي براي 15 سالهها وجود نداشت. همه باشگاهها تيم نونهالان ندارند و 5 سال پيش در آن مقطع همه تيمها و بازيها را ديدم. اين فلسفه من است که حتي همين الان هم درهاي تيم ملي باز است و از همه خودم شخصاً تست ميگيرم. در مقطع نخست ما تيمي ساختيم که برخي باشگاهها براي تشکيل تيم نوجوانان سراغ بچههاي ما آمدند.

 

* يعني مسير برعکس! همه جا تيم ملي از باشگاهها بازيکن ميگيرد!

 

بله، عرض کردم برخي باشگاهها، خيلي باشگاهها خودشان تيم داشتند. خلاصه  آن نسل نتوانست به جام جهاني صعود کند. من به اسپانيا برگشتم اما در تمام مدت کرونا اين فکرآزارم ميداد که تعهد داشتم تا تيم را به جام جهاني ببريم. پس وقتي فدراسيون دوباره پيشنهاد داد، برگشتم تا کار نيمه تمامم را تمام کنم.

 

*اينکه شما به سراسر ايران رفتيد و خودتان شخصاً از دل محلات و مدارس بازيکنان و استعدادها را کشف کرديد، خيلي حرفها در دل خود دارد. از مسئوليت پذيري شما تا استعدادهاي بيکران در سراسر ايران زمين

 

بله، من مسئوليتي را قبول کرده بودم که بايد به بهترين شکل انجامش ميدادم. ما در ايران استعداد زياد داريم اما به شکل سيستماتيک آنها جذب باشگاهها نميشوند و بايد خودت بروي و آنها را پيدا کني. من تقريباً تمام ايران را رفتم. اين وظيفه ذاتي يک سرمربي است که همه را ببيند و بهترينها را انتخاب کند. به جرات 5 هزار نفر را ديدم و بعد از 15 روز تيمي را به تاجيکستان بردم که اولين قهرماني را به دست آورد.

 

* و همان تيم اسکلت اصلي کار شما شد؟

 

بله اما هرگز و در هيچ مقطعي درهاي تيم ملي را نبستم. هرکس ميآمد و ميگفت ميخواهم تست بدهم، قبول ميکردم. همه بازيها در همه مقاطع را ميديدم و از هر سفري ي ديدن بازيهاي محلي هم استفاده ميکردم. همين يک مثال کافي است که بدانيد از 40 نفري که به اردوي آخر تيم ملي دعوت شدند 20 نفر تستي بودند. بعد از تاجيکستان يک روز سر تمرين ديدم پسري ناراحت گوشهاي نشسته، گفتم چه مشکلي دارد؟ گفتند آمده تست بدهد اما قبلا ثبت نام نکرده، گفتم عيبي ندارد به او لباس بدهيد. او تست داد و الان عضوي از همين تيم ما و ستارهاي براي آينده است. تصور کنيد آن روز از او تست نميگرفتم، چون ثبت نام نکرده و سرزده آمده بود.

 

*دقيقاً اين استعداد سرخورده ميشد و چه بسا به خاطر سن و تجربه اندک اصلاً قيد فوتبال را هم ميزد.

 

هم خودش از دست ميرفت و هم فوتبال ايران از داشتن يک استعداد آيندهساز محروم ميشد. از اين موارد بسيار زياد دارم. قبل از همين سفر اخير ما به تايلند و در حالي که تنها 4 هفته به اعزام تيم زمان باقي بود، من از يک نفر تست گرفتم که الان عضو تيم ملي است.

 

* اي کاش همه مربيان ما به خصوص در سطوح پايه همين نگاه شما را داشتند  و به بچهها، مانند بچه خود نگاه ميکردند.

 

يک بار ديگر هم اين را گفتم که اينها مثل بچههاي خودم نيستند. اينها بچههاي من هستند. همان رفتاري که با فرزندان خودم دارم را با اين بچهها دارم. به آنها به چشم امانت مردم هم نگاه نميکنم.  اينها خود بچههاي من هستند و همه چيز زندگي و آينده آنها براي من مهم است. نبايد فرصتها را ازاين بچهها دريغ کرد.

 

* بدعت غلطي که متاسفانه اين سالها به شدت به فوتبال ما ضربه زده اين است که باشگاهها همه هزينه ها را براي تيم اصلي ميگذارند و به تيمهاي پايه ميگويند برويد خودتان درآمدزايي کنيد! در فوتبالي که حتي براي تيمهاي بزرگ هم اسپانسري نيست! نتيجه اين ميشود که فقط فرزندان ثروتمندان شانس فوتباليست شدن را پيدا ميکنند. چه خوب که شما اين نگاه را نداريد.

چرا فوتبال اينقدر براي همه دنيا جذاب است؟ چون عين زندگيست. وقتي شما به کسي کمک ميکني و او موفق ميشود، بزرگترين لذت دنيا را ميبريد. فوتبال تنها براي ثروتمندان نيست. البته که اگر کسي استعداد دارد و تلاش هم ميکند. چه عيبي دارد که ثروتمند هم باشد؟ بايد حقش را بدهيد. اصلاً ثروت در اين مقوله هيچ دخالتي ندارد. لياقت و پشتکار خود افراد مهم است و ما به عنوان مربي بايد به اين بچهها کمک کنيم تا پيشرفت کنند. من خودم بچه پايين شهر هستم و از صفر مطلق شروع کردم. پس خيلي خوب اينها را درک ميکنم. شما امروز به کسي کمک ميکنيد و فردا کسي به شما کمک ميکند. اين قانون زندگيست. به عنوان يک مربي فوتبال بايد نسبت به استعداد بچه تصميم گرفت نه به شغل پدر و جايگاه اجتماعي، بايد به بچههاي محروم و کم بضاعت فرصت داد تا بيايند و از طريق فوتبال زندگي خود و خانوادهشان را عوض کنند.

 

* همين نگاه شما منظور من بود که اميدوارم الگوي تمام فوتبال ما شود. اينکه همه چيز پول نيست.

 

هرچه هست تنها مسئوليت پذيري و وظيفه ما در قبال ايران و فوتبال است. اينجا از من و همکارانم تا مديران و کادر پزشکي و بچهها همه فقط دنبال کار بزرگ و بالا بردن پرچم ايران هستند. وقتي کاري دلي شد، وقتي يک تيم خانواده شد، همه پاي کار ميآيند و کسي نق نميزند. کسي دنبال بهانه نيست. بارها با مديران فدراسيون جلسه داشتيم و آنها هم تا حد امکان براي مان امکانات مهيا کردند. حرف من اين است که يک مربي يا نبايد کاري را قبول کند يا اگر کرد، نبايد به خاطر پول دنبال بهانه باشد. اينجا تيم ملي است و اگر کمبودي هست يا اگر حرفي داريم، جايش داخل فدراسيون است نه در رسانهها! همه ما يک خانواده هستيم و به هم کمک ميکنيم تا پرچم کشورمان بالا برود.

 

* روزي که مسئوليت تيم را قبول کرديد نقشه راه و هدفگذاريهاي مقطعي و بلند مدت شما چه بود؟ آيا اصلاً به امروز و اين نتايج احتمالي ميداديد؟

 

بله، از يک سال و نيم قبل که ما کار جدي با اين تيم را شروع کرديم هميشه  بحثهاي زيادي با بچهها داشتم و براي آنها يک نقشه راه با اهداف مقطعي مشخص کردم. از همان ابتدا هدف نهايي و بزرگ ما قهرماني در جام جهاني بود.

 

* قهرماني در جام جهاني يا جام ملتهاي آسيا؟

 

نکته دقيقاً همين است. آن داستان معروف را همه شنيدهاند که شما بايد هدف بزرگي داشته باشيد و بيشترين تلاش خود را بکنيد تا وقتک که حتي اگر به نيمي از نتيجه هم برسيد احساس خوبي داشته باشيد. اگر ما هدفمان را کوچک انتخاب ميکرديم اصلاً به اينجا نميرسيديم. تو بايد بخواهي مارادونا شوي تا شايد به تيم ملي کشورت برسي! اگر فقط هدف ما حضور در جام ملتهاي آسيا بود اصلاً به جام جهاني نميرسيديم!

 

* آن مسير راه و هدفگذاري را توضيح ميدهيد؟

 

در مقطع اول رسيدن به جمع 16 تيم آسيا را هدف گذاري کرديم. هدف دوم صعود از گروه و هدف سوم قهرماني در جام ملتها بود. در قرقيزستان قهرمان شديم، با 21 گل زده و بدون حرف و حديث تا به هدف اول خود برسيم. سپس به هدف دوم هم رسيديم اما سوم شديم تا به هدف سوم نرسيم. من نميخواهم وارد جزئيات بازي با ژاپن شوم و اينکه چه اتفاقاتي افتاد که آن بازي را باختيم اما آنقدر ناراحت بودم که خود بچهها ديدند. همين زمينه يک موفقيت بزرگ شد.

 

* يعني شکست پل پيروزي است، در عمل!

 

بله، نبايد اسير بهانهها و کمبودها شويم. آن روز بچهها فهميدند که اين توانايي و پتانسيل را دارند. من به عنوان مربي اينقدر از آنها توقع دارم. فهميدند که ميشود جلوتر رفت، مي شود بالاتر ايستاد و نتيجه اين شد که به هدف چهارم رسيديم و در ميان 44 تيم يکي از نمايندگاني شديم که از آسيا به جام جهاني رفت.

 

* بعد از قرعه کشي جام جهاني وقتي در گروه مرگ قرار گرفتيد. خودتان احساس ميکرديد ميتوانيد از اين گروه صعود کنيد؟

 

برزيل قهرمان 4 دوره جام جهاني نوجوانان و انگلستان قهرمان 2 دوره قبل در يک گروه! 2 کشور صاحب فوتبال و مدعي فوتبال در تمام عرصهها، خيليها فکر ميکردند ميرويم و مقابل برزيل و انگلستان کيسه گل ميشويم! اما يادتان هست همان موقع من چه گفتم؟

 

* بله شما از فرصت بازي با بزرگان استقبال کرديد.

 

اين باورمن بوده که حتي اگر قرار است برويم و در تورنمنتي به خاطر اختلاف سطح حذف شويم، چه بهتر که با بزرگان بازي کنيم تا تجربه لازم براي بزرگ شدن را کسب کنيم. بهترين فرصت براي بازي مقابل تيمهاي بزرگ در جام جهاني است و شما ببينيد که ما چه نمايشي داشتيم.

 

* انصافاً هم نتيجه و هم نمايش تيم نوجوانان عالي بود.

 

مقابل برزيل حتي در همان نيمه اول که 2 گل خورديم هم نمايش خوبي داشتيم. مقابل انگلستان هر 2 نيمه عالي بوديم. مقابل کالدونيا هم چون دنبال زدن 11 گل و صدرنشيني بوديم وقتي توپهايمان به آن شکل عجيب و غريب گل نميشد، خودمان بيشتر اذيت شديم. البته که خوشبختانه صعود کرديم.

 

* اگر بخواهيد بين برزيل و انگلستان مقايسه کنيد کدام تيم بهتري بود؟

 

برزيل به لحاظ فردي بازيکنان بهتري داشت. آنها تمام اِلِمانهاي لازم مثل سرعت، قدرت و تکنيک را داشتند. به معني واقعي کلمه غير قابل پيش بيني بودند اما در قالب تيمي و کار سازماندهي شده تاکتيکي، انگلستان تيم بهتري بود.

 

* از بعد قرعه کشي و مشخص شدن اين گروه تا شروع جام جهاني آيا تدارکات و امکانات براي تيم ملي نوجوانان (با توجه به بضاعت فدراسيون) مناسب بود؟

 

نه! من بايد حقيقت را بگويم و انصافاً شرايط و امکاناتي که براي آماده سازي اين تيم وجود داشت در حد بزرگي ميدان جام جهاني نبود. به ساير تيمها و رقبايمان در همين تورنمنت که نگاه ميکنيم همه امکانات و روند آمادهسازي بهتري داشتند اما کليد واژه همان بضاعت فدراسيون است. محدوديتهاي زيادي داريم که دست مديران را ميبندد. شما ببينيد زمينهاي آکادمي ملي خاکي شده و ما حتي زمين تمرين مناسب هم نداشتيم. مسئولان شهرداري (که جا دارد من از زاکاني و آخوندي خيلي تشکر کنم) خيلي به ما کمک کردند. بدون اينکه بخواهند اسمشان مطرح شود براي ما چند اردو گذاشتند.

 

* بازيهاي دوستانه چطور؟

 

2 هفته در دبي بوديم و تنها يک بازي برگزار کرديم. به هر حال در اين زمينه فدراسيون محدوديتهايي دارد. حتي تا لحظه آخر و دقيقه 90 نميدانستيم که ميتوانيم به اردوي تايلند برويم يا نه! آمريکا از 2 ماه قبل برنامههايش را بسته بود و وقتي آنجا رسيديم آنها ديگر نتوانستند با ما دوستانه بازي کنند. در حقيقت اولين بازي رسمي و تدارکاتي ما يکي شد که بازي با برزيل بود! با اين وجود من هميشه به تيمم ايمان داشتم. هميشه همه جا ميگفتم حتماً از اين گروه صعود ميکنيم. ما خودمان را براي همه سناريوها آماده کرده بوديم. حتي با حداقل امکانات و تدارکات، هميشه به بچهها ميگفتم که کار بزرگ خودش همه دنيا را صدا مي زند.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.