شعر از جواد جعفرينسب
بودي همهدم دلنگران همة ما
اي درد و بلاي تو به جان همة ما
در آينة روي تو آرام گرفتهست
چشمان هميشه نگران همة ما
تا لايق تقديم کف پاي تو باشد
جان بوسه شد آمد به لبان همة ما
از زحمت بيمنّت و بيمزد تو عمريست
شرمندة عذر است بيان همة ما
در سينة تو قلب بزرگيست که بودهست
گنجينة اسرارِ نهانِ همة ما
«عشق» است به قاموس ادب معني «مادر»
يا ترجمة «دل» به زبان همة ما
برخاست که در ساية مهرش بنشينيم
شد راحتيِ روح و روان همة ما
از تاب و تب افتاد تن زار و نزارش
تا بلکه شود تاب و توان همة ما
از برکت ذکر شب و وِرد سحر اوست
گرم است اگر سفرة نان همة ما
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.