اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

قتل مرد همسايه بر سر قبض برق

ارديبهشت 1399 خبر قتل مرد جواني با سلاح شکاري در خانه‌اش به پليس اعلام شد. شاهدان اظهار کردند، قاتل وي مرد همسايه است. چند ماه بعد پليس توانست متهم فراري را با 99 فشنگ در کوهدشت رديابي و بازداشت کند.

قتل مرد همسايه بر سر قبض برق

وي در بازجوييها به درگيري با مرد همسايه اعتراف کرد، اما مدعي شد قصدش کشتن او نبوده و فقط براي ترساندنش اسلحه کشيده است.

با تکميل تحقيقات پرونده براي رسيدگي به شعبه 10 دادگاه کيفري يک استان تهران فرستاده شد.

سرقت برق همسايه سرمنشأ ماجرا

در ابتداي اين جلسه پدر مقتول از طرف خودش و 3 فرزند صغير قرباني درخواست قصاص کرد.

سپس متهم به جايگاه رفت و گفت: از چند سال قبل من و برادرم در منطقه پيشوا ملکي داريم. مقتول هم همسايه ما بود. او از مدتها پيش از برق ملک ما به طور غيرقانوني استفاده ميکرد و پول آن را هم پرداخت نميکرد. 2 ماه قبل از حادثه، وقتي مبلغ بالاي قبض برق را ديدم، به سراغش رفتم و اعتراض کردم و گفتم بايد هزينه برق را پرداخت کني که او زير بار نرفت و من و برادرم کابل برقي را که از ملک ما گرفته بود، قطع کرديم و به او هشدار داديم ديگر حق استفاده از برق ملک ما را ندارد.

وي افزود: بعد از حدود 2 ماه وي فرد مسلحي را که صورتش را با نقاب پوشانده بود، اجير کرد تا جلوي خانه ما بيايد و با تيراندازي براي ما رعب و وحشت ايجاد کند. آن مرد چندين گلوله شليک کرد که شانس آورديم گلولهها به ما نخورد. روز حادثه وقتي او را ديدم، يکباره شروع به فحاشي کرد. من هم از روي عصبانيت اسلحهام را برداشتم و براي ترساندنش مقابل خانهاش رفتم و يک گلوله شليک کردم که ناخواسته به سينه او خورد.

در پايان جلسه، قضات با توجه به مدارک موجود در پرونده، وي را به قصاص و به خاطر حمل 99 فشنگ جنگي به 2 سال حبس محکوم کردند.

پس از آن ديوان عالي کشور حکم را تأييد کرد و متهم در يک قدمي چوبه دار قرار گرفت. در اين ميان خانواده متهم توانستند رضايت اولياي دم را جلب کنند و وي از قصاص رهايي پيدا کرد.

قاچاق فشنگ جنگي پس از قتل

با رضايت اوليايدم، متهم از جنبه عمومي جرم پاي ميز محاکمه ايستاد.

در اين جلسه متهم با تکرار اظهاراتش گفت: روز حادثه با شنيدن توهينهاي مقتول نتوانستم خودم را کنترل کنم. راستش قصد داشتم به پاي او شليک کنم، اما چون حرکت ميکرد گلوله ناخواسته به قلبش خورد. پس از آن از ترسم به کوهدشت رفتم و براي امرار معاش از قاچاقچيها فشنگ جنگي خريد و فروش ميکردم و به جاي پول گوسفند ميگرفتم.

وي در پايان گفت: باور کنيد پشيمان هستم و من و خانوادهام بهسختي توانستيم از اولياي دم رضايت بگيريم. تقاضا دارم تا حد امکان در مجازاتم تخفيف قائل شويد.در پايان جلسه قضات براي صدور رأي وارد شور شدند.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.