اواخر سال 1402 مرد جواني با مراجعه به پليس آگاهي از ناپديد شدن خواهر 42 سالهاش خبر داد و گفت: خواهرم تنها در خانهاش زندگي ميکرد، ديروز با هم صحبت کرديم و قرار بود به دکتر برود اما ديگر تلفنش را جواب نداد. پس از اين شکايت، پليس با بررسي تلفن همراه زن جوان دريافت وي با مرد جواني به نام داريوش در ارتباط بوده است، بنابراين او شناسايي و دستگير شد.
سوابق داريوش نشان ميداد سابقهدار است. وي خيلي زود به قتل زن جوان اعتراف کرد و گفت: چند ماه قبل با اين زن آشنا شدم. روز حادثه او را به مطب دکتر بردم و هنگامي که به خانهاش برگشتيم از من تقاضاي پول داشت و وقتي گفتم پول ندارم شروع به داد و فرياد کرد و من هم براي اينکه او را ساکت کنم جلوي دهانش را گرفتم که خفه شد و فوت کرد.
بعد هم از ترسم جسدش را در حاشيه شهر دفن کردم و براي گمراه کردن پليس، تلفنش را در سمت ديگر شهر انداختم. با کشف جسد و تکميل تحقيقات، پرونده براي رسيدگي به شعبه 10 دادگاه کيفري يک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در اين جلسه برادر مقتول درخواست قصاص کرد. سپس داريوش به جايگاه رفت و با رد اتهام قتل عمدي گفت: قصدم کشتن او نبود، فقط ميخواستم سر و صدا نکند اما وقتي ديدم مرده چون هم بيکار بودم و هم پول نداشتم، 6 حلقه النگو، پلاک و زنجير طلايش را برداشتم.
در پايان جلسه، قضات با توجه به مدارک موجود در پرونده، متهم را به قصاص و به خاطر سرقت به 2 سال حبس، 74 ضربه شلاق و رد مال و به خاطر دفن غيرقانوني جسد به جزاي نقدي محکوم کردند.
اين حکم از سوي قضات ديوانعالي کشور نيز بررسي و تأييد شد و مرد زنداني در يک قدمي چوبه دار قرار گرفت.
منبع: روزنامه ايران
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.