دو دوست که در خانهاي در تهران پس از باخت سنگين دو نفر را کشتهاند, پاي ميز محاکمه رفتند و جزئياتي از يک روز هولناک را توضيح دادند.
به گزارش سايت جنايي، اين دو دوست بعد از اينکه صدها ميليون تومان در قمار باختند با يکي از افرادي که برنده شده بود درگير شدند و بعد از به قتل رساندن او، فردي ديگر را هم کشتند. دو متهم مدتي بعد از قتل شناسايي و بازداشت شدند.
خبر قتل دو مرد در خانهاي در شرق تهران وقتي به ماموران داده شد که خانواده مرد جواني گفتند او گم شده است. پليس بعد از رديابيهايي که انجام داد ابتدا يکي از متهمان به نام محمود را شناسايي و سپس نفر دوم را که براي مدتي مخفي شده بود، خود را به پليس معرفي کرد. آنها به قتل اعتراف کردند و پرونده بعد از تکميل به دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسيدگي، اوليايدم هر دو مقتول درخواست قصاص کردند. پدر يکي از مقتولان به نام آرش گفت: شهاب، پسري که متهم به قتل پسر من است، رابطه بسيار خوبي با پسرم داشت. آنها خيلي با هم دوست بودند. در واقع خانه يکي بودند. من تا لحظهاي که گفته شد شهاب خودش را معرفي و به قتل اعتراف کرده است اصلا باورم نميشد او اين کار را کرده باشد. من درخواست قصاص دارم.
در ادامه شهاب در جايگاه قرار گرفت. او گفت: من هيچ چيز به ياد ندارم و حرفي هم براي گفتن ندارم. ما مشروب خورده و مواد زده بوديم. اصلا حالمان خوب نبود.
سپس متهم ديگر به نام محمود در جايگاه قرار گرفت. او گفت: من شهاب را ميشناختم اما آرش را نميشناختم. شهاب به من گفت يک دورهمي بگذاريم. من هم به دوستم سعيد گفتم که دور هم باشيم و او هم گفت ميتوانيم در خانه من در پرديس جمع شويم. شب اول کنار هم بوديم. حتي دوست دختر شهاب هم آمده بود. قمار کرديم و شهاب به آرش 260 ميليون تومان باخت و همانجا کارت کشيد. چند ساعت مشروب خورديم و شيشه زديم.
متهم درباره اينکه با سعيد چطور آشنا شده بود، گفت: من توزيعکننده مواد هستم. براي سعيد مواد ميبردم و اينطوري با او آشنا و دوست شدم. من و سعيد هم آن شب مشروب خورديم و مواد زديم. صبح که شد آرش گفت يک معامله جوش داده و اگر بتواند پول معامله را بگيرد وضعاش خيلي خوب ميشود. بيرون رفت و برگشت. من چاي دم کرده بودم. شهاب گفت بياييد مشروب بخوريم و همگي بايد امروز حسابي مست کنيم. چاي خورديم و بعد مقداري هم مزه خريديم که مشروب بخوريم و مواد بزنيم. شهاب حسابي مشروب خورد بعد در گوش من گفت ديشب که من باختم تو کاري نداشتي. حالا هم اگر درگيري شد دخالت نکن. من هم قبول کردم. بعد در گوش سعيد هم چيزي گفت که من متوجه نشدم. بعد به سمت اتاق پيش آرش رفت و با او درگير شد. او چند ضربه چاقو به آرش زد. سعيد به سمت آنها رفت تا جدايشان کند که ضربهاي هم به سعيد زد.
در اين هنگام قاضي گفت: در دادسرا اعتراف کردي که تو سعيد را زدي. گفتهاي که وقتي درگيري بالا گرفت تو هم يک ضربه به سعيد زدي تا درگيري تمام شود.
متهم گفت: من در دادسرا دروغ گفتم. ضربه را شهاب به سعيد زد. بعد که آن دو را زد به زور من را با خودش برد. ميگفت اگر بماني همه چيز را لو ميدهي. حتي در آسانسور انگشترش را به عنوان يادگاري به من داد و گفت کار من تمام است. اين انگشتر را به عنوان يادگاري از من بگير. بعد به خانه دوست شهاب رفتيم. او لباسهايش را عوض کرد و بعد رفتيم آرايشگاه چون شهاب ميخواست چهرهاش را تغيير دهد تا شناسايي نشود.
قاضي به متهم گفت: چرا از شهاب جدا نشدي؟
متهم گفت: من ميخواستم بروم. به شهاب گفتم هيچ پولي برايم نمانده و همه آن را باختم. کمي به من پول بده تا بتوانم بروم که شهاب قبول نکرد. گفت بايد با من بيايي تا مرا لو ندهي و من را به زور با خودش برد.
متهم ادامه داد: شهاب گفت با من تا شيراز بيا و بعد هرجا خواستي برو. ما با هم به شيراز رفتيم. شهاب بعد از آن خودش را به لب مرز رساند تا از کشور خارج شود اما من دوباره به تهران برگشتم و خودم را تسليم کردم. من هيچ انگيزهاي براي قتل نداشتم و در هيچ قتلي هم شرکت نداشتم. هيچ اتهامي را قبول ندارم.
در اين هنگام وکيل اوليايدم گفت: آرش اعتياد داشت و شهاب باعث شد او ترک کند. صاحب کمپي که آرش در آنجا بستري بود، گفته وقتي شهاب دنبال آرش آمد با هم دست به يقه شدند و اختلاف داشتند. پس اين مهماني در واقع پوششي بوده براي اينکه آرش را به قتل برسانند و همه چيز برنامهريزي شده بود.
در اين هنگام شهاب گفت: اين درست نيست. البته نميگويم درگير نشديم. ما با هم درگير هم ميشديم اما همديگر را دوست داشتيم.
در اين هنگام وکيل گفت: آرش در کمپ به شهاب گفته نگذار دهن من باز شود. اگر اينطور شود تو اصلا نميتواني زندگي کني. شاهدان اين حرف را تاييد ميکنند. اين دو بر سر چند سند ملکي با هم اختلاف داشتند.
محمود هم اين مساله را تاييد کرد و گفت: شهاب و آرش با هم سر سهمي که از معامله بايد بينشان تقسيم ميشد اختلاف داشتند به همين خاطر هم درگير شدند.
سپس دادگاه آخرين دفاعيات را از متهمان گرفت . شهاب يکبار ديگر مدعي شد که چيزي به ياد ندارد چون مشروب خورده و کاملا مست بوده.
محمود هم گفت قتل سعيد را قبول ندارد و ادامه داد: من هيچ انگيزهاي براي قتل نداشتم.
در پايان قضات براي تصميمگيري وارد شور شدند.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.