اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

غمِ مردم

شعر از محسن کاوياني

غمِ مردم

استان به استان با غمِ مردم

هم در سفر هم در خطر بودي

آخر بهشتي بودنت رو شد

مثل رجايي، باهنر بودي..

 

آخر خودت را هم فدا کردي

تا سهم مردم همدلي باشد

خاکيترين بودي و بايد هم

کفش و عباي تو گِلي باشد

 

تخريبگرها مغز مردم را

با هر دروغي بود پُر کردند

آري تو را اي مرد، مدتهاست

با تير تهمتها ترور کردند

 

حالا رقيبانت پشيماناند

از آن همه حرف نسنجيده

بدگويِ ديروز تو قَدرَت را

تازه خودش هم شنبه فهميده

 

آن شب که ميگشتند دنبالت

در کوه و جنگل، نه! حرم بودي

شايد ميان صحن آزادي

با حاج قاسم همقدم بودي

 

ما را نميبينند مسئولين

 غرقاند گاهي غرق خودبيني

بايد خودت در پشت فرمانِ

خدمت به خلقُالله بنشيني

 

انگار حالا هم پيِ مردم

آشفته در کوه و کمرهايي

حس ميکنم حتي از آن بالا

فکر ناهار کارگرهايي

 

سيّد خداحافظ برو امّا

امشب نگاهي هم به حالم کن

من گاه گاهي نقدتان کردم

سيّد حلالم کن... حلالم کن

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.