گزارش اخير روزنامه انگليسيزبان «تهران تايمز» درباره توطئه اسرائيل براي انجام انفجاري در خاک ايالات متحده و مقصر جلوه دادن ايران که توسط يک کشور دوست به ايران اطلاع داده شد
گزارش اخير روزنامه انگليسيزبان «تهران تايمز» درباره توطئه اسرائيل براي انجام انفجاري در خاک ايالات متحده و مقصر جلوه دادن ايران که توسط يک کشور دوست به ايران اطلاع داده شد به همراه اتهامات مطرحشده توسط ديوسدادو کابيو، وزير کشور ونزوئلا، عليه مخالفان اين کشور و هماهنگي آنها با رضا پهلوي که ميخواستند يک رويداد رسانهاي ترتيب دهند که شايعه استفاده ايران از ونزوئلا بهعنوان پايگاهي براي حمله به ايالات متحده را تقويت کنند. نشان ميدهد اسرائيل و آمريکا براي تداوم جنگ با چالش اساسي در مورد اقناع فضاي سياسي و اجتماعي آمريکا مواجهند که رژيم صهيونيستي با چنين طراحيهايي سعي در راه انداختن يک ماجراي ديگر همچون 11 سپتامبر داشته تا کار ترامپ شريک نظامي خود در اقناع افکار عمومي مبني بر تهديد بودن ايران و لزوم تقابل حداکثري با آن را سادهتر کرده باشد.
نتانياهو ميخواست کار آمريکا را راحت کند
روزنامه «تهران تايمز» در گزارشي که چهارشنبهشب منتشر شد، اين خبر را منتشر کرد که رژيم صهيونيستي در حال برنامهريزي براي اجراي يک عمليات مخرب در خاک ايالات متحده بوده است. هدف اين عمليات، بر اساس گزارش، جعل شواهد براي متهم کردن ايران و ايجاد بهانهاي براي آغاز يک جنگ تمامعيار بين ايالات متحده و ايران بوده است. اين طرح که به نظر ميرسد با هدف دستکاري افکار عمومي آمريکا و توجيه اقدامات نظامي عليه ايران طراحي شده بود، از طريق اطلاعات بهدستآمده از يک کشور دوست کشف شد. ايران، با آگاهي از اين توطئه، پيامهايي را به مقامات آمريکايي ارسال کرد و بدين ترتيب از وقوع اين رويداد جلوگيري به عمل آمد. در جنگ 12 روزه تحميلي به ايران توسط رژيم صهيونيستي، آمريکا به طور کامل از همان ابتدا نقش داشت. برنامهريزي براي برگزاري دور ششم مذاکره با ايران و هم زمان تخيله مقامات سياسي آمريکا از منطقه و جايگزيني آن با ادوات نظامي نشان ميدهد آمريکا از همان آغاز با اسرائيل هماهنگ بوده که اوج اين هماهنگي نيز در حمله به تأسيسات ايران در نطنز، فردو و اصفهان با بمبافکنهاي آمريکا نمود پيدا کرد. با اين وجود برخي مخالفتهاي داخلي در فضاي سياسي و اجتماعي آمريکا مانع از اين ميشد تا آمريکا با دست باز و علنيتر وارد عمليات شود به همين دليل نيز به نظر ميرسد اسرائيل قصد داشته کار دولت آمريکا را راحتتر کرده و با راه انداختن يک نمايش امنيتي ديگر همچون 11 سپتامبر فضاي سياسي و اجتماعي آمريکا را براي تشديد اقدامات آمريکا عليه ايران فراهم آورد. نتانياهو در مقابل چنين خدماتي تلاش کرد حمايتهاي شخص ترامپ براي ايجاد مصونيت قضايي در اسرائيل را دريافت کند.
پهلوي مدل نتانياهو را در کاراکاس کپي کرد
همزمان با گزارش «تهران تايمز»، ديوسدادو کابيو، وزير کشور ونزوئلا، ادعاهاي مشابهي را درباره توطئهاي در اين کشور مطرح کرد. به گفته کابيو، ماريا کورينا ماچادو، رهبر اپوزيسيون ونزوئلا و ايوان سيمونويس، يکي ديگر از مخالفان دولت اين کشور، در حال برنامهريزي براي حمله به يک کنيسه معروف در کاراکاس بودند.
هدف اين حمله، بر اساس ادعاي کابيو، متهم کردن ايران و دولت ونزوئلا به اقدامات تروريستي و خدشهدار کردن اعتبار اين دو کشور در سطح بينالمللي بوده است. نکته قابل توجه در اين اتهامات، اشاره به هماهنگي ماچادو و سيمونويس با رضا پهلوي، پسر شاه مخلوع ايران است. کابيو مدعي شد که اين افراد با رضا پهلوي براي ديدار با ادموندو گونزالس، يکي ديگر از چهرههاي اپوزيسيون ونزوئلا، هماهنگ کردهاند تا يک رويداد رسانهاي ترتيب دهند که شايعه استفاده ايران از ونزوئلا بهعنوان پايگاهي براي حمله به ايالات متحده را تقويت کند. هم زماني انتشار اين اخبار در مورد دو توطئه يکي در آمريکا و ديگري در ونزوئلا اين احتمال را به وجود آورده که کشور دوست مورد اشاره در خبر «تهران تايمز» همان ونزوئلا باشد.
رضا پهلوي اين مدل بحرانسازي را از نتانياهو آموخته است که در چند سال اخير براي حفظ جايگاه سياسي خود همواره يک بحران در منطقه به راه انداخته تا بقاي خودش را تضمين کند؛ اما اين سناريو در مورد ايران با شکست سنگيني مواجه شد. پس از آتشبس در جنگ 12 روزه اخباري در مورد از سرگيري دادگاه نتانياهو به عنوان متهم به فساد اقتصادي و رشوه به راه افتاده است. دادگاهي که ترامپ با انتشار مطلبي خواهان عدم برگزاري آن شده تا به اين ترتيب نقش خود در حمايت از نتانياهو را به طور صريح آشکار کرده باشد. لو رفتن طراحيهاي تروريستي نشاندهنده شکست استراتژيهاي بحرانسازي است که توسط بازيگراني مانند نتانياهو و پهلوي دنبال ميشود. در حالي که نتانياهو بار ديگر با اتهامات فساد مالي مواجه شده ابزار آشوب افکني او در فضاي داخلي ايران نيز عقيمتر از گذشته همين مسير بحرانسازي را کپي ميکند.
باتلاق نفرت
رضا پهلوي، بهعنوان يکي از چهرههاي اصلي ضد ايران در سوداي پايان دادن به حسرت احياي قدرت پهلوي در سالهاي اخير تلاش کرده است تا با استفاده از بحرانهاي مختلف و جلب حمايت قدرتهاي غربي، جايگاه خود را تقويت کند. با اين حال، اقدامات او، از جمله هماهنگي ادعايي با مخالفان ونزوئلايي، نشاندهنده عمق وابستگي او به رژيم صهيونيستي و تلاش براي پيشبرد منافع اسرائيل در منطقه است. اين اقدامات نهتنها به تقويت جايگاه او منجر نشده، بلکه باعث شده است که حتي در ميان حاميان سنتي اپوزيسيون، بهعنوان يک چهره غيرقابل اعتماد شناخته شود. شکست اين استراتژي که از الگوي بحرانسازي بنيامين نتانياهو الهام گرفته شده است، نشاندهنده ناکامي او در درک واقعيتهاي سياسي و اجتماعي ايران است.
افکار عمومي ايران، چه در داخل و چه در خارج از کشور، بهطور فزايندهاي عليه او موضع گرفته و او را بهعنوان يک ابزار در دست قدرتهاي خارجي ميبيند. رضا پهلوي که اميد داشت از طريق آخرين مسير پيش روي خود يعني اقدام نظامي عليه ايران و کشتار مردم روياي رسيدن به قدرت و احياي حکومت پهلوي را تحقق بخشد بار ديگر با اين واقعيت مواجه شده است که او صرفاً يک دستمال يک بار مصرف براي تميز کردن کثافتکاريهاي اسرائيل و دولتهاي غربي محسوب ميشود.
اين رويکرد رضا پهلوي باعث شده تا افکار عمومي ايرانيان به طور کلي عليه او شود و حتي در قسمت پيامهاي پستهاي رسانههاي ضد ايراني همچون اينترنشنال و بيبيسي نيز به جاي اقبال فحش نصيبش شود. او اکنون براي اينکه اين افتضاح جديدش را جمع کند حيات خود را در تشديد بحران ديده و به هر قيمتي شده ميخواهد براي تداوم جنگ و کشتار مردم ايران بهانه بتراشد. رضا پهلوي اکنون در باتلاق نفرت افکار عمومي ايران گير افتاده و هرچه بيشتر تقلا ميکند بيشتر به سمت نابودي فرو ميرود.
پرچم دروغين
ايالات متحده از ابتدا در جنگ 12 روزه تحميلي به ايران نقش فعالي داشته است. حملات به تأسيسات هستهاي ايران با استفاده از بمبافکنهاي بي-2 آمريکايي، نشاندهنده هماهنگي نزديک ميان واشنگتن و تلآويو است. با اين حال، موانع داخلي در آمريکا، از جمله مخالفتهاي سياسي و اجتماعي، مانع از آن شده است که اين کشور بهصورت علني و گسترده وارد درگيري مستقيم با ايران شود. اين موانع شامل فشار گروههاي مترقي، فعالان ضدجنگ و حتي برخي از نمايندگان کنگره است که نسبت به پيامدهاي يک جنگ تمامعيار با ايران هشدار دادهاند.
در اين زمينه، توطئه ادعايي اسرائيل براي انجام يک عمليات مخرب در خاک آمريکا ميتواند بهعنوان تلاشي براي غلبه بر اين موانع تلقي شود. يک حادثه امنيتي بزرگ، مشابه آنچه در 11 سپتامبر 2001 رخ داد، ميتوانست افکار عمومي آمريکا را به سمت حمايت از اقدام نظامي عليه ايران سوق دهد. اين استراتژي که به «پرچم دروغين» (False Flag) معروف است، در تاريخ معاصر بارها توسط قدرتهاي غربي و متحدانشان به کار گرفته شده است. نمونههاي تاريخي مانند حادثه خليج تونکين در جنگ ويتنام يا ادعاهاي مربوط به تسليحات کشتار جمعي در عراق، نشاندهنده استفاده از چنين تاکتيکهايي براي توجيه مداخلات نظامي است.
اينجا عراق و افغانستان نيست
در 11 سپتامبر حملاتي که به مرکز تجارت جهاني در نيويورک و ساختمان پنتاگون در واشنگتن انجام شد، به سرعت بهعنوان بهانهاي براي آغاز جنگهاي ايالات متحده در افغانستان و عراق مورد استفاده قرار گرفت. حادثه 11 سپتامبر به دليل تأثيرات گستردهاش بر افکار عمومي و سياست خارجي آمريکا، بهعنوان يک نمونه کلاسيک از عمليات «پرچم دروغين» (False Flag)مورد بحث قرار ميگيرد. اين حمله با هدف ايجاد بهانه براي مداخلات نظامي در خاورميانه طراحي شده بود. شواهد متعددي از جمله سرعت غيرمعمول تحقيقات رسمي، تناقضات در گزارشهاي کميسيون 11 سپتامبر و منافع سياسي و اقتصادي ايالات متحده و متحدانش در منطقه، به اين گمانهزنيها دامنزده است. اين حادثه به دولت آمريکا امکان داد تا با ايجاد فضاي ترس و ناامني، حمايت عمومي را براي جنگهاي پرهزينه در منطقه جلب کند.
شباهت ميان حادثه 11 سپتامبر و توطئه ادعايي اسرائيل براي انجام انفجاري در خاک آمريکا قابل تأمل است. هر دو رويداد با هدف دستکاري افکار عمومي و ايجاد بهانه براي اقدامات نظامي عليه کشورهاي خاص طراحي شدهاند. در مورد 11 سپتامبر، القاعده و سپس دولتهاي افغانستان و عراق بهعنوان مقصران اصلي معرفي شدند، در حالي که در توطئه اخير، ايران هدف اتهامات قرار گرفته است. اين الگو نشاندهنده استفاده مکرر از بحرانهاي امنيتي براي پيشبرد اهداف امنيتي است. بررسي حادثه 11 سپتامبر و توطئههاي مشابه نشان ميدهد که استفاده از عملياتهاي امنيتي براي ايجاد بحران و توجيه مداخلات خارجي، بخش مهمي از استراتژي قدرتهاي غربي و متحدانشان است.
اما چنين شابلوني زماني جواب ميدهد که کشور مورد هدف از قدرت بازدارندگي برخوردار نبوده تا دولت مهاجم هزينه انساني و مالي زيادي متحمل نشود و زير فشار انتقادهاي داخلي قرار نگيرد. در مورد ايران چنين الگويي به دليل حجم خسارات متقابلي که به اسرائيل تحميل شد، جواب نميدهد. ايران با ايستادگي حداکثري خود اين هشدار را به مقامات سياسي آمريکا داد که ايده «پرچم دروغين» براي راديکالهاي کاخ سفيد پر هزينه تمام ميشود. رساندن چنين پيام هشداري با هدف قرار دادن پايگاه آمريکايي العديد در قطر توانست در عقب راندن آمريکا از موضع تشديد تنش بسيار مؤثر واقع شود.
منبع: فرهيختگان
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.