اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

شرح شورانگيز عشق، شهريار تسخيرگر ملک دل‌ها

مريم عباسي: استاد محمدحسين شهريار از جمله مشاهير و مفاخر ارزشمند فرهنگ ادب ايران اسلامي است که در جايگاه برترين‌هاي شعر و ادب گهربار ايران جاي دارد، بي‌ترديد وي در قرن اخير آئينه تمام‌نماي فرهنگ و هويت اصيل ايراني است.

14:23
شرح شورانگيز عشق، شهريار تسخيرگر ملک دل‌ها

استاد شهريار که برخاسته از خاک پاک آذربايجان است از منظرهاي گوناگون نماد و سمبل هويت اصيل ايراني مردم اين خطه است. آذربايجان که همواره مدافع هويت و اصالت ايراني و ايرانيان بوده است بزرگان و فرزانگان آن پرچمدار اين جبهه دفاع بودهاند. استاد شهريار در شعر و ادب معاصر آذربايجان از جمله اين فرزانگان است که با شعر و ادب به مصاف نبرد با بيگانگان و بيگانهگرايان آمد.

مهمترين ويژگي و امتياز شهريار نسبت به ساير شعراي بزرگ در اين است که اشعارش مورد توجه خاص و عام بود. از کودکان روستايي که حيدر بابا را زمزمه ميکنند تا فرهيختگان که در دقايق و لطايف اشعار وي به تفحص ميپردازند، مسحور زيبايي و لطافت کلام شهريار هستند. ‏

 

*مهارت و تسلط شهريار بر ادب و فرهنگ دو زبان ترکي و فارسي، به اتفاق نظر غالب

سخنسنجان امتيازي منحصر به اوست. با اين حال زماني که در سال 1381 سالروز وفاتش را به نام روز ملي شعر و ادب ايران نامگذاري کردند اکثر روزنامهها و نشريات، با درج مقالاتي سعي در تخريب شخصيت جهاني شهريار داشتند و معتقد بودند که مناسبت روز ملي شعر و ادب ايران بايد از ميان شاعران فارسي زبان ديگري همچون فردوسي، حافظ، سعدي و... انتخاب شود. ‏اين گروه از ادبا و صاحبنظران(!) در توجيه ادعاهايشان، اشعار شهريار را از لحاظ سبک شعري و محتواي شعري غيرقابل مقايسه با اشعار اين شاعران پارسيگوي ميدانستند ولي غافل از اين بودند که مهمترين عامل ماندگاري شعر شهريار جامعيت و تنوع شعر او است. شعر شهريار مخصوصاً غزلياتش به خاطر تنوع موضوع و طرح مسائلي که در گذشته معمولاً در قالبهاي ديگر شعر فارسي از جمله قصيده و قطعه و مثنوي مورد توجه واقع ميشد.

درخور بررسي و تحليل است. شهريار نه تنها در شيوه کلاسيک و موسوم ادب فارسي حق سخنوري را ادا کرده، بلکه در اسلوب شعر فارسي نيز اعجازي اعجاب انگيز نشان داده است. جهانبيني فلسفي، نگرش اجتماعي، جلوههاي عاطفي، ذوقي و هنري اسلوب متين و استوار شاعري درعين حال لطافت و ظرافت خاص او در آثاري چون: هذيان دل، اي واي مادرم، نقاش، پيام انشتين و... منتقدان شعر فارسي را دچار حيرت و سرگشتگي کرده است و به يقين بعضي از اين آثار در صورت شرح و بسط، تبديل به گنجينهاي جاودانه ميشود. ‏جامعيت و تنوع در شعر شهريار و نيز انسانيت شهريار، وي را به شاعري مردمي و محبوب تبديل کرد و نامگذاري سالروز وفاتش به روز ملي شعر و ادب شايد کوچکترين کار در حق اين شاعر متعهد و مردي است.

شهريار شاعري عاشق بود که شعر او جلوهاي از پاکي وجود و تبلور حقيقي احساس بود. با آن دلي که غزال چابک دشتهاي غزل بود، ميخراميد و چشم زيبا دوست «شاعري» را به خود وا ميداشت. آنجا که در دامـن دلانگيز «حيدر بابا» طنين ميافکند، دل هر عاشق وارستهاي به آن سو ميشتافت. او در سير پر دامنه خويش، در سلوک عاشقي تا بدان جا پيش رفت که سزاوار دريافت خرقه از دستان مرشد طريقت گشت؛ اما فروتني و خاکسارياش او را به عالم شاعري فرا خواند. روح پر تلاطم و پر تکاپوي نغز پرور او را ميستاييم.

استاد سيد محمدحسين بهجت تبريزي، شاعر پرآوازه معاصر ايران است که در شعر خود به «شهريار» تخلص ميکرده و با چيرگي تمام به زبانهاي «فارسي» و «ترکي» شعر ميسروده است. نفوذ معنوي کلام شيرين اين شاعر از يک سو در همه جاي سرزمين پهناور ايران بر سراچه دل کوچک و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان نشسته و هر ايراني غزلي، قطعهاي و يا لااقل بيتي از «شهريار» بر لوح خاطر خويش سپرده است و از سوي ديگر آوازه شهرت اين عاشق دلسوخته از فراسوي مرزهاي ايران به سرزمينهاي ديگر و به ويژه کشورهاي ترک زبان رسيده و سخنان دلنشينش روشنيبخش دل شيفتگان گشته و هر ترک زباني که منظومه «حيدرباباي» او را شنيده منقلب گشته و بر روح لطيف و دل با صفا و هنري همتاي او آفرين گفته است.

استاد محمدحسين شهريار را به سبب غنا و استحکام شعري، تنوع آفرينشهاي هنري و از همه مهمتر جاذبه، نفاذ و رواج کلام ميتوان يکي از بزرگترين شاعران قرن حاضر ايران دانست. در قلمروي نقد ادبي ايران از ديرباز سخن سنجان نکتهپرداز همه از يک دل و يک زبان، لب به تحسين شهريار گشودهاند. ملک الشعراي بهار با عنايت به اشعار شهريار درباره شخصيت او ميگويد: «شهريار نه تنها افتخار ايران است بلکه افتخار مشرق زمين به شمار ميرود.»

شهريار با منظومه ماندگار حيدربابا که با شاه بيت «حيدربابا ايلديريملار شاخاندا سئل لر سولار شاقيلديب آخاندا» آغاز ميشود؛ شهرت جهاني پيدا کرد، به طوري که در حال حاضر اين اثر مهم ادبي ترکي آذربايجاني به بيش از 90 زبان در جهان ترجمه شده است.

حيدربابا ايلديريملار شاخاندا

سئللر، سوللر شاققيلديب آخاندا

قيزلار اونا صف باغلاييب باخاندا

سلام اولسون شوکتيزه ائليزه

منيم ده بير آديم کلسين ديليزه

 

* سکانسي که شهريار را جهاني کرد!

به هر حال، شهريار اولين دفتر شعر خود را در سال 1310 شمسي با مقدمه ملکالشعراي بهار، سعيد نفيسي و پژمان بختياري منتشر کرد و بدينسان اين شاعر معروف و معاصر پرآوازه کشورمان، منظومه «حيدر بابايه سلام» را در سالهاي 1329 تا 1332 سرود، تا اينکه امروزه از اين اثر به عنوان يکي از شاهکارهاي ادبي جهان ياد ميشود.

آنچه در اين مورد مهم به نظر ميرسد اينکه؛ اين منظومه ماندگار شهريار، تقريباً در تمام کشورهاي ترک زبان از ترکيه تا قفقاز منتشر و در اختيار علاقمندان شعر و ادبيات جهان قرار گرفته، و در برخي از کشورهاي ترک زبان اين منظومهاش چندين بار چاپ شده است.

از سوي ديگر، بنا به خبري اثر منظوم و زيباي حيدر بابا، «در اکثر دانشگاههاي جهان از جمله دانشگاه کلمبيا در ايالات متحده امريکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته و برخي از موسيقيدانان همانند هاژدک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبي براي آن ساخته است».

 

* تماشاي زندگي از چشم شهريار

البته اين نکته را نيز نبايد از نظر دور داشت و آن اينکه، اين اثر در 125 بند، با 625 مصراع نوشته شده است، از اين حيث ميگويند، «حيدربابايه سلام» سند زنده تاريخ يک روستا است که شهريار در آن با قلبي پاک و نيتي صادق، با سادهترين شکل و در عين حال ادبيترين حالت از خويشان و آشنايان و مردم زادگاه خود و حتى چشمهها و زمينها و صخرههاى اطراف خشکناب نام ميبرد و هر يک را در شعر خود جاودانگى مىبخشد.

حيدربابا، کهليک لروْن اوچاندا

کوْل ديبينَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا

باخچالارون چيچکلنوْب، آچاندا

بيزدن ده بير موْمکوْن اوْلسا ياد ائله

آچيلميان اوْرکلرى شاد ائله

به سخن ديگر، شهريار در اين اثر از دوران کودکي خود در خشکناب، که در پاي کوهي به نام «حيدربابا» قرار دارد، ياد ميکند. او کوه کوچک حيدربابا را مورد خطاب قرار داده و توصيف گيرائي از طبيعت و مردمان آن سامان به دست ميدهد و گاه احساس خود از اوضاع گذشته و حال را با زبان ساده و بيتکلف و نزديک به زبان عامه مردم بيان ميکند.

ناگفته نماند، به نقلي ميگويند؟ شهريار نخستين شعر خود را در چهار سالگي به زبان مادرياش سروده که گفته: (رويه باجي - باشيمين تاجي- اتي آت ايته - منه وئر کته).

 

* دفتر خاطرات شعر شهريار

در واقع، شعر شهريار، زبان دل است. يعني اکثريت آثارش بازتابي از حيات و به ويژه بيان خاطرات تلخ و شيرين شاعر است که با آن زندگي کرده است. اين نکته را نيز نبايد از خاطر دور داشت، که حيدربابا آيينه تمام نماي زندگي است، که براي بيان احساسات به شکل ساده و روان سروده شده است.

نکته ديگر در اين مورد اينکه، شهريار سرودن حيدربابا را به حکايتي مديون مادرش «کوکب خانم» است. در هر حال به عقيده کارشناسان حوزه ادب و هنر،«اين اثر يکي از بهترين و ماندگارترين اشعار جهان است که خاطرات دوران کودکي شاعر را در روستا با همان صفاي روستايي باز ميگويد به گونهاي که به تصديق صاحبنظران، هيچ شاعري در هيچ زبان و زماني، خاطرات عهد خردسالي خود را بدين روشني و زيبايي و شيوايي به سلک نظم نکشيده است».

اين کارشناسان بر اين باور هستند، درسته که شهريار در اين شعر خطابش به کوهي به نام حيدرباباست، ولي نگاه، درود و سلامش متوجه انسان و انسانيت است که به زبان صميمي، ساده، رسا و گيراي روستاهاي آذربايجان سروده شده است.

نا گفته نماند، در منظومه بلند استاد شهريار همه تصوير از زندگي در روستا از جمله «تصاوير روشن و گويا از کانون گرم خانواده، زندگي بيپيرايه، روحيه ميهمان نوازي، همدردي، مراسم و آيينهاي عروسي، عزا، چاووشي خواني زائرين کربلا، فاصله طبقاتي، زبان حال ستمديدگان، فريادهاي انسانهاي رنجديده و تصاويري زيبا از کوهها، دشتها، رودها و زيباييهاي روستا»، به بهترين شکل در منظومه حيدربابا به نمايش گذاشته ميشود.

بايرام يئلى چارداخلارى ييخاندا

نوْروز گوْلى، قارچيچکى، چيخاندا

آغ بولوتلار کؤينکلرين سيخاندا

بيزدن ده بير ياد ائلييه ن ساغ اوْلسون

دردلريميز قوْى ديّکلسين، داغ اوْلسون

***

حيدربابا، گوْن دالووى داغلاسين!

اوْزوْن گوْلسوْن، بولاخلارون آغلاسين!

اوشاخلارون بير دسته گوْل باغلاسين!

يئل گلنده، وئر گتيرسين بويانا

بلکه منيم ياتميش بختيم اوْيانا

 

* راز عظمت شهريار چيست؟

بنابراين، راز عظمت شهريار چيست؟ براي يافتن جواب اين پرسش کافي است، شهريار را در اشعار ديگر شاعران و از وصف نزديکان وي سنجيد.

دکتر مهدي روشن ضمير، دوست نزديک استاد شهريار، در مقدمهاي که به کتاب حيدرباباي شهريار نوشته، بر اين باور است: «اگر باغبان هنر نبود احساسات لطيف ميپژمرد و اگر احساسات لطيف نبود آدمي از ببر و پلنگ مخوفتر و خون خوارتر ميگرديد. آقاي شهريار به نظر من فرقي که بين ما مردم معمولي و شما هنرمندان هست اين است که در سينماي زندگي آنچه را که ما ميبينيم و يا نميبينيم شما ميتوانيد بگوئيد و شرح دهيد و آنچه را که ما به يک آن حس ميکنيم شما آن را سرمدي و جاودان ميسازيد... اگر شهريار نبود کسي حيدربابا را نميشناخت. مثل اين است که با عينک نازکبين شما هنرمندان دنيا را بهتر و روشنتر ميبينيم و همه چيز و همه کس را دوست داشتني مييابيم».

نيما يوشيج نيز در اين ارتباط معتقد است:

رازي است که آن نگار ميداند چيست

رنجي است که روزگار ميداند چيست

آني که چو غنچه در گلو خونم از اوست

من دانم و شهريار ميداند چيست

 

مهدي اخوان ثالث هم ميگويد:

شهريارا تو همان دلبر و دلدار عزيزي

نازنينا، تو همان پاکترين پرتو جامي

اي براي تو بميرم، که تو تبکرده عشقي

اي بلاي تو بجانم، که تو جاني و جهاني

 

مهرداد اوستا هم سنگ تمام ميگذارد و در اين راستا بر اين باور است:

شعر همان عشق که با شهريار

کرد سرافرازي و نامآوري

شعر همان فتنه و آذرم و راز

کز نگه دوست کند دلبري

 

* شهريار چشم و چراغ ايران

به همين اعتبار، از جمله مهمترين و برجستهترين اتفاقات زندگي اين شاعر بزرگ کشورمان ميتوان به ديدار وي با رهبر معظم انقلاب اسلامي در سفر به تبريز و در دوره رياست جمهوري ايشان اشاره کرد.

 علياصغر فردي از شاگردان شهريار، خاطراتي از مراودات حضرت آيتالله خامنهاي و استاد شهريار را به رشته تحرير درآورده است. وي درباره همان شب ديدار شهريار با رهبري مينويسد: «آن شب استاد شهريار بارها اشاره به دست مجروح آقا داشتند و روز بعد که مشرف شدم، شعري را پيش رويم نهادند که در آن اين بيتها بود:

شهيد زندهي ما خود رئيس جمهوريست

که چون وصيّ رسولش بوَد جمال غدير

نگاه داشت به يک دست پرچم اسلام

که خون بهاي ابوالفضل ميزند شمشير

به قدّ اوست قباي رياست جمهور

که خلعتياست الهي و نيستش تغيير».

همچنين استاد شهريار در وصف قنوت نماز رهبر معظم انقلاب ميگويد:

در رکوع و سجودِ خامنهاي

من هم از دور سرنگون دلم

خاصه وقتِ قنوت او کز غيب

دستها ميشود ستون دلم

او به يک دست و من هزاران دست

با وي افشانم از بطون دلم

عرشيان ميکشند صف به نماز

از درون دل و برون دلم

من بروني نيم، خدا داند

کاين صلا خيزد از درون دلم

 

* خميني بتشکن در قاب شهريار

ارادت استاد شهريار به امام خميني(ره)، يا به تعبير وي «رهبر کبير» و «خميني بتشکن» جاي بسي تامل دارد:

آبي که خاک کشور ما در ميان گرفت

خاکش جواهري است که در پرنيان گرفت

بنشان غبار فتنه که اين نوبهار عشق

چون ابر انقلاب به سر سايبان گرفت

جان بخش بود باد بهارش به کوه و دشت

هر جا گذشت سبزه بجنبيد و جان گرفت ...

سيمرغ دين به کوري اسفنديار کفر

پرورد رستمي که کمين و کمان گرفت

خواهم شدن بنعره، به خاک حکيم طوس

کان ژنده پيل زنده شد و هفت خوان گرفت

اين «رهبر کبير»، «خميني بت شکن»

خط امان خود از «امام زمان» گرفت

سر پنجه «ولي» است کزين آستان برون

بيخ گلوي فتنه آخر زمان گرفت ...

به هر حال آنچه در اين زمينه مهم به نظر ميرسد، اينکه شهريار در سرودن انواع گونههاي شعر فارسي، مانند «قصيده، مثنوي، غزل، قطعه، رباعي و شعر نيمايي» هم تبحر بسياري داشته که از جمله غزلهاي معروف اين استاد ميتوان به «علي اي هماي رحمت» و «آمدي جانم به قربانت» اشاره کرد. شهريار همچنين همواره عشق و ارادت خاصي به اهل بيت عليهم السلام و به ويژه علي بن ابيطالب(ع) داشت.

«علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم من به خدا قسم خدا را»

 

* اينجا آسمان به زمين نزديک است

همچنين شهريار جانسوزترين اشعار خود را تقديم حضرت سيد الشهداء عليهالسلام و حماسه ابدي او کرده است:

«شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين روي دل با کاروان کربلا دارد حسين/ از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست/ مروه پشت سرنهاد اما صفا دارد حسين».

در وصف مقام و فضايل  شهريار فقط ميتوان گفت: «شهريارا تو به شمشير قلم در همه آفاق/ به خدا ملک دلي نيست که تسخير نکردي».

 

* شهريار به سبک ديروز و امروز

شهريار در سال 1285 خورشيدي در شهر تبريز متولد شد. شهريار دوران کودکي را در روستاي مادري، «قيش قورشاق» و روستاي پدري «خشکناب» در بخش «قرهچمن» آذربايجان ايران سپري کرد. پدرش حاج ميرآقا خشکنابي نام داشت که در تبريز وکيل بود. شهريار پس از پايان سيکل (راهنمايي) در تبريز، در سال 1300 براي ادامه تحصيل از تبريز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال 1303 و پس از آن در رشته پزشکي ادامه تحصيل داد.

اين شاعر معاصر کشورمان به سال 1315 در بانک کشاورزي، استخدام و پس از مدتي به تبريز منتقل شد. در تير 1331، مادرش در گذشت. در مرداد 1332 در تبريز با يکي از بستگان خود بهنام «عزيزه عبدخالقي» ازدواج کرد که حاصل اين ازدواج سه فرزند و دو دختر به نامهاي شهرزاد و مريم و يک پسر به نام هادي ميشود.

شهريار پس از انقلاب 1357 شعرهايي در مدح نظام جمهوري اسلامي ايران سرود. وي در روزهاي آخر عمر به دليل بيماري در بيمارستان مهر تهران بستري شد و پس از فوت در 27 شهريور 1367 پس از حدود هشتاد سال عمر به سراي جاودان شتافت و بنا به وصيت خود در مقبرةالشعراي تبريز به خاک سپرده شد.

 

* پشت هر غزلي، زندگي است

البته اين نکته را نيز نبايد از نظر دور داشت و آن اينکه، به حق استاد شهريار شاعري بوده که غزلهايش را صرفاً نسروده بود، بلکه آنها را زندگي کرده بود. بدينسان با اين وصف، با مطالعه آثار و سبک زندگي شهريار ميتوان به عينه مشاهده کرد که وي سنگ صبور انسانهاي مظلوم و آزاده بوده و به نوعي اشعار او تجلي دردهاي بشري است که امروزه شهرت بزرگترين شاعران متعهد ايران اسلامي مرزهاي داخلي کشورمان ايران را در نورديده و اکنون در اغلب کشورهاي دنيا شخصيتي شناخته شده است به طوري که در اکثر دانشگاههاي جهان، انديشهها و آثار وي مورد نقد و بررسي قرار ميگيرد.

و در نهايت اينکه مضمون شعرهايش با فرهنگ، آيين، ادب، عقايد و ارزشهاي مردم عجين شده بود و با تمام وجود شعر خود را در راه ترويج فرهنگ اهل بيت و حاکميت بخشيدن به ارزشهاي اصيل اسلامي به کار ميگرفت و اگر غير از اين بود، هرگز محبوب دل تودههاي مردم حتي در دور دستترين نقاط کشور واقع نميشد.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.