اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

شاعري که رهبري مشتاق ديدارش بود

«حيدر بابا، دنيا يالان دنيا دي» اين مصرع کوتاه، ساده و در عين حال پرمعنا، شايد براي برخي تنها ترکيبي از کلمات باشد، اما براي مردم آذربايجان و ايران، پژواک روح استاد شهريار است؛ شاعري که با شعر خود، مرز ميان زبان‌ها، فرهنگ‌ها و نسل‌ها را شکست.

شاعري که رهبري مشتاق ديدارش بود

تأثير مادر و ريشههاي عشق به شعر

سيد محمدحسين بهجت تبريزي، معروف به شهريار، در تبريز متولد شد و از کودکي علاقهاي عميق به شعر و ادبيات داشت. فرزندش درباره تأثيرگذارترين افراد در مسير شعري او در گفتوگويي گفته است: «مادرش بر او بيشترين تأثير را داشت. پدر تعريف ميکرد که مادرش هرچند سواد نداشت، اما بسياري از اشعار را به صورت سينه به سينه و شفاهي به خاطر داشت و گاه هنگام قرائت اشعار، اشک ميريخت.» اين تأثير عاطفي و فرهنگي مادر، عشق به شعر را در جان شهريار نهادينه کرد و مسير او را به سوي وادي شعر هموار ساخت.

 

شبزندهداري و خلوت شاعرانه

يکي از ويژگيهاي منحصر به فرد شهريار، شبزندهداري و خلوتگزيني او بود. به گفته فرزندش، «شهريار همواره شبزندهدار بود. خلاقيت انسان در خلوتش بروز ميکند. مسلماً کسي حالات شهريار در هنگام سرودن اکثر اشعار را نديده است. من به ندرت و بر حسب تصادف، يکي دو بار ديدم که اکثراً در شب شعري ميسرود. به ندرت هم در روز اين اتفاق ميافتاد. شهريار در خانه يک اتاق مخصوص به خود داشت که در آنجا تنها بود و عمده شبها نيز بيدار بود.» اين ساعات طولاني تنهايي، بستر خلق هزاران بيت و غزل شد و باعث شد آثار او به عمق احساسات انساني نفوذ کنند.

 

تسلط بر ادبيات فارسي و ترکي

شهريار با تسلط بينظير بر ادبيات کلاسيک فارسي، از حافظ و سعدي گرفته تا مولوي و شاعران معاصر، توانست سنت ادبي را با نگاه شخصي خود تلفيق کند. همزمان، شعر ترکي او، به ويژه مجموعه معروف «حيدربابا»، تصويري روشن و صادق از زندگي روزمره مردم ارائه ميدهد؛ مردماني که با رنجها، اميدها و آرزوهايشان دست و پنجه نرم ميکنند. شعر ترکي شهريار نه تنها بيانگر احساسات انساني، بلکه حامل فرهنگ و هويت مردم آذربايجان و ايران است.

 

پيوند سنت و نوآوري در شعر شهريار

شهريار از قالبها و وزنهاي کلاسيک بهره ميبرد، اما تجربه زيستي و نگاه شخصي خود را نيز وارد شعر ميکرد. اين ترکيب باعث شد آثار او همواره تازه و زنده بمانند و با مخاطب معاصر نيز ارتباط برقرار کنند. شهريار نشان داد که شعر ميتواند پلي ميان گذشته و حال باشد و نسلهاي آينده را با تاريخ و فرهنگ خود آشنا کند.

 

جايگاه شهريار نزد بزرگان و علاقهمندان

جايگاه او در ادبيات معاصر ايران برجسته بود. حضرت آيتالله خامنهاي در تاريخ 7/2/1377 در ديدار با جوانان گفتند: «در هر قالب شعري به چند نفر علاقه دارم و در غزل از سه نفر نام ميبرم که يکي از آنها شهريار است. از شعر شهريار خيلي خوشم ميآمد و با ايشان هم آشنا بودم. البته من بعد از انقلاب با ايشان آشنا شدم، قبل از انقلاب هيچ ارتباطي با يکديگر نداشتيم.»

اواخر تيرماه سال 1366، هنگام سفر رئيسجمهور به استان آذربايجان شرقي، حضرت آيتالله خامنهاي ديداري ويژه با شهريار داشتند. شب شعري در محل استانداري برگزار شد و ورود شهريار با احترام و صميميت همراه بود. شاهدان نقل ميکنند: آيتالله خامنهاي با ورود استاد از جا برخاست و با لبخند گفت: «از علاقههاي زندگيام زيارت حضرت عالي بود و الحمدلله امشب موفق شدم.» شهريار نيز با سيمايي بشاش، چشم در چشم ايشان دوخت و کمکم حلقه اشک دور چشمانش نمايان شد. او زير لب گفت: «پسر عموجان! ابالفضل مايي، تو هم مثل ابالفضل دستت را دادي در راه اسلام و امام و انقلاب. آخر اين چه شقاوتي ست که با اين دست چنين کنند؟»

اين ديدار جلوهاي انساني و عاطفي از شخصيت شهريار و ارتباطش با تاريخ معاصر ايران را به نمايش گذاشت.

 

شعرهاي عاشقانه و عشقي شهريار

عشق و شور انساني از محورهاي اصلي شعر شهريار است. او توانست احساسات عاشقانه را با لطافت و زيبايي وصفناپذيري بيان کند؛ هم در غزلهاي فارسي و هم در اشعار ترکي. غزلهاي او، سرشار از شور و اميد، فراق و وصال، و عمق عاطفي است که مخاطب را با خود همراه ميکند. شهريار در اين اشعار، عشق را نه تنها به معشوق، بلکه به انسان، طبيعت و زندگي نشان ميدهد و آن را با زباني ساده اما پرمعنا به تصوير ميکشد. نمونههاي برجستهاي از اين آثار، غزلهايي است که همزمان داراي ظرافتهاي ادبي کلاسيک و طراوتي مدرن هستند، و احساسات شاعر را مستقيم به دل مخاطب منتقل ميکنند.

 

ميراث شهريار؛ پلي ميان فرهنگها و نسلها

شهريار با شعر خود نشان داد که ادبيات و فرهنگ، ابزاري قدرتمند براي پيوند نسلها و فرهنگهاست. او با همزمان شعر گفتن به فارسي و ترکي، هويت دو زباني خود را حفظ کرد و به شکلي زنده ارائه داد. اين ويژگي، آثار او را براي ايرانيان و آذربايجانيها محبوب و تأثيرگذار کرده است و ثابت ميکند که شعر مرز نميشناسد و قدرت انتقال احساس انساني را دارد.

37 سال از درگذشت اين مرد پير و عاشق ميگذرد اما وقتي شعرهايش را ميخوانيم، گويي هنوز کنارمان نشسته است؛ اصلا تمام اشعارش را با صداي خودش در ذهنمان ميآوريم:

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا

بيوفا حالا که من افتادهام از پا چرا

 

نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي

سنگدل اين زودتر ميخواستي حالا چرا

 

يا شعر ديگري که از پيري ميگويد که حسرت جواني در دل دارد:

پيرم و گاهي دلم ياد جواني ميکند

بلبل شوقم هواي نغمه خواني ميکند

 

او در کلماتش زندگي ميکند، در لحظاتي که غم و شادي را با هم ميآميزد و ما را با واقعيتهاي ساده و انساني روبهرو ميکند.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.