اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سياست رهبردي و گام به گام باکو براي آب‌پز کردن قورباغه

حکايت، سياست يا راهبرد قورباغة آب‌پز در ادبيات سياسي براي همه شناخته شده است.

سياست رهبردي و گام به گام باکو براي آب‌پز کردن قورباغه

ميگويند؛ اگر قورباغه را به يک باره در آب جوش بيندازيد، بلافاصله به خاطر داغي آب از ديگ بيرون مي‌‌پرد اما اگر آن را در آب بيندازند و به تدريج آب را داغ کنند، قورباغه متوجه افزايش تدريجي حرارت نشده و به تدريج پخته ميشود!

برخي تصور ميکنند، کاهش روابط دولت باکو با ايران، در ساية تحولات يا تشنجاتي است که بعد از جنگ 2020 قراباغ و مطرح شدن موضوع تغييرات ژئوپلتيکِ پيوسته به ايران در شمال ارس رخ داده است.

منظور از کاهش روابط ايران و جمهوري آذربايجان در اينجا، روابط عادي مردمي است که ميان دو کشور همسايه با قريب هزار کيلومتر مرز مشترک خاکي و آبي قابل تصور است.

ميدانيم که جمهوري آذربايجان، بخشي از ايران بوده که با عهدنامههاي گلستان و ترکمانچاي جدا شده و از سال 1991/1370 يک کشور مستقل است. قرنها زندگي مشترک در ايران، روابط مردمي عميق و گستردهاي را ميان جمهوري آذربايجان و ايران شکل داده که حتي مرزهاي آهنين شوروي هم نتوانست اين روابط مردمي و تاريخي را به طور کامل قطع کند.

دور نوين روابط مرزي و مردم «جمهوري سوسياليستي آذربايجان شوروي» با ايران پس از قريب هفتاد سال ممانعت حزب کمونيست شوروي، در دي ماه 1368 با هجوم هزاران تن از اهالي نخجوان به مرزهاي ايران و عبور از موانع مرزي و سيم خاردارها و مرزبانان شوروي و ورود انها به داخل ايران آغاز شد. اواخر عمر اتحاد شوروي بود و شيرازة حکومت در حال گسيختگي بود. از آن پس اندک اندک در تبريز و اردبيل و اروميه خيل مردمي را ميديدي که در حال گشت و گذارند و آذربايجانيهاي ايران به آنها «باکيلي»( باکويي) ميگفتند!

با فروپاشي شوروي و گسترش دامنة جنگ قراباغ، دولت ايران اردوگاه صدهزارنفري آوارگان اين جنگ را در «ايميشلي، صابرآباد و ساعتلي» برپا، و غذا و وسايل زندگي آوارگان را تامين کرد؛ از نان تا پوشاک و بخاري و...

نخجوان در محاصره و مسير زميني باکو- نخجوان قطع بود. در اين حال، ايران آرد و نان و نفت و...صدها هزار اهالي و حتي مجلس عالي نخجوان را که حيدر علياف در راس آن بود، تامين ميکرد. شعبههاي کميته امداد امام خميني و هلال احمر ايران در باکو و نخجوان داير شد و هزاران خانواده تحت پوشش قرار گرفتند.

مردم جمهوري آذربايجان و نخجوان ميتوانستند هر روز به آساني وارد ايران شده و مايحتاج خود را تامين کرده و شب به خانة خود بازگردند.

پس از امضاي توافق آتش بس در 1994/1373 توسط حيدر علياف با ارمنستان نيز روابط مردمي و مرزي نيز به صورت قانونمندتر و با رواديد يا برگ گذرهاي مرزي (45 کيلومتري) ميان مردم ايران و جمهوري آذربايجان ادامه داشت. اما پس از تثبيت حکومت حيدر علياف و روابط خاص او با امريکا، انگليس و رژيم صهيونيستي، اندک اندک نشانههاي ايرانگريزي و حتي ايرانستيزي دولت باکو نمودار شد. خط لوله نفتي باکو - ترکيه که نزديکترين راه آن آذربايجان ايران بود، و ميتوانست نقش پايدارسازي در روابط دو کشور داشته باشد، از باکو به گرجستان و ترکيه تغيير مسير يافت. سهم ايران از کنسرسيوم خزر تقريبا حذف شد و در ادامه، ابتدا در نخجوان نهادهاي ايراني مانند کميته امداد و هلال احمر را تعطيل کردند. سپس ساختمان وابستگي فرهنگي را تخليه کرده و ميز و صندلياش را کنار خيابان ريختند! سپس مسجد بزرگ حضرت زهرا «سلام الله عليها» را تصرف کردند و در نهايت عدهاي را براي تجمع در مقابل کنسولگري ايران و سنگپراني و شکستن شيشهها سازمان دادند!

اين در حالي بود که تبليغات ضد ايراني در سطح دولتي باکو از جمله برپايي کنگره هاي آذريهاي جهان! و محتواي ضدايراني کتابهاي درسي و چاپ نقشههاي آذربايجان بزرگ توسط آکادمي علوم و لجنپراکني رسانهاي ادامه داشت.

پس از 11 سپتامبر 1380/2001، دور جديدي از روابط ميان باکو، امريکا و رژيم صهيونيستي، با همکاري کامل باکو در اشغال افغانستان و عراق شکل گرفت. اين همکاري ماهيت شديد نظامي، امنيتي و سياسي داشت و موجب گسترش نفوذ امريکا و رژيم صهيونيستي در جمهوري آذربايجان و تاثيرگذاري عميق بر مقامات باکو شد. به گونهاي که اين کشور به پايگاه لجستيک امريکا در اشغال افغانستان و عراق و بعد از آن تبديل شد. باکو نيروهايي به اين دو کشور اعزام کرد که عدهاي از آنها نيز کشته شدند.

نکتة بسيار عجيب اينکه در اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروي، نظاميان آذري در اشغال اين کشور مشارکت کرده و کشته دادند و در اشغال افغانستان توسط امريکا نيز ارتش جمهوري آذربايجان در اشغالگري مشارکت کرده و کشته داد! تامل در همين نکته نشان ميدهد که دولت باکو تا چه اندازه تحت نفوذ امريکاست.

به رغم اين شرايط،جمهوري اسلامي ايران در 1389/2010، رواديد يا ويزا را براي مردم جمهوري آذربايجان به صورت يک طرفه لغو کرد. انتظار طبيعي اين بود که دولت باکو نيز رواديد را براي ايرانيها لغو کند، به ويژه اينکه اغلب مسافران و مترددين ايراني به آن کشور، آذريها و مرزنشينان ايراني هستند.اما دولت باکو نه تنها رواديد را براي ايرانيها لغو نکرد، بلکه اقدامات جديدي براي کاهش روابط مردمي انجام داد.

در آذر 1392 با راي نمايندگان حزب حاکم، پارلمان باکو از تمديد قانون پنجم آوريل سال 2005 در مورد تاييد يادداشت تفاهم ايجاد تسهيلات در عبور و مرور اتباع ايران و جمهوري آذربايجان ساکن در مناطق مرزي دو کشور خودداري و آن را لغو کرد.

اين يادداشت تفاهم در 26 ژانويه سال 2005 در تهران توسط دو کشور امضا شده بود و بر اساس آن اتباع ايران و جمهوري آذربايجاني در داخل محدوده شعاع 45 کيلومتري از نوار مرز دو کشور ميتوانند آزادانه تردد داشته باشند.

در همين زمان، باز هم با راي نمايندگان حزب حاکم، مجلس ملي جمهوري آذربايجان قانون مورخ اول مارس سال 2006 جمهوري آذربايجان در مورد تاييد يادداشت تفاهم ايجاد تسهيلات در عبور و مرور اتباع جمهوري آذربايجان ساکن دائم در جمهوري خودمختار نخجوان و اتباع جمهوري اسلامي ايران امضا شده بين دولتهاي جمهوري آذربايجان و جمهوري اسلامي ايران را لغو کرد.

در اسفند1398 دولت باکو اعلام کرد که به خاطر همهگيري کرونا مرزهاي زميني خود را بسته است. اين را ميتوانيم به حساب کرونا بگذاريم!

اما با آغاز جنگ 2020/1399 و آزادي مناطق حاشية قراباغ، دور تازهاي از تنشآفريني دولت باکو در روابط با ايران آغاز شد. قطع جادة ترانزيتي ايرانيها در ارمنستان با دستگيري رانندگان ايراني توسط نيروهاي نظامي باکو به صورت خشن و با سلاح، به بهانة اينکه چند کيلومتر از اين جادة دورة شوروي در خاک جمهوري آذربايجان قرار دارد، حاکي از سوء نيت و تنشآفريني دولت باکو بود. چرا که دولت باکو در صورت پايبندي به حسن همجواري، ميتوانست اين مسئله را از طرق ديپلماتيک به راحتي با ايران حل کند. اما به جاي اين کار، رئيس دولت باکو (دولت باشچيسي) شخصا در مصاحبههاي رسانهاي به تبليغات عليه ايران پرداخت و رسانه هاي باکو نيز اين خط تبليغات ضدايراني که اين بار آشکارا علياف در کانون آن قرار داشت، گسترش دادند. با اين حال، مقامات ايران از پاسخهاي متقابل امتناع کرده و همواره بر لزوم گسترش روابط تهران- باکو تاکيد کردند. به گونهاي که عدم پاسخهاي متقابل مقامات ايران، حتي اعتراض برخي مطبوعات و کارشناسان را نيز برانگيخت. با اين حال خويشتنداري مقامات ايران ادامه يافت.

تداوم تنشآفريني دولت باکو با ايران، اين بار با طرح موضوع ايجاد کريدوري به نام زنگزور از سوي دولت باکو از خاک ارمنستان براي اتصال جمهوري آذربايجان با نخجوان تداوم يافت. البته بعد از آتش بس جنگ 2020/1399، علياف از اتصال جمهوري آذربايجان و نخجوان به هر صورت، با توافق ارمنستان يا با زور، سخن ميگفت. تحرکات نظامي هم براي اين کار وجود داشت. گويي اولويت اول براي اتصال جمهوري آذربايجان و نخجوان، اشغال بخشي از استان سيونيک ارمنستان بود. اما با اعلام مخالفت صريح رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار 28تير1401 اردوغان و پوتين با ايشان در تهران با تغيير مرزها و مقابلة ايران با آن، مسئلة اشغال سيونيک از دستور کار خارج، و بر طرح کريدور تمرکز شده است. ايجاد چنين کريدوري، خارج از حاکميت و مسئوليت ارمنستان، ژئوپلتيک پيوسته به ايران را در اين منطقه به شدت به ضرر منافع و امنيت ملي ايران تغيير داده و به نفع ناتو که ترکيه عضو و باکو همکار آن است، تمام ميشود و مسير مهم ارتباط ايران با خارج را همواره مورد تهديد قرار ميدهد که ضررهاي اقتصادي دايمي براي ايران به ويژه اقتصاد آذربايجان ايران دارد.

با شروع اغتشاشات سازماندهي شده در مهر 1401 که از حمايت آشکار مقامات امريکا، رژيم صهيونيستي، فرانسه، آلمان و متحدين غرب از جمله عربستان سعودي و نيز احزاب و تشکلهاي تروريستي مانند کومله، پژاک، سازمان منافقين (مجاهدين خلق) و طيفهاي تکفيري و تجزيهطلب مانند پانترکيسم، پانکرديسم، پانعربيسم و... سلبريتيهاي وابسته برخوردار بود، عمده رسانههاي باکو که از سوي دولت مديريت و حمايت ميشوند، به تبليغ اغتشاشات پرداخته و کوشيدند تا با تاثيرگذاري بر قومگرايان و تجزيهطلبان آنها را در شهرهايي مانند تبريز وارد ميدان کنند و...

برخي رسانههاي باکو در دشمني با ايران، خطوط قرمز را هم زير پا گذاشته و کاريکاتورهاي موهن متعددي دربارة رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز منتشر کردند که اين اقدام برخي رسانهها و اشخاص، هرگز با کمترين برخوردي از سوي دولت باکو رو به رو نشد!

در واقع در اغتشاشات خشن و سازماندهي شدهاي که از سوي جامعة اطلاعاتي غرب و صهيونيسم با هزينة گزاف براي براندازي جمهوري اسلامي سامان يافته بود، دولت باکو نيز نقش محولة خود را ايفا کرد!

در حالي که تبليغات ضدايراني رسانه و مقامات باکو تداوم داشت، حادثة جمعه 7 بهمن 1402 در سفارت باکو در تهران با ورود و تيراندازي يک شخص آذربايجاني به سفارت رقمخورد. اين فرد که اهل اروميه و همسرش اهل جمهوري آذربايجان بود، به خاطر مراجعه مکرر به سفارت و عدم پاسخگويي سفارت در مورد همسرش که با کمک سفارت و بدون اطلاع او به باکو بازگشته بود با تيراندازي موجب مرگ يکي از کارکنان سفارت شد. اين حادثه تاسف همه را برانگيخت و مقامات ايران با ابراز تاسف، از دستگيري عامل حادثه و رسيدگي قانوني خبر دادند. اما در همان روز حادثه، الهام علياف از حملة تروريستي به سفارت باکو در تهران خبر داد و سپس دستور تعطيلي سفارت نيز اعلام شد! با اين حال، باز هم مقامات ايراني ضمن همدردي، کوشيدند تا نگذارند اين حادثه به گرهي در ميان دو کشور همسايه تبديل شود. حتي سفارت ايران در باکو طي بيانيهاي، حمله به سفارت را محکوم کرد اما تنشآفريني ها از سوي باکو باز هم ادامه يافت!

تعطيلي فوري سفارت باکو در تهران، حاکي از آن بود که ارادة دولت باکو در کاهش روزافزون روابط، حتي روابط رايج سياسي را نيز در برميگيرد. تعطيلي حسينية ايرانيان، تعطيلي دفتر نمايندة مرجعيت عالي و تعطيلي رايزني فرهنگي ايران در باکو حاکي از گسستن رشتههاي روابط مذهبي و فرهنگي بود. اينها نشان ميداد که دولت باکو چنان که در اوايل دهة 80 (1380)نهادها و مراکز بشردوستانه، مذهبي و فرهنگي ايران در نخجوان برچيد، همان سياست را در دهة 90 (1390) در باکو نيز پي گرفته و اداره کل کميته امداد امام خميني ره را در باکو تعطيل کرده بود. اين کميته هزاران خانواده فقير، يتيم و آوارگان جنگي را تحت پوشش داشت.

در حالي که در ساية تبليغات مستمر و اقدامات ضدايراني دولت باکو براي کاهش روابط مردمي بين دو کشور، اين روابط به کمترين حد رسيده بود، اين بار دولت باکو نه از طريق عمليات رسانهاي، بلکه با بيانيه وزير خارجة خود اهالي کشور را از سفر به ايران برحذر داشت.

وزارت خارجه جمهوري آذربايجان با انتشار بيانيهاي در 12 خرداد 1402 از شهروندان خود خواست از سفرهاي غيرضروري به ايران خودداري کنند.

در اين بيانيه همچنين به آن دسته از اتباع جمهوري آذربايجان که در حال حاضر در ايران به سر ميبرند، توصيه شده اصول امنيتي و «نهايت احتياط» را رعايت کنند.

وزارت خارجه جمهوري آذربايجان به حادثة سفارت اين کشور در تهران که در 7 بهمن1401، اشاره و تاکيد کرده که با توجه به اين حمله و شرايط «بيثبات» ايران، اتباع اين کشور بهتر است به ايران سفر نکنند!!

پاسخ ايران باز هم از سر محبت و تلاش براي حفظ روابط بود. کنعاني سخنگوي وزارت خارجه جمهوري اسلامي در توئيتي اينگونه به اقدام ضد روابط دولت باکو پاسخ داد: «وزارت خارجه آذربايجان نسبت به سفر شهروندان خود به ايران هشدار داده است! اين همان سياستي است که رئيسجمهور رژيم جعلي، کودککُش و اشغالگر صهيونيستي اخيرا در سفر به باکو در پيش گرفت. آنکه بايد مردم [جمهوري] آذربايجان را از آن ترساند، رژيم صهيونيستي است نه ايران تمدني و اسلامي. سياست ما همچنان لغو رواديد و آغوش باز به روي برادران و خواهران آذربايجاني است. تداوم سياست همسايگي سرلوحه کار ماست البته در چارچوب احترام متقابل و رعايت آداب همسايگي.»

به رغم تاکيد ايران بر سياست لغو رواديد و آغوش باز ايران بر روي مردم جمهوري آذربايجان، باز هم دولت باکو اعلام کرد که از 2 تير 1402، روند صدور رواديد فرودگاهي براي شهروندان ايران در فرودگاههاي بينالمللي اين کشور را متوقف خواهد کرد.

همچنين دولت باکو به سفارت ايران در آن کشور اطلاع داد که به دليل مسائل کرونا، تردد از مرزهاي نخجوان نيز براي اهالي دو کشور همچنان ممنوع است!

بررسي اقدامات انجام شده از سوي دولت باکو طي بيست و چند سال گذشته نشان ميدهد که اين دولت، سياستي براي قطع گام به گام روابط به ويژه روابط مردمي و مرزي (گردشگري، گردشگري سلامت و درمان، اقتصادي، داد و ستدهاي خرد، فرهنگي، روابط تحصيلي و...) طراحي و اجرا کرده است. در کنار اين، تبديل شدن به جزئي از مجموعة غرب و ناتو و روابط راهبردي با صهيونيسم همواره در دستور کار اين دولت بودهاست.

اگر چه دولت باکو، روابط عادي و همسايگي ايران با ارمنستان را که مورد تاکيد رهبر معظم انقلاب نيز هست،به عنوان سوژهاي دايمي در تبليغات ضدايراني به کار ميگيرد، اما آگاهان سياسي ميدانند که روابط همسايگي تهران- ايروان، منشأ تاثيري بر روابط تهران- باکو نيست. کشورهايي مانند روسيه، امريکا، فرانسه، انگليس و حتي رژيم صهيونيستي که روابط گستردهاي با دولت باکو دارند، روابط خوبي نيز با ارمنستان دارند و حتي دولتي که امروز در ارمنستان زمام امور را در دست دارد، يک دولت غربگرا و برآمده از حمايت امريکا و غرب است.

علت اصلي سياست راهبردي باکو براي دوري از ايران، ايدئولوژيک است. مقامات باکو و رييس جمهور اين کشور بارها اعلام کردهاند که پانآذريسم «آذربايجانچيليق» ايدئولوژي ملي آنهاست. آنها به روابط با ايران و جهان از اين منظر نگاه ميکنند. از منظر «پانآذريسم/پانترکيسم»: جمهوري اسلامي که رهبري آن بر عهدة رهبر حکيم، «خامنهاي» است، «رژيم فارس!» خوانده ميشود! از اين منظر، چنان که در کتابهاي درسي باکو نيز آمده: آذربايجان به دو قسمت تقسيم شده، قسمت شمالي از اشغال روس آزاد شده، اما قسمت جنوبي همچنان در اشغال رژيم فارس است!

از منظر انديشة پانآذريسم: دشمني تاريخي و ذاتي بين آذربايجان و ترکها با ايران و خلق فارس وجود دارد!

از منظر پان آذريسم يعني ايدئولوژي دولتي و ملي باکو؛ جمهوري آذربايجان در 1991/1370 به عنوان کشور نوپا به وجود نيامده، بلکه در طول تاريخ و حتي قبل از تاريخ، کشور مستقلي بوده و دولت صفويه هم نه دولت ايران، بلکه دولت آذربايجان بوده است!

از منظر پانآذريسم: براي نفي و طرد هويت تاريخي، ايراني و شيعي آذربايجان، همواره بايد ضد ايران بود تا روزي که هويت آذربايجان به طور کامل تغيير يابد!

تلاش براي پيوند زدن هويت جمهوري آذربايجان با خزران يهودي و عثمانيهاي جديد که اجدادشان هزاران هزار آذري را در آن سامان به خاک و خون کشيدهاند، نيز ناشي از دشمني جنونبار دولت باکو با هويت شيعي و ايراني آذربايجان است.

بايستي توجه داشت که منظور از اطلاق ايدئولوژي به پان آذريسم با نگرش ديني نيست. بلکه از آن رو است که مقامات باکو و به ويژه الهام علي اف، پان آذريسم را ايدئولوژي مي نامند. روشن است که پان آذريسم، ايدئولوژِي قومي و قوميت محور است.

نگاهي به نظريه برخورد تمدنها که در عمل، يکي از پايههاي سياست معاصر غرب در جهان است، به خوبي نشان ميدهد که دشمني شديد دولت باکو با ملت ايران، هويت و سرزمين و فرهنگ ايران، ناشي از نقشي است که براي وي تعريف کرده اند.

به گمان هانتينگتون در دوران پس از جنگ سرد، تقسيم بندي کشورها نه بر حسب نوع نظام سياسي يا اقتصادي آنها بلکه براساس شاخص فرهنگ و تمدن صورت ميگيرد. در همين راستا وي «تمدن» را بالاترين سطح در طبقهبندي جوامع ميداند که هويتها براساس آن تعريف ميشوند. طبق تحليل او هويت تمدني به شکلي فراگير در تحولات آتي بشر اهميت اساسي خواهد يافت و مناسبات جهاني تا حد زيادي تحت تأثير کنش و واکنش بين هفت يا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت.

هانتينگتون در نظرية خود منطقة قفقاز و ايران را نيز مورد توجه قرار داده است.

از نگاه هانتينگتون، دو نوع درگيري بيناتمدني در سطح جهاني و بيناقومي در سطح محلي روي ميدهد. او همچنين ايران را يکي از کانونهاي تمدن اسلامي البته با واژه بنيادگرايي معرفي ميکند.جمهوري آذربايجان جزئي از تمدن ايراني و اسلامي است اما با هويت قومي که از دوره شوروي براي اين کشور تعريف شده و دولت باکو پس از فروپاشي شوروي براي پررنگتر و عميقتر کردن اين هويت تلاش ميکند، بايستي درگيري قوميتي ميان جمهوري آذربايجان با هويت پدري آن يعني ايران شعله ور شود. اين درگيري که در قالب تهاجم به هويت ايراني و شيعي سالهاست توسط دولت باکو آغاز شده است، در صورت لزوم حتي ميتواند به درگيري نظامي نيز منجر شود. از اين منظر توجه نظامي بحرانسازان جهاني به جمهوري آذربايجان بي سبب نيست. در واقع ميخواهند با قوميت به کانون تمدن حمله کرده و تمدن و کانون را به درگيريهاي قومي مشغول کنند تا تمدن غرب از آسيبهاي گسترش و قدرت يابي تمدن اسلامي يا ايران در امان ماند.

در واقع نگاه عميق به سياست ضد روابط دولت باکو با ايران، نشان ميدهد که اين سياست منشا فرهنگي دارد و ناشي از ضديت دروني و عميق ايدئولوژي نژادپرستانه و ضداسلامي پان آذريسم با فرهنگ، هويت و موجوديت ايران است.

نکتهاي که در کاهش و حتي قطع روابط با ايران توسط دولت باکو، در کانون توجه قرار گرفته، اجراي گام به گام و تدريجي اين سياست است. اين سياست، فقط ضد ايراني و به ضرر مرزنشينان آذري ايران نيست، بلکه ضد مردم جمهوري آذربايجان و به ويژه فعالان اقتصادي، مرزنشينان، بيماران علاقمند به مداوا در ايران، جوانان علاقمند به تحصيل در ايران و ...نيز ميباشد.

روشن است که دولت باکو براي اجراي سياست قطع روابط با ايران و قطع روابط آذريهاي ايران با مردم جمهوري آذربايجان به ويژه مردم مناطق جنوبي و نخجوان، و ايجاد شرايط براي جاافتادن و بيهزينه بودن اين سياست، ناچار آن را با استفاده از راهبرد قورباغة آبپز اجرا ميکند.

بعد از جنگ 2020 حضور تمساحهاي يهودي در کنار مرز ايران، در زنگيلان و ...با سياست قورباغة آبپز بيارتباط نيست. بياعتنايي مداوم ايران به تنشج آفريني و حتي شرارتهاي باکو مانند اعزام پهپاد صهيونيستي به مرکز هسته‌‌اي کشورمان در نطنز و عدم پاسخهاي عملي به تداوم شرارتها ، به حساب زيرکي و موفقيت طراحان سياسي باکو يا طراحان پشت صحنه گذاشته ميشود!

آيا سياست مداراي ايران با راهبرد ضدايراني دولت باکو، موجب فربهتر و عميقتر شدن راهبرد ضدايراني باکو شده است؟ به نظر ميرسد، چنين است! در اين صورت تجديد نظر در سياست مدارا ضرورتي اساسي دارد. زيرا تداوم اين سياست از يک سو، و از سوي ديگر تداوم آب پز کردن قورباغه روابط ميان دو کشور توسط باکو به نقطهاي خواهدرسيد که قورباغه مرده است! مرگ اين قورباغه، آغاز فصلي از تقابل است. همچنان که ناتو، قورباغه روابط اکراين با روسيه را آب پز کرد و نتيجه آن براي همه روشن است.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.