روزهايي را سپري ميکنيم که انتظارمان از آينده وقوع هر اتفاقي است، آنهم اتفاقهايي که خودمان نقشي در برنامهريزي آن نداريم؛ دلاري گران و ريالي ارزان ميشود، سودي ميآيد و ميرود، سايه جنگ بالاي سر پهن ميشود، نميتوانيم براي آيندهاي که نيامده پيشبينيهاي حداقلي داشته باشيم، در عوض روزمره ميشويم، هر روز را براي همان روز زندگي ميکنيم؛ اين ميتواند سناريوي يک جامعهاي باشد که رفاه و آرامش ندارد،
جامعهاي که آينده را گم کرده است شايد بهسختي طعم بهزيستي را تجربه کند، انگار دائماً با رنج دست و پنجه نرم ميکند، «آدمها هرچقدر بتوانند آينده را پيشبيني کنند و آينده تحت کنترل آنها باشد از منظر رواني وضعيت مساعدتري را تجربه ميکنند.» اين جمله را رئيس انجمن روانشناسي اجتماعي ايران به خبرآنلاين ميگويد.
به گزارش «شيعه نيوز»، مجيد صفارينيا معتقد است حدود يکسوم جامعه ايران اختلال در سلامت روان يا ناسازگاري با زندگي دارند. متن کامل گفتوگو با او در ادامه آمده است.
براي درک بهتر سلامت روان آن را چهطور تعريف ميکنيد؟
سلامت روان به معناي نبود بيماري و بهزيستي رواني، عاطفي و هيجاني است.
منظورتان از بهزيستي چيست؟
يعني رفاه و حال خوب داشتن. البته با تاکيد سازمان بهداشت جهاني سلامت سه مولفه متفاوت دارد. د ر مورد سلامت روان هم به همين منوال ميتوان اين تقسيم بندي را در نظر گرفت.
اين سه مولفه کدامند؟
بخشي از آن سلامت زيستي است و به ژنها، کروموزومها و ابعاد زيست شناختي و شيميايي انسان برميگردد، بخش ديگر آن رواني است که به حال خوب و حس خوب مربوط ميشود، و بخش سوم مربوط به ابعاد اجتماعي سلامت است.
ميان اين سه مولفه کدامشان اولويت دارد؟
آنچه که امروز در مطالعات حوزه سلامت روان مطرح ميشود اهميت زيادي به مولفه اجتماعي آن ميدهند.
اين مولفه اجتماعي چه ويژگيهايي دارد؟
در مولفه اجتماعي براي تامين سلامت روان دو جز مهم وجود دارد، يکي ادراک فرد از شرايط اجتماعي است، مثل ادراک فرد از نابرابري، يعني فرد احساس ميکند بهتناسب مدرک تحصيلياي که دارد حقاش از موقعيت شغلي و جايگاه اجتماعي برآورده نشده است. يا مثلاً ادراک فساد که فرد احساس ميکند تا اصطلاحاً زد و بندي نداشته باشد پيشرفت شغلي و مالي نميکند.
جز دوم مولفه اجتماعي در سلامت روان بهبرخي از استاندداردها برميگردد، مثلاً شاخص رفاه مهم است، اينکه آدمها در چند متر آپارتمان زندگي ميکنند يا اينکه چقدر درآمد دارند تاثيرگذار است، اينکه چقدر برابري، بيکاري، حمايت اجتماعي و رفاه در جامعهاي که آدمها زندگي ميکنند وجود دارد اهميت زيادي در سلامت روان دارد.
با چيزيکه شما از سلامت روان صورتبندي کرديد، جامعه ايراني چه وضعيتي دارد؟
با توجه به اين شاخصها، سلامت روان در کشور ما از ميانگين جهاني پايينتر است. آخرين آمارهايي که داريم به سال 1398 و مطالعات گسترده در آن سالها برميگردد، در آن سال بهزيستيِ روانشناختيِ 30 درصد از جامعه دچار اختلال بوده، اما بايد توجه کرد از سال 1398 تا به امروز اتفاقاتي در کشور ما افتاده است، مانند شيوع ويروس کرونا، اعتراضات اجتماعي، فقر ناشي از تحريمها، همين امروز با مسئلهاي بهنام ابهام ناشي از جنگ مواجه هستيم، اين وضعيت ابهامآميز ميتواند ايجاد ناامني کند، بنابراين احتمال ميدهيم اين روزها اختلال در سلامت روان شامل حال حدود 35 درصد جامعه ما شده باشد و اين يعني اينکه امروز يکسوم از جمعيت ما اختلال در سلامت روان يا ناسازگاري با زندگي دارند.
البته اين وضعيت ميتواند براي شهرهاي مختلف فرق داشته باشد، شهرهايي که محيط زيست بهتري و آب مطلوبتري دارند، وضعيت اشتغال شهروندان و رفاه آنها مناسبتر است يا ازدحام کمتري دارند ممکن است شاخص سلامت روان در آن وضعيت بهتري داشته باشد.
شما درباره ابهام از جنگ گفتيد، ميشود اينطور بيان کرد که هر نوع ابهامي درباره آينده سلامت روان را به خطر مياندازد؟
اجازه بدهيد اينطور بگويم، ما براي پرسشي که شما مطرح کرديد واژهاي داريم بهنام پيشبيني پذيري يا کنترل پذيري، يعني آدمها هرچقدر بتوانند آينده را پيشبيني کنند و آينده تحت کنترل آنها باشد از منظر رواني وضعيت مساعدتري را تجربه ميکنند، حتي درباره موارد کوچکي مانند اينکه فرد بداند چه موقعي ميتواند سفر برود، بداند کي ميتواند خانه خريداري کند يا شغل پيدا کند؛ بنابراين کنترل پذيري و پيشبيني پذيري رويدادها و برنامه هاي زندگي از عوالي است که در سلامت روان نقش اساسي دارد؛ و اين يکي از مشکلاتي است که جامعه ما با آن مواجه است، مثل اينکه يک فرد نميتواند پيشبيني کند چه موقع وام ميگيرد، کي ارتقا شغلي پيدا ميکند يا اينکه نميتواند پيشبيني کند کي ميتواند ازدواج کند؟
اگر ما ميگوييم حدود 30 الي 35 درصد جمعيت يک کشور ناسازگاري با زندگي يا همان اختلال روان دارند، نشانههاي بيروني آن چيست؟
نشانههاي بيروني که مردم با آن مواجه ميشوند مواردي مانند، رفتارهاي مغاير شهروند، انواع آسيب هاي اجتماعي مانند طلاق، تنهايي، غمگيني اجتماعي، خشونت اجتماعي، خودکشي، افسردگي و اختلالات رواني است. امروز ميزان استفاده از داروهاي آرام بخش و ضد افسردگي در جامعه بيشتر هم شده، همچنين بيتفاوتي اجتماعي، اهمال کاري اجتماعي، رفتارهاي مغاير با شهروندي، تقلب، فريب، عدم وفاي به عهد، روابط غيرزناشويي، نشانههايي هستند که اعلام ميکنند حال يک جامعهاي خوب نيست.
اين ناسازگاري با زندگي يا همان به خطر افتادن سلامت روان، فقط کيفيت زندگي انسان را کاهش ميدهد يا سببساز کوتاه شدن عمر افراد هم ميشود؟
ما معتقديم، همانطور که جسم روي روان تاثير ميگذارد، برعکس روان هم روي جسم اثرگذار خواهد بود. خيلي از بيماريهايي که در جامعه ما شايع هستند مانند ديابت، ميگرن، آسم، فشارخون و انواع سرطانها بيماريهايي هستند که وضعيت روانشناختي افراد خيلي روي شدت بيماري نقش دارد. از طرفي وقتي فرد دچار يک بيماري مزمن ميشود اولين چيزي که تاثيرپذير خواهد شد وضعيت سلامت روان آن فرد است.
کدام گروهها بيشتر از سايرين در اين وضعيت آسيب ميبينند؟
درباره گروههاي مختلف متفاوت است، در اين شرايط يک سالمند، زن، زنان سرپرست خانواده يا کودک ميتواند بيشتر از سايرن آسيب ببيند، وقتي مادر يا پدر در يک خانواده از شرايط بهزيستي براي زندگي برخوردار نباشد آن خانواده روزهاي سختي را سپري ميکند. اما ميشود گفت تاثير بد چنين وضعيتي روي سالمندان، زنان بد سرپرست و کودکان ميتواند خيلي بيشتر باشد.
براي بهبود بهزيستي و سلامت روان در جامعه چه بايد کرد، چراکه بهنظر ميرسد بخشي از اقداماتي که بايد انجام شود مربوط به دولت است؟
دولت در ساختار خودش دو مهره اجتماعي دارد، يکي دستيار رئيس جمهور در امور اجتماعي و ديگري معاون امور اجتماعي نهاد رياست جمهوري است، بهنظرم يکي از کارهاي خوبي که ميشود انجام داد اين است که اين دو جايگاه يک شوراي اجتماعي قدرتمند تشکيل دهند، در اين شورا همه معاونتهاي اجتماعي سازمانهاي مختلف را گرد هم جمع کنند و براي ارتقا استانداردهاي سلامت اجتماعي جامعه برنامه ريزي کنند، بهطور طبيعي وزارت بهداشت، سازمان بهزيستي، وزارت کار رفاه و تأمين اجتماعي و وزارت کشور ميتوانند براي رفاه ذهني مردم توسط اين شورا سازوکاري تهيه کنند، خيلي از پروژههايي که دولت و حاکميت بهدنبال اجراي آن است ميتواند علاوه بر پيوستهاي اقتصادي و اجتماعي يک پيوست روانشناختي هم داشته باشد، مثلا بررسي کنند اگر فلان جاده يا بزرگراه، يا فلان شهرک مسکوني ساخته شود يا ساخته نشود پيامد روانشناختي آن بر جامعه چيست؟ اين پيوست روانشناختي را درباره وضعيت محيط زيست، عملکرد صدا و سيما و بسياري از موارد ديگر نيز ميتوان اعمال کرد و نتيجه گرفت.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.