اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سلاخي وحشتناک مادر جوان به دست پسرش

پسر جوان وقتي شنيد که مادرش قصد ازدواج دارد، او را با ضربات چاقو به قتل رساند و در حالي پاي ميز محاکمه ايستاد که برادر و مادربزرگش اولياي دم بودند.

سلاخي وحشتناک مادر جوان به دست پسرش

به گزارش همشهري آنلاين؛ اين حادثه خونين عصر يکي از روزهاي شهريور سال 1401 رخ داد. يکي از همسايهها در تحقيقات ميداني به پليس گفت: در خانه نشسته بوديم که زنگ آيفون به صدا درآمد و وقتي جواب دادم، پسر همسايه گفت بياييد من مادرم را کشتم.

وقتي جسد زن 48 ساله که با ضربات چاقو کشته شده بود به پزشکي قانوني منتقل شد، مأموران پليس تحقيقات خود را براي رديابي پسر مقتول آغاز کردند و مشخص شد متهم بعد از قتل مادرش در منزل يکي از بستگان همسر برادرش مخفي شده است. بنابراين با حضور در محل، متهم و برادرش را دستگير کردند.

با تکميل تحقيقات، پرونده براي رسيدگي به شعبه 10 دادگاه کيفري يک استان تهران فرستاده شد. برادر کوچکتر متهم بهعنوان يکي از اولياي دم رضايت بيقيد و شرط خود را اعلام، اما مادر مقتول درخواست قصاص کرد.

در ابتداي اين جلسه، مادر مقتول نيز رضايت خود را از نوهاش اعلام کرد و به اين ترتيب متهم از جنبه عمومي جرم پاي ميز محاکمه ايستاد.

 

مادرم التماس ميکرد و من بدون توجه او را ميزدم

پسر جوان در توضيح ماجرا گفت: مدتي قبل داييهايم من و برادرم را صدا کردند و گفتند مادرتان با مردي غريبه آشنا شده و ميخواهد ازدواج کند. ما وقتي اين موضوع را شنيديم، هم تعجب کرديم و هم عصباني شديم. البته يکي از داييهايمان سعي ميکرد ما را آرام کند، اما من و برادرم نميتوانستيم با موضوع کنار بياييم.

وي ادامه داد: روز حادثه براي منصرف کردن مادرمان به سراغش رفتيم. برادر کوچکم در خانه با مادرم زندگي ميکرد، بنابراين او را به بهانه رفتن به رستوران از خانه بيرون برديم. بعد برادر ديگرم گفت چون من پرونده قضايي دارم و سابقهدارم، اگر قتلي رخ داد، آن را گردن ميگيرم، اما وقتي وارد خانه مادرم شد، چند دقيقه بعد بيرون آمد و گفت به خاطر حضور همسايهها نتوانسته مادرمان را بکشد. به همين خاطر من چاقو را از برادرم گرفتم و وارد خانه شدم.

متهم اظهار کرد: با ديدن مادرم به او گفتم بايد رابطهات را با آن مرد تمام کني، اما او گفت با آن مرد ازدواج کرده است که از شنيدن اين حرف عصبانيتر شدم و با چاقو به جانش افتادم. مادرم التماس ميکرد و من بدون توجه او را ميزدم و بعد هم به همسايهها خبر دادم و فرار کردم.

 

ميخواستم برادرم را منصرف کنم

پس از اظهارات متهم به قتل، برادر ديگر وي به جايگاه رفت و گفت: من همان روز حادثه فهميدم که مادرمان ازدواج کرده و از اينکه او مخفيانه چنين کاري کرده بود عصباني شدم. قصد کشتن مادرم را نداشتم و فقط ميخواستم او را منصرف کنم، اما وقتي آرش چاقو را از من گرفت، به او گفتم دست به کار خطايي نزن که او گوش نکرد و رفت.

با پايان جلسه، قضات براي صدور رأي وارد شور شدند.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.