نيمي از جمعيت ايران را زنان تشکيل ميدهند. کساني که براي ورود به بازار کار، دريافت حقوق برابر، فرصتهاي شغلي، ارتقاي شغلي با چالشها و موانع زيادي مواجه هستند. اما به زودي بايد با موج ديگري از مشکلات دست و پنجه نرم کنند. بحران سالمندي در چند قدمي ايران است و آنطور که دادههاي رسمي نشان ميدهد سالمندي در کشور به سمت زنانه شدن پيش ميرود.
اين گزارش تلاش کرده تا با تکيه بر آمارهايي که در يک سال اخير از سوي سازمانها و مقامات رسمي از بحران سالمندي در ايران منتشر شده به وضعيت زنان در اين بحران بپردازد. زناني که با تبعيض سيسماتيک عليه آنها در اقتصاد، وضعيت حادتري را تجربه خواهند کرد.
پيشبيني ميشود که تا سال 1430 جمعيت سالمندان ايران به 30 ميليون نفر برسد.خروج اين افراد از بازار کار، بيماريهايي که در سالمندي بيشتر بروز ميکند و پرداخت مستمري به آنها طي 20 سال يا بيشتر (با توجه به سن بازنشستگي و اميد به زندگي افراد) بار سنگيني بر دوش اقتصاد ايران ميگذارد.
سالمندي در ايران زنانه ميشود
چرا گفته ميشود سالمندي در ايران زنانه ميشود؟ پاسخ در بررسي روند تغييرات جمعيتي در کشور است. آمارها از تغييرات جزئي ميان سهم زنان و مردان در تغييرات جمعيت طي سالهاي اخير حکايت دارد، اما با نيمنگاهي به پيشبينيها از جمعيت ايران طي سالهاي آينده ميتوان گفت که تغييرات بزرگي در راه است.
مرکز پژوهشهاي مجلس در اين مورد نوشته که سرعت افزايش زنان سالمند بيشتر از مردان سالمند است. تا سال 1385 تعداد مردان سالمند بيشتر از زنان سالمند بود، اما در سال 1395 تعداد زنان سالمند از مردان سالمند پيشي گرفته است.
در ادامه اين گزارش آمده که سالخوردگي جمعيت ايران به سمت زنانه شدن است. از دلايل بارز آن ميتوان به بالاتر بودن اميد به زندگي زنان نسبت به مردان اشاره کرد. تعداد مردان سالمند در نيم قرن گذشته حدود 4.3 برابر شده، در حاليکه تعداد زنان سالمند در اين مدت حدود 4.8 برابر شده است.
زنان در معرض آسيب بيشتر
بسياري از کارشناسان از افزايش تعداد سالمندان و وضعيتي که در آينده پيش ميآيد به عنوان يک بحران بزرگ براي ايران ياد ميکنند. در اين بحران اما همه اقشار جامعه به يک نسبت آسيب نميبينند. براي مثال زناني که به دلايل مختلف از جمله شرايط فرهنگي يا فرصتهاي نابرابر اقتصادي نتوانستهاند در بازار کار جايي از آن خود کنند يا يا با درآمد ناچيز و بدون بيمه توانستهاند کاري دست و پا کنند، در دوران سالمندي و بازنشستگي وضعيت مبهمي دارند.
مرکز پژوهشهاي مجلس هم با اشاره به چالشهاي اقتصادي سالمندي در ايران نوشته که زنان کشور در مقابل مشکلات اقتصادي و اجتماعي بسيار آسيبپذيرترند و بايد در سياستگذاريها به توانمندسازي آنها توجه ويژه کرد.
از آنجا که تعداد زنان سالمند و مشخصا زنان تنها در حال افزايش است، براي آنها ماجرا بهگونهاي سختتر پيش ميرود.
افزايش جمعيت زنان سالمند تنها
بازوي پژوهشي مجلس نوشته که آنچه بايد مورد توجه سياستگذاران قرار گيرد، افزايش جمعيت زنان سالمند تنها است که در بازه زماني 1430 به بيش از سه برابر افزايش خواهد يافت.
در ادامه اين گزارش آمده که با توجه به بررسي آمارهاي جهاني، اميد به زندگي زنان حدود 4.5 سال بيشتر از مردان است. البته گفته شده که در ايران اين اختلاف اميد به زندگي کمتر و حدود دو سال
است.
پيشتر نيز حسامالدين علامه، رئيس سابق دبيرخانه شوراي ملي سالمندان کشور در اين مورد گفت که در سال 1375 به ازاي هر 100 زن سالمند حدود 116 سالمند مرد داشتيم، در سال 1400 اما به ازاي هر 100 زن سالمند، 92 مرد سالمند بود. به عبارتي ميتوان گفت جنس سالمندي در ايران زنانه شده است.
سهم ناچيز زنان از بازار کار ايران
پيش از آنکه به وضعيت اقتصادي زنان سالمندِ تنها پرداخته شود، بد نيست نگاهي به سهم زنان از بازار کار ايران داشته باشيم. اگرچه نيمي از جمعيت کشور را زنان تشکيل ميدهند، اما سهم ناچيزي از اقتصاد ايران دارند. براي اثبات اين ادعا هم کافي است دادههاي مرکز آمار ايران را بررسي کرد.
بنا بر دادههاي مرکز آمار ايران، در سال 1401، نرخ مشارکت اقتصادي مردان 68.2 درصد و نرخ مشارکت اقتصادي زنان 13.6 درصد بود. از سوي ديگر نرخ بيکاري زنان نيز بيش از دو برابر مردان است. نرخ بيکاري مردان در سال گذشته 7.7 درصد و براي زنان 15.8 درصد بود.
به عبارتي در يک نماي کلي، همين حالا و با در نظر گرفتن زنان در گروههاي مختلف سني، اقتصاد ايران به زنان، فرصت چنداني براي رشد و نقشآفريني نداده است. با اين مقدمه ميتوان به وضعيت اقتصادي زنان سالمند بهويژه آنها که تنها هستند، پرداخت.
زنان سالمندِ تنها در سه دهک پايين درآمدي
آذرماه سال 1400 پژوهشي تيمي با عنوان «بررسي وضعيت زنان سالمند تنها و آسيبپذيري، نيازها و چالشهاي آنها در ايران» از سوي دبيرخانه شوراي ملي سالمندان منتشر شد. در اين پژوهش به وضعيت اقتصادي زنان سالمندِ تنها و درآمد آنها نيز پرداخته شد.
بر اساس دادههاي اين پژوهش، حدود 71 درصد زنان سالمند تنها، درآمدي ندارند و تنها 29 درصد بقيه درآمد دارند. بيش از 90 درصد زنان سالمند تنها در سه دهک پايين درآمدي قرار دارند.
نکته مهم ديگر در اين پژوهش تنهازيستي سالمندان است. در اين پژوهش آمده که شيوه تنهازيستي زنان سالمند در يک دهه اخير از 18 به 24 درصد و براي مردان سالمند از 4 به 5.5 درصد افزايش داشته است. الگوي تنهازيستي در ميان زنان سالمند نسبت به مردان که بيش از چهار برابر مردان سالمند رسيده است.
اين پژوهش با تکيه بر آمارهاي قطرهچکاني و مختلف از سالمندان که از سازمانهاي مختلف گرفته، نتيجه ميگيرد که نيازهاي زنان سالمند تنها در سياستها، قوانين و برنامههاي کنوني حوزه سالمندي مورد توجه قرار نگرفته است. تعداد زيادي از آنها در فقر زندگي ميکنند و بدون حمايتهاي غيررسمي فرزندان و اطرافيان نميتوانند معيشت خود را تامين کنند.
مرکز پژوهشهاي مجلس هم در گزارشي با بررسي وضعيت سالمندان ايران و سياستگذاريهاي کلان در اين موضوع نوشته است که زنان سالمند تنها در معرض آسيب بيشتري هستند.
در اين گزارش آمده که نهتنها موضوع سالمندي يکي از مسائل مهم و اساسي آينده کشور است، بلکه به طور خاص سالمندي زنان با توجه به بالا بودن جمعيت آنها و عدم توانمندسازي در کسب درآمد مسئله حادتري خواهد بود. بنابراين برنامهريزي و سياستگذاري در اين مورد بايد متفاوت باشد.
اگر همه اينها را با يک ديد بلندتر از اقتصاد ايران بررسي کنيم، وضعيت سختتر هم ميشود. بنا بر اظهارات مقامات رسمي، کارشناسان و گزارشها و آمارهاي گاه و بيگاه، چشمانداز چندان روشني براي اقتصاد ايران ترسيم نميشود.
آثار تبعيض جنسيتي در بحران سالمندي
بررسي همه آمارهايي که تاکنون بررسي شد، نشان ميدهد که بحران سالمندي در ايران و تجربه سالمندي براي زنان و مردان به يک شکل و به يک اندازه نيست. تجربهاي که با توجه به وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ميتواند چالشهاي کم و بيش متفاوتي را براي افراد داشته
باشد.
براي مثال در حوزه اقتصادي گفته شد که زنان سهم نابرابري براي نقشآفريني در اقتصاد کشور دارند. بنابراين در طول عمر خود فرصت برنامهريزي و سرمايهگذاري اقتصادي کمتري هم دارند. به عبارتي تبعيض جنسيتي در سالمندي هم تاثيرات خود را نشان ميدهد.
مرکز پژوهشهاي مجلس هم مهر تائيدي بر اين ادعا گذاشته و نوشته که انباشت سرمايه در طول زندگي مبتني بر تفاوتهاي جنسيتي است و زندگي سالمندي را براي زنان و مردان متفاوت ميکند.
بازوي پژوهشي مجلس در اين مورد نوشته است که سرمايه اقتصادي زنان سالمند کنوني عمدتا وابسته به همسر است که به نبود فرصتهاي اشتغال زنان در دوران جواني و ميانسالي و در نتيجه نابرخورداري از بازنشستگي و فقدان استقلال درآمدي در دوران زندگي سالمندي برميگردد.
مرکز پژوهشهاي مجلس در ادامه نوشته سالمندان زن امروز، متعلق به نسلي هستند که ساختارهاي فرهنگي درباره تحصيل و ورودشان به اشتغال، مقاومت بيشتري داشت. در نتيجه، امروز بخش زيدي از سالمندان زن از فقدان استقلال درآمدي رنج ميبرند. کيفيت زندگي آنها هم منوط به سرمايه اقتصادي همسرشان است. بخشي از زنان هم که شاغل بودند، در دوران اشتغال در مقايسه با مردان از مزاياي و فرصتهاي شغلي متفاوتي بهرهمند بودند که به تبعيضهاي جنسيتي در زندگي شغلي مربوط ميشود.
تبعيض سيستماتيک عليه زنان در اقتصاد
اما آنچه که بازوي پژوهشي مجلس به آن اشاره نکرده، تبعيض سيستماتيک عليه زنان در اقتصاد است و جايگاه فعلي زنان را به ساختارهاي فرهنگي مربوط دانسته است. بد نيست به برنامههاي توسعه ايران که سياستگذاريهاي کلان در حوزههاي مختلف را شامل ميشود، داشته باشيم تا دريافت که چه ميزان از اين تبعيضها برنامهريزي شده است.
در برنامه پنجم توسعه (سال 1390-1395) آمده بود که براي حمايت از اشتغال زنان حمايت محدودي شود، آن هم اولويت با زنان سرپرست خانوار باشد. در حاليکه پيش از آن برنامه چهارم رويکري حمايتي و برابري جنسيتي براي ارتقاي مهارت شغلي زنان در گرفته بود.
اما در برنامه توسعه ششم توسعه از همين حمايت محدود از اشتغال زنان هم خبري نبود. بررسي برنامه ششم توسعه (سال 1396 تا 1402) در ايران نشان ميدهد که بيشترين تاکيد بر فرزندآوري زنان بود. در برنامه ششم توسعه آمده بود که براي افزايش فرزندآوري، رويکرد حمايتي مانند اعطاي تسهيلات در قالب مسکن، خوابگاه متاهلي باشد. در حاليکه براي حمايت از اشتغال زنان و حرفهآموزي آنها هيچ رويکرد حمايتي در نظر نگرفتند.
بنابراين اگرچه بحران سالمندي در چند قدمي ايران است و تعداد زنان سالمند زن نيز در حال افزايش است، اما نشاني از تغيير در سياستگذاريهاي کلان و توجه ويژه به آنها نيست.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.