شعر از محمد عابد
ما شيفتِگان زائر دَرگاهِ رِضاييم
پَروانة دلسُوختة شَمعِ وِلاييم
رو کرده به اِخلاص بَر اين کَعبة مَقصُود
لَبيک زَنان در حَرمِ قُدس و صَفاييم
هر چَند در اين خانه مُقيميم وَلِيکَن
جُوياي تَجَلاّي رُخِ خانه خداييم
از لُطفِ خدا مُلکِ سَعادَت وَطنِ ماست
تا ريزه خُورِ خوانِ غَريب الغُرباييم
تا چِهره نَهاديم بر اين دَرگهِ والا
از عِزّ و تَفاخر به فَلک فَرق بِساييم
از سَلطنَتِ کُون و مَکان چِهره بِتابيم
تا بر درِ سُلطانِ دو اِقليم، گِداييم
شد راهنَما جاذبة لُطف و عَطايش
کَز بَهرِ طَوافِ حَرمِ عشقِ بياييم
ما را نبُوَد عشق به جُز عِترت و قرآن
حاشا که گِرفتار تَمنا و هَواييم
پَروَردة آياتِ خداوندِ مَجيديم
گُلبوتة گُلزارِ دِلاراي هَواييم
هَستيم زِ تبريز و در اين دَرگهِ والا
سَرمَستِ وِلا در هَوسِ کَرب و بَلاييم
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.