ريحانه

ريحانة پيغمبر، يا فاطمه‌الزهراء

آرام دل حيدر، يا فاطمه‌الزهراء

چون بوي گل از نامت، پيچيده در اين عالم

آوازة پيغمبر، يا فاطمه‌الزهراء

جز مادر تو ديگر از مادر ديگر نيست

همچون تو يکي دختر، يا فاطمه‌الزهراء

در آينه‌ها عصمت، در باغِ حيا شبنم

در گنجِ ادب گوهر، يا فاطمه‌الزهراء

تو دختر نوري که خوانده پدر امت

بر خويش تو را مادر، يا فاطمه‌الزهراء

در عالم خلقت نيست جز احمد و جز حيدر

از تو دگري برتر، يا فاطمه‌الزهراء

پيغمبر و حيدر را تو حلقة پيوندي

آنَتْ پدر، اين همسر، يا فاطمه‌الزهراء

خوشنودي و خشم‌ توست، خشنودي و خشم حق

اين است مرا باور، يا فاطمه‌الزهراء

غير از تو کدامين زن، از نور خدا دارد

همچون تو فروغ و فر، يا فاطمه‌الزهراء

وصف تو نمي‌گنجد در شعر و شعور من

اي شأن تو بهت‌آور، يا فاطمه‌الزهراء

تو چشمة جوشاني آيات نبوت را

يعني که تويي کوثر، يا فاطمه‌الزهراء

توفان ز فدک برخاست تا مقتل عاشورا

گلهاي تو شد پرپر، يا فاطمه‌الزهراء

بر بام و در ايران، رايات حسين توست

بر ميهن من بنگر، يا فاطمه‌الزهراء

در سوگ حسين تو، پيوسته عزادار است

اين ملت و اين کشور، يا فاطمه‌الزهراء

هر کس به کسي نازد در عالم و ما را نيست

غير از تو کسي ديگر، يا فاطمه‌الزهراء

اي در دل من يادت، اي بر لب من نامت

جان‌بخش و صفاپرور، يا فاطمه‌الزهراء

نام تو نوشتم در هر بيت و معطر شد

اين چامه و اين دفتر، يا فاطمه‌الزهراء

خواهم ز خدا اينکه پيوسته تو را باشم

من نيز ستايشگر، يا فاطمه‌الزهراء

* جلال محمدي