اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

رويکرد انقلابي در مکتب شعر عاشورايي آذربايجان؛ پيش و بعد از انقلاب اسلامي

بخش سوم

ترجمه‌ي کلي ابيات بالا چنين است: «اين کشف حجاب، بلاي عالم اسلام است. حجاب براي زن واجب است، زيرا امر خداست. بگذار مردان بميرند و وطن براي زنان باز ماند که اين کار با رضايت مردان سياسي انجام مي‌گيرد...

15:49
رويکرد انقلابي در مکتب شعر عاشورايي آذربايجان؛ پيش و بعد از انقلاب اسلامي

پيغمبر احمدِ محمودِ محمد، هر چه فرموده، سخن حق همان است، که او ميرهدي است. از اوضاع کواکب چنين برميآيد که از اين پس زنان وکلاي مجلس خواهندبود، گويي همهي کارها درست شده و فقط اين مانده که زنان وکيل شوند و اگر نشوند، در حق ملت ايران جفايي بزرگ است !

اي منکر اسلام! اگر زنان وکيل مجلس شوند، گويا دردهاي جامعه مداوا خواهدشد؟ اي کساني که براي 5 يا 10 تومان رأي خود را فروختهايد، شاد باشيد که اين بار مبلغ فروش رأي بالاست!

پيغمبر اسلام فرموده که شرافت زن به عصمت و عفت و حياي اوست.

اکنون بيگانگان نميتوانند ما را وحشي خطاب کنند، چرا که زنانمان مثل زنان اروپا شدهاند!

هر کس سخن حقي بگويد، با گلوله جوابش ميدهند و ديگر هر چون و چرايي بيجاست. ده هزار نفر را به ناحق کشتهاند و گويا قاتل رئيس الوزراست!

کساني که وضعيت تهران (و کشتن معترضان) را ديدهاند، همه ميگويند که تهران به قتلگاه کربلا شبيه است. هر کس در اين دار فنا در راه دين کشته شود، شهيد است. مرگِ برادر، براي برادر دشوار است و همهي مسلمين با هم برادرند و از اين رو همه در شهادت برادرانمان عزاداريم...

از غفلت ماست که کار به اينجا کشيده و ظلم و ستم به افلاک رسيدهاست.

تا زماني که نفاق و دشمني بين ماست و متحد نشدهايم، هر ستمي که بر ما شود، سزاست!

هر ملتي که دين را رها کند و دنياپرستي پيشه کند، در قانون طبيعت محکوم به فنا و نابودي است.

ياران! امام عصر را بخوانيد که فريادرس اوست و پناه و تکيهگاه واپسين شما، آن مرد الهي است که حامي اسلام و حافظ ايران است و دست او که چون دست خداست، از هر دستي بالاتر است...»

اعتراض حدّاد به وضعيت جامعه، تحميل بيحجابي، سياستهاي فرهنگي رژيم شاه و تمدن دروغين شاهنشاهي، اعتراضي مقطعي نبودهاست. اين شاعر انديشمند ديني وانقلابي در شعري که به تاريخ 1337شمسي سروده، باز هم با صداي بلند اعتراض، کوشيده تا با نقد تمدن دروغين مخاطب خود را از خواب غفلت برانگيزد. شعر اعتراضي زير هم از آن روي اهميت بسيار دارد که شاعر آن را در زماني سروده که دستگاههاي تبليغاتي رژيم محمدرضا پهلوي، آرمان موهوم «رسيدن به دروازهي تمدن!» را تبليغ ميکردند و مظاهر اين تمدن موهوم نيز در تضعيف و تخريب فرهنگ اسلامي و مدنيت اصيل ايراني با اقداماتي مانند گسترش فساد اجتماعي، سرسپردگي دولت ودربار به دول ضد استعماري، همکاري دولت با شبکهي جهاني صهيونيسم، نفوذ بيگانگان در کشور، اجراي کاپيتولاسيون، باستانگرايي ضدّ ايراني، بيحجابي زن و حتي منزويسازي جريان شعر و ادب آييني خلاصه ميشد. حداد در نقد اين تمدن ادعايي و موهوم ميگويد:

خوشا او گونلره ساقي کي بربريّتيدي

او بربريّته قربان اولوم کي نعمتيدي

 

نه ياخشي گونلردي ساقيا گئچن گونلر!

هامي اينانميشيدي، پاکدل جماعتيدي...

 

نه فرلي باش واريدي بيزده نه ماتيکلي دوداخ

او وقت زينتيميز غيرت و شرافتيدي

 

نه بانوان وطن اوندا بيحجابديلار

نه مردمان زمان ورشکست غيرتيدي

 

نه اوندا قيز کيمي زينت ائدردي اوغلانلار

نه اوندا ملتيميز بئيله اهل زينتيدي...

 

ايتي قلجلاريميز واردي، قوي قولوموز

تمام ملته غالب اولان بو ملتيدي

بودي تمدن اگر، زنده باد وحشيّت!

او وحشيليق بيزه بير مايه ي سعادتيدي...

 

بودي تمدن اگر، زنده باد وحشيّت

بئله تمدنه لعنت کي بيحقيقتيدي...7

 

ترجمهي برخي ابيات چنين است: «اي ساقي، خوشا آن روزگاري که ايام بربريّت بود، قربان آن بربريّت که نعمت بود!.. در آن روزگار، نه بانوان وطن بيحجاب بودند و نه مردان ورشکست غيرت. نه پسران مانند دختران آرايش ميکردند و نه ملت اهل تجملات بود... شمشيرهاي تيز و بازوان قوي داشتيم و ملت ما بر ملتهاي ديگر غالب بود. اگر تمدن اين است (که امروز دچار آنيم) پس زنده باد وحشيّت! که آن وحشيّت مايهي خوشبختي ما بود. اگر اين است تمدن، زنده باد وحشيت! و لعنت بر اين تمدن که تمدني بيحقيقت و دروغين است!»

مرحوم سيدحسين کهنمويي(1280 - 1354 شمسي) متخلص به «کهنمويي» و «رياضي» از شاعران عاشورايي آذربايجان است که سالهاي سال به مبارزهي فرهنگي و ادبي با رژيم استبدادي و وابستهي پهلوي پرداختهاست. وي شاعري انقلابي و متدين بود که علاوه بر شاعري، فعاليت مذهبي و سياسي نيز داشت و با عناصر برجستهي نهضت امام خميني«ره» مانند علامهي شهيد آيتالله قاضي طباطبايي همفکر و همراه بود.

در مقالهي «سيري در زندگي و آثار مرحوم سيّدحسين کهنويي؛ پدر ادبيات مقاومت شيعي آذربايجان» از قول علامهي شهيد آيتالله سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي آمدهاست:

« روز 25 شوالالمكرم 1395 قمري مطابق 9/8/54 شمسي روز شهادت امام جعفرصادق(ع) وفات يافت و در تبريز در قبرستان مارالان(بقائيه) به خاک سپرده شد و برايش نماز خواندم. مردي بيدار و سيد بزرگوار، عالم فاضل جليلالقدر و ديندار بود و با اينجانب دوستي و صداقت كامل و ثابت داشت و در تفسير قرآن مجيد و اطلاع بر تفاسير كلام‌‌الله تعالي يد طولائي داشت.»8

مرحوم كهنمويي در جريان مبارزات نهضت ملي نفت نيز نقش فعالي داشت، ضمن اين كه آثار خير بسياري از خود برجاي گذاردهاست، از آن جمله تاسيس اولين نماز جمعه دانشگاه تبريز در سال 1339 شمسي است. علاوه بر اين او با برپايي جلسات تفسير قرآن و نهج‌‌البلاغه و صحيفهي سجاديه به تربيت جوانان مبارز و مسلمان تبريز همت گماشت كه هر يک نقش مهمي در انقلاب اسلامي ايفا كرد. آيتالله شهيدقاضي طباطبايي در ادامه نوشتهاند:

«و بر تربيت جوانان همت گماشت و درس تفسير و صحيفهي سجاديه داشت و علاقه به قرآن كريم و اهلبيت طاهرين عليهم‌‌السلام به نحو وافر ابراز مينمود و محبت حقيقي قلبي به قرآن و عترت معصومين عليهم‌‌السلام داشت. اشعار آبدار در مراثي سيدالشهدا(ع) سرود و نوحه‌‌سرائي بر آن حضرت به زبان تركي و فارسي نمود و [کتاب] مكتب كربلا به چاپ رسانيده و منظومه در صرف طبع شده، [دارد] و آثار به نظم انتشار داده كه اگر جمع گردد كتاب ضخيم ميشود. عقايدش در اصول دين و معارف اعتقادي كاملاً درست و صحيح بود. عشق فراوان به مطالعه تفاسير قرآن ميورزيد و تا آخرين نفس خويش در ترويج دين كوشيد...»

اين که شاگرد امام راحل و شهيد محراب، علامه قاضي طباطبايي از مرحوم کهنمويي با عنوان «مرد بيدار» در روزگار ستمشاهي ياد ميکند، اشارتي روشن به شخصيت انقلابي آن شاعر بزرگوار است.

مرحوم کهنمويي در رشتهي آخر شعري که در احوالات حرّ بن يزيد رياحي سروده، ميگويد :

کهنمويي! بندهي حق سن، ولي آزاده سن

بوينووا گل سالما ذلت طوقيني دنياده سن 1 

( کهنمويي! تو بندهي حقي ّ و آزادهاي، پس هرگز در دنيا طوق ذلت بر گردن خود ميانداز...)

منبع:

ديوان مرحوم سيدحسين کهنمويي(دو جلدي)، چاپ چهارم، به کوشش مجتبي زادصادق، ناشرمؤلف، تبريز، 1392

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.