شعر از خليل آساني «حائر»
کپی آدرس
اشتراک گذاری در فیس بوک
اشتراک گذاری در تویتر
پست الکترونیک
اشتراک گذاری در لینکداین
اشتراک گذاری در واتساپ
آه از داغهاي پي در پي
داد از زخمهاي بي مرهم
آه از بغضهاي نشکسته
داد از سينه‌هاي پر ماتم
از دل معرکه به سينة ما
بادها شعلة غم آوردند
خواست شاعر قلم زند اما
واژه‌ها باز هم کم آوردند
خبر آمد ولي نشد تکذيب
غرق خون شد دل شکستة ما
مثل ابر بهار باريدند
چشمهاي به خون نشستة ما
پيش چشمان حيرت آلوده
باغ ما را شراره ها افتاد
آري،آري به ناجوانمردي
سرو باغ ستاره ها افتاد
سيدي از تبار پيغمبر
رادمردي ز نسل زهرا بود
در مسير مقاومت چون کوه
در شکوه و جلال دريا بود
دادخواه و اميد مظلومان
ملجا قلبهاي درد آلود
در رکاب امير لشگر عشق
او که عمار بود، ابوذر بود
بعد عمري مجاهدت، ايثار
بعد آن سالهاي توفاني
جز شهادت چه بود پاداش
مالک سيد خراساني
دست تقدير با چه زيبايي
قرعه را زد به نام نصرالله
رمزهاي مقاومت جاريست
تا ابد در کلام نصرالله
پرچمش بر زمين نخواهدماند
مي‌شود پر ز نام او عالم
اين علم را به دوش خواهدبرد
شانه‌هاي صبور و مستحکم
تا ابد نام نامي شهدا
در جهان مقاومت باقي‌ست
گشت سيدحسن شهيد ولي
آرمان مقاومت باقي‌ست
کپی آدرس
اشتراک گذاری در فیس بوک
اشتراک گذاری در تویتر
پست الکترونیک
اشتراک گذاری در لینکداین
اشتراک گذاری در واتساپ
بخش خبری آذربایجان
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.