پاييز سال 1402 مردي با مراجعه به پليس آگاهي از قتل پسرش خبر داد و گفت: عروسم با من تماس گرفته و گفته که پسرم را در خانهاش کشته اند.
به گزارش ايران، اعزام تيم جنايي به محل حادثه در نخستين گام مأموران به تحقيق از همسر مقتول پرداختند. وي ابتدا مدعي شد زمان قتل خانه نبوده است، اما با توجه به اظهارات متناقض وي، بازجوييها از وي شدت گرفت و سرانجام به قتل اعتراف کرد و گفت: من 13 ساله بودم که به زور همسر کريم شدم. هيچ علاقهاي به او نداشتم. مدام کتکم ميزد. اصلا اجازه نداشتم حرف بزنم تا اينکه روز حادثه کاسه صبرم لبريز شد و با چاقو او را کشتم.
با اعتراف صريح متهم و بازسازي صحنه جرم، به خاطر آنکه متهم در زمان ارتکاب جنايت زير 18 سال بوده به شعبه 5 دادگاه کيفري يک استان تهران (ويژه رسيدگي به جرايم اطفال) فرستاده شد.
در ابتداي اين جلسه اولياي دم درخواست اشد مجازات کردند.
سپس متهم که از کانون اصلاح و تربيت به دادگاه منتقل شده بود به جايگاه رفت و گفت: قبل از اينکه با کريم ازدواج کنم در افغانستان عاشق پسر ديگري بودم. او هم من را دوست داشت و ميخواست با من ازدواج کند، اما از آنجايي که چند سال قبل پدرم از پدر کريم شيربها گرفته و قول داده بود که من زن پسرش شوم، به ناچار با او ازدواج کردم.
وي ادامه داد: با اينکه پدرشوهرم ميدانست من پسرش را دوست ندارم، ميگفت، چون پدرت شيربها گرفته، تو بايد زن پسرم شوي اگر هم نميخواهي، بايد شيربها را برگرداني که خانوادهام امکان پس دادن پول را نداشتند. بعد هم به همراه خانوادهاش به ايران آمديم. چند ماه بعد از دوستانم در افغانستان شنيدم که پسر مورد علاقهام بعد از اينکه من افغانستان را ترک کردم به انگليس مهاجرت کرده و ديگر خبري از او نداشتم.
متهم اظهار کرد: از همان روزي که ازدواج کردم، به خاطر آنکه کريم را دوست نداشتم، اجازه ندادم به من دست بزند. بارها به خاطر اين موضوع و اعتراضهايم از همسرم کتک خوردم. من هم قهر ميکردم و به خانه خواهر و برادرهايم ميرفتم. اما اين اواخر آنها هم ديگر حاضر نبودند من را به خانهشان راه بدهند و هر وقت به خانهشان ميرفتم با کتک بيرونم ميکردند تا مجبور شوم به خانه خودم برگردم.
وي افزود: ديگر خسته شده بودم. نه کسي بود که بتوانم به او تکيه کنم، نه خانهاي بود که به آن اميد داشته باشم. آخرين بار وقتي شوهرم کتکم زد، من با کارد آشپزخانه به جانش افتادم و جسدش را به داخل حمام بردم و لکههاي خون را تميز کردم و به پدرشوهرم زنگ زدم و گفتم در نبود من کريم را کشتهاند.
قاضي از متهم پرسيد: مقتول فرد درشتاندامي بوده، بعيد به نظر ميرسد که تو به تنهايي ميتوانستي او را به قتل برساني و بعد هم جسدش را به داخل حمام ببري. حقيقت را بگو؛ آيا همدستي داشتي يا نه. اگر واقعيت را بگويي کمکت ميکنم.
ردپاي پسر پارکي در قتل
در اين ميان مشاور کانون اصلاح و تربيت چند دقيقهاي با متهم صحبت کرد و او اين بار اظهارات تازهاي را بيان کرد و گفت: چند ماه قبل از ماجرا در پارک با پسري آشنا شدم و ماجراي زندگيم را برايش تعريف کردم. او هم قول داد که در ازاي گرفتن طلاهايم همسرم را بکشد.
وي ادامه داد: روز حادثه به همسرم مشروب دادم و او بعد از خوردن مشروب حالش بد شد. همان موقع پسر جوان که جلوي در خانه منتظر بود وارد خانهمان شد و دست و پاهاي شوهرم را بست. کريم تلاش ميکرد پاهايش را آزاد کند، اما پسر جوان محکم پاهايش را گرفت و من با کارد آشپزخانه 3 ضربه به او زدم.
قاضي پرسيد: با توجه به گزارش پزشکي قانوني که 13 ضربه چاقو به بدن مقتول خورده، 10 ضربه ديگر را چه کسي به او زد؟
متهم جواب داد: من فقط 3 ضربهاي که زدم را به خاطر دارم. بعد از اولين ضربه، تيغه چاقو کج شد و مجبور شدم دو ضربه ديگر را با چاقوي ديگري بزنم و چاقوها را هم همان پسر با خودش برد.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.