اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

بررسي و تحليل وضعيت شيعيان جمهوري آذربايجان (7)

نويسندگان: * مرتضي اشرافي - استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم * مجتبي اشرافي - دکتري تاريخ ايران معاصر دانشگاه شيراز

بررسي و تحليل وضعيت شيعيان جمهوري آذربايجان (7)

عوامل تأثيرگذار بر ويژگيها و مختصات جريانهاي اسلامگراي شيعي آذربايجان

1. بحران قرهباغ

وضعيت حاکم بر منطقه قرهباغ، نقشي دوگانه در کارکرد جريانهاي اسلامگرا دارد: از يک سو، ملت مسلمان آذربايجان، حمايتهاي دنياي مسيحي و در رأس آن روسيه، امريکا و فرانسه از مواضع ارمنستان را درک ميکنند. اين عامل باعث تقويت مواضع جريانهاي اسلامي ميشود که راهبرد ضدامريکايي دارند. از سوي ديگر، روابط ايران با ارمنستان و انتقادها و تبليغهايي که جامعه آذري به ويژه بخش سکولار جامعه به اين روابط دارد، مواضع و موقعيت جريانهاي اسلامگراي شيعي را دچار چالش ميسازد. به عبارت ديگر، روابط رو به رشد ايران و ارمنستان و عدم حمايت قاطع ايران از باکو در قضيه قرهباغ، آشکارترين و شايعترين دليل بر تأثيرات عميق اين مسأله نسبت به جريانهاي شيعي آذربايجان است. (رمضاني بونش، تير 1391؛ بهراد، 1372، ص34-40) در اين بين، عليرغم صدور چهار قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل درباره تأمين حاکميت ملي و تماميت ارضي آذربايجان و وجود اسناد و تصميمات شوراي امنيت و همکاري اتحاديه اروپا، ارمنستان تاکنون از سياست اشغالگرانه خود دست نکشيده و جامعه بينالملل اين مسأله را ناديده ميگيرد. (رمضاني بونش، آذرماه 1391)

 

2. نوع روابط با ايران

تأثيرات انقلاب اسلامي ايران بين شيعيان آذربايجان زياد بوده است. شکلگيري جريانهاي اسلامگراي شيعي، مستقيماً از فضاي انقلاب اسلامي تأثير پذيرفت. به همين علت، ايران به حمايت جدي از جريانهاي اسلامگرا پرداخته است و از طرفي آنها هم ارتباط خود را با جمهوري اسلامي ايران پنهان نکردهاند. نوع روابط ايران با جريانهاي اسلامي شيعي تقريباً کارکرد و پيامي دوگانه دارد: حمايت ايران از جريانهاي اسلامگرا، باعث تقويت آنها ميشود، در عين حال، اين روابط باعث شده اين جريانها بيشتر زير فشار حاکميت و افکار عمومي قرار گيرند و جرياني غير بومي تلقي شوند. (اشرافي، 1393)

 

مؤلفههاي خصومتزا در روابط تهران - باکو

الف) نزديکي رژيم غاصب صهيونيستي به آذربايجان

اولويت رژيم صهيونيستي در نزديکي به آذربايجان در دهه اخير، به خاطر ايران بوده است. اين رژيم به دليل در اختيار نداشتن فضاي حياتي براي پيشبرد اهداف سياست خارجياش و عدم عمق استراتژيک در مقابله با حملات احتمالي، مجبور شده از ظرفيت آذربايجان در مقابل ايران بهرهبرداري کند.

 

ب) ايده‌‌ها و رفتارهاي غلط سياست خارجي آذربايجان در قبال ايران

نوع نگاه مسئولان درجه يک آذربايجان به ايران، باعث شده است که در اين کشور از ايران به عنوان يک «رقيب متخاصم» نام برند. نمود اين مسأله در رفتار مقامات آذربايجاني کاملاً مشهود است.

 

ج) ضعفهاي ساختاري دولت آذربايجان

بنياديترين مؤلفه خصومتآميز بين ايران و آذربايجان، ضعف ساختارهاي اساسي نظام جمهوري آذربايجان است؛ از جمله: شکاف فرهنگي بين دولت و مردم؛ و وجود فساد اداري در سطوح مختلف دولتي در آذربايجان.

 

3. فقدان کارکردهاي سياسي مجرب قوي و ملي

ايجاد ساختارهاي خاص براي فعاليتهاي ديني در نهاد حکومت، نشان از اين دارد که حکومت آذربايجان عليرغم پيشينه ضدديني ـ با قبول اينکه دولت فعلي در ماهيت خود از ميراث اقتدارگرايي دوران شوروي بيبهره نيست ـ قبل از استقلال و نيز رويکرد سکولار بعد از استقلال، عنصر دين به ويژه اسلام و تشيع را به عنوان واقعيتي انکارناپذير و بخش جدايي‌‌ناپذير از هويت شهروندان خود پذيرفته و به رسميت شناخته است. با اين حال، جريانهاي اسلامگرا هنوز موفق نشدهاند شخصيتهايي با تجربه سياسي و داراي وزن ملي در خود پرورش دهند. بيشتر پيروان و رهبران جريان اسلامگراي شيعي، جايگاه سياسي مقبولي در جامعه آذربايجان ندارند و همين امر، آثاري منفي را بر نقشآفريني اين رهبران در صحنه تحولات سياسي ـ اجتماعي کشور به دنبال داشته است.

 ادامه دارد

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.