اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

بحران آبي ايران محصول 5 گناه بزرگ مديريتي مسولان کشور

گويا بحران کم‌آبي امروز ايران قطعا نتيجه قصور، بي‌تقوايي، فساد، ظلم و گناه مردم اين سرزمين است. اما دقيقا چه گناهاني باعث اين بحران هستند؟ و چه کساني بايد جوابگو باشند؟ يا لااقل چه اقداماتي نبايد ادامه يابد؟

بحران آبي ايران محصول 5 گناه بزرگ مديريتي مسولان کشور

برخي ادعا ميکنند خشکسالي ايران نتيجه گناهاني همچون بدحجابي بانوان است. يک عضو مجلس خبرگان ميگويد: «خشکسالي، بحران آب و کمبارشي نشانه تذکر الهي است، خيابانهاي ما جولانگاه تجاهر به فسق و بيحجابي است و اين تبعات دارد». يک نماينده مجلس هم ميگويد: «بيحجابي در نيامدنِ باران تأثير گذاشته و قطعا گناهکردن انسان در کاهش نعمات الهي تأثير قطعي و يقيني دارد...». يک امام جمعه محترم نيز مدعي است عکسگرفتن زنان با پوشش نامناسب کنار زايندهرود باعث «قطع برکت رودخانه» شده است.

اگر صرفا بدحجابي بانوان را علت خشکسالي و نابودي منابع آب زيرزميني و روزميني ايران بدانيم، به بيراهه رفتهايم و نقش عاملان اصلي بحران آب ايران را ناديده گرفتهايم. زيرا علوم آب، هواشناسي، اقليمشناسي و مديريت منابع آب بهصراحت گناه واقعي را جاي ديگري ميداند و دهها سال مديريت غلط و سياستگذاري نادرست را علت بحران ميداند. در سطحي بالاتر، قطعا قرارگرفتن افراد غيرمتخصص با معيارهاي غيرعلمي در رأس امور مربوط به آب، عامل بحران امروز هستند، ولي اين نوشتار به دنبال گناهان است نه گناهکاراني که همچنان طلبکارانه در تريبونها مشغول امر به معروف و نهي از منکر هستند.

 

گناه اول: سدسازي بيمحابا بدون ارزيابي محيطزيستي

در چهار دهه گذشته صدها سد بدون مطالعه کافي ساخته شد، رودخانهها را قطع کرد، تالابها را خشکاند و توازن طبيعي را بر هم زد. بسياري از اين سدها نهتنها اقتصادي نبودند، بلکه باعث تشديد تبخير، خشکشدن دشتها و افزايش برداشت از سفرههاي آب زيرزميني شدند.

گناه اصلي کمآبي را بايد از مهندساني پرسيد که علم را کنار گذاشتند و با «افتخارِ سازندگي» طبيعت را زخمي کردند. نتيجه چه بود؟ قطع جريان طبيعي رودخانهها، خشکشدن درياچه اروميه و تالابهايي چون گاوخوني و پريشان، افزايش تبخير به دليل مخازن کمعمق، کاهش آب ورودي به سفرههاي زيرزميني و تشديد فرونشست زمين در دشتها.

 

گناه دوم: حفر ميليونها چاه غيرمجاز

هيچ عامل مخربي مانند چاههاي غيرمجاز- که تعدادشان از مرز يک ميليون گذشته- سفرههاي آب زيرزميني را نابود نکرده است. اين چاهها اغلب متعلق به افراد و نهادهاي قدرتمند هستند و سالهاست که بدون حساب و کتاب و در سکوت مسئولان آبخوانها را تهي ميکنند. سفرههاي آب زيرزميني که هزاران سال طول کشيدهاند تا شکل بگيرند، امروز در کمتر از چند دهه فرو ميريزند. در بسياري از دشتهاي کشور، افت سطح آب زيرزميني سالانه بيش از يک متر بوده است؛ يعني طي 50 سال گذشته سطح آب، 50 متر يا معادل يک ساختمان 17طبقه کاهش يافته. فرونشست زمين در برخي مناطق به مرز بحرانهاي غيرقابل بازگشت رسيده است؛ بحراني که برخي کارشناسان آن را «زلزله خاموش» مينامند.

 

گناه سوم: کشاورزي ناکارآمد و الگوي کشت نامتناسب با اقليم

ايران کشوري خشک و نيمهخشک است؛ اما بخش عمدهاي از مصرف آب کشور توسط کشاورزي سنتي تأمين ميشود. تحقيقها نشان ميدهند که نزديک به 90 درصد از مصرف آبي ايران به بخش کشاورزي اختصاص دارد، کشاورزياي غالبا سنتي و با راندمان پايين. کشت محصولات آببر مانند هندوانه، برنج، پياز، يونجه و صيفيجات در مناطقي که بارش کافي ندارند، مؤيد اسراف منابع عمومي است.

همچنين، شيوههاي آبياري سنتي مثل سامانههاي باز و کانالهاي بدون پوشش، راندمان بسيار پاييني دارند، به طوري که مقدار زيادي از آبي که منتقل ميشود، هرگز به ريشه گياه نميرسد و به هدر ميرود. اين وضعيت وقتي بحرانيتر ميشود که بدانيم کشاورزي سنتي غالبا با حمايتهاي دولتي همراه بوده، بدون همراهي گسترده با فناوريهاي مدرن آبياري مانند قطرهاي يا تحت فشار. نتيجه آن، مصرف نجومي آب، فشار بر سفرههاي زيرزميني و تخليه منابع آبي است، چيزي که هيچ امر به معروف و نهي از منکري نميتواند آن را جبران کند.

 

گناه چهارم: توسعه بيبرنامه شهرها و صنايع در مناطق خشک

انتقال صنايع بزرگ آببر مانند فولاد، پتروشيمي و صنايع معدني به شهرها و استانهايي که خود با تنش آبي شديد مواجهاند (همچون اصفهان، يزد، کرمان و خراسان جنوبي) يکي از بزرگترين بيتدبيريهاي توسعهاي کشور است. مصرف آب اين صنايع بسيار بالاست؛ در بسياري از تصميمگيريهاي توسعهاي، معيار «توسعه پايدار» قرباني رشد اقتصادي سريع شده است، آن هم رشد اقتصادياي که هزينهاش را محيط زيست، آبخوانها و امنيت آبي ايران ميپردازد.

 

گناه پنجم: رهاسازي محيط زيست و ناديدهگرفتن علم (بحران امنيتي)

وقتي دانشمندان کشور دهها بار هشدار دادند که آبخوانها در مرز فروپاشياند و کسي گوش نکرد، اين يعني گناهي بزرگتر از آنچه منبرها ميگويند. بيتوجهي سيستماتيک به علم آب، سياستگذاري غلط و انتخاب مديراني که آمار و اقليم را نميشناسند، ايران را به اينجا رسانده است. سالهاست که محيط زيست و منابع طبيعي از اولويت کشور خارج شدهاند. در حالي که منابع اقتصادي، بودجه مالي و استعدادهاي انساني مصروف جدالهاي ايدئولوژيک بود، توجه به محيط زيست و منابع آبي کنار رفت. در چنين بستري، بيآبي تبديل به بزرگترين تهديد امنيتي ايران شد، تهديدي که امروز زنگ خطري ملي را به صدا درآورده است.

آب با نصيحت بانوان بازنميگردد. امر به معروف و نهي از منکر بايد شامل مسئولان قدرتمند و سياستگذاراني شود که با تصميمات اشتباه خويش، گناهان واقعي را مرتکب شدهاند. با اصلاح الگوي کشت، کاهش چاههاي غيرمجاز، توقف سدسازيهاي مخرب، احياي تالابها، شفافيت در حکمراني و پذيرش سياستهاي مبتني بر علم و تجربه جهاني، شايد بتوان قطعهاي از مسير نجات را آغاز کرد. اگر بهجاي مقصرسازي زنان، به گناهان و گناهکاران واقعي توجه ميشد، امروز نه سفرههاي آب زيرزميني خالي شده بود و نه کوير تا دل شهرها پيش آمده بود. باشد که بپذيريم بزرگترين بيتقوايي، اتلاف نعمت الهي آب است.

 

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.