شعر از رضا افضلي
غالباً روي ميز تميز و مرتب فرخ، كاغذهاي سپيد، دركنار ديگر لوازم تحرير مانند قلم و دوات و خشك كن آماده است .تقويم و جا پاكتي وكازيه، حكايت ازنظم و دقت يک مردِ اداري را دارد. هميشه روي ميزش كتابي باز يا بسته، انتظار دست و نگاه او را مي كشد. چشم را كه مي چرخاني، شاعران و اديباني را مي بيني كه برخي از آن ها را در هفته هاي پيشين نديده اي. بايد سال ها عضو انجمن باشي تا نام همه را از اديب يا شاعر پيش كسوت كنار صندلي ات بپرسي و به تدريج با آنان آشنا شوي. زيرا در هر هفته ممكن است افراد تازه اي را ملاقات كني. با آن كه اعضاي ثابت انجمن شامل: ابوالقاسم حبيب اللهي، گلشن آزادي، دکتر يوسفي،دکتر فياض، دکتر رسا، احمدكمال، قدسي، صاحبكار، قهرمان، باقرزاده، غلامرضا صديق، دكتر مجتهدزاده، تقي بينش، دكترحجازي، دكترحسين شهيدي، دكتراحمد علوي، حبيب بي گناه، تقي فتوت و ... مي شود، هربار شاعر يا اديب نوآمده اي را در انجمن ملاقات مي كني. اگر از هم نسلان بندة نگارنده رضا افضلي باشي، محمدحسين ساكت، حسن معين، كلاهي اهري، تقي خاوري، غلامرضا شكوهي و محمودرضا آرمين را مي بيني كه در چارپارة قهوه خانه داش آقاي خود گفته است:
با « رضاي افضلي « رفيق مهربان خود
با « شکوهي « و « جواد طوسي « آشنا شدم
با «محمّد کلاه « و « معين « و « خـــاوري»
با « حبيب بيگناه « نيز، همنوا شدم
با « امير برزگر « ، « غفوريان « و « گوهري «
با « مقامي « و « حجازي « و « الهيان» خوب
با تمام دوستـان که رفتـه اند ازيــن ديار
با تمام همدمانــم از شمال تا جنوب
محفل بزرگ « فرّخ « آن اديب نکته سنج
بوته اش مس مرا به کيمياگري گداخت
فرّخي که تا ز من غــــــزل سروده اي شنيد
با « سفينه « اش مرا به رسم شاعران نواخت
راه يافتم «سه شنبه ها « به شهـر شعر
بهره مند گشتم از حضور ناب «قهرمان»
از پس « رَهي « که جاودانه باد نام او
اوستـاد من شد اين بزرگمرد نکته دان...
گاه گاه، برخي از اعضاي سابق منزل فرخ كه به تهران رفته و پايتخت نشين شده اند، مثل: اخوان ثالث، شفيعي كدكني، دكتراسماعيل خويي و حسين خديو جم،محمد مختاري و... به انجمن مي آيند. گاهي در طول تاريخ انجمن، شاعران و عالمان ديگر از شهرهاي مختلف مثل محمدحسين شهريار، بديع الزمان فروزانفر، خانلري، ضياءالدين سجادي، عبدالحسين زرين كوب، مجتبي مينوي، اميري فيروزكوهي، و... در انجمن فرخ حاضر مي شوند.
با ملاحظة اساميِ سخنوران معاصر، در سفينه فرخ و خواندن اخوانيات استاد و دوستانش، مي تواني دريابي که آشنايان و رفقاي فرخ در روزگاري که نگارنده اين مقاله به دنيا نيامده و يا کودکي خردسال بوده است چه کساني بوده اند. اخوانيات و مناظرات محمود فرخ با ملک الشعراي بهار، اميري فيروزکوهي، محمد حسين شهريار، حکمت، رضا گنجه اي، افسر، عباس اقبال، کاظم پزشکي شيرازي، عبدالحسين احمدي، فروزانفر، دکتر ناتل خانلري، محمد علي ناصح، حبيب يغمايي، جمشيد امير بختيار، علي بزرگ نيا، ابوالقاسم نويد، مهرداد اوستا، اسماعيل امير خيزي، اقبال آشتياني، نير سعيدي، رهي معيري، جواهري وجدي، باقرزاده بقا، محمودمستشاري، کمال زين الدين، ابراهيم صهبا، ابوالقاسم حالت، سيف الله وحيد نيا، معيني کرمانشاهي و ديگران در کتاب «سفينه فرخ» آمده است.رک:10 و11/33به بعد
شايد وقتي ديوان فرخ چاپ شود بداني که اين دوبيت مشهور را که فرخ در سال 1333 در سفينه خود آورده چه زماني سروده است:
طبيب دل من شنيدم که تو
تبي اندرين يک دوشب کرده اي
بميرم الهي براي تو من
بگو از براي که تب کرده اي
شاعر 81 ساله عزيز، علي باقرزاده که خود از طريق سفينه با استاد فرخ آشنا و دوست مي شود، در مصاحبه اي مي گويد:«موجب آشنايي من با فرخ اين بود كه شايد در سال 1328 يا 30 كه سفينه فرخ را منتشر كردند.... بعضي شعرهاي ايشان بوي عزت نفس و مناعت طبع مي داد... يادداشتي(به ايشان) نوشتم كه سفينه شما را خواندم .... و شعري که حاکي از مناعت طبع شما بود مرا تحت تاثير قرار داد چندي بعد از استاد (فرخ) نامه اي به دستم رسيد... آن موقع من(= باقرزاده) بيست سال بيشتر نداشتم و ايشان شاعري معتبر بودند .... خلاصه از من دعوت كردند که در محفل روزهاي جمعه در خانه ايشان حضور يابم»
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.