چنين جملهاي دربارة يکي از شخصيتهاي سياسي معروف آمريکا، ناشي از نگرش ايراني به او نيست. با گذشت 22 سال از حملة آمريکا به عراق و اشغال اين کشور که ديک چني در تصميمسازي و تصميمگيري در آن نقش پررنگي داشت، بسياري از تحليلگران ضدايراني آمريکا هم ميگويند که ديک چني احمقانه فکر ميکرد!
اخيرا ديک چني مُرد. اگر چه از لحاظ سياسي سالها پيش مرده بود و ديدگاههاي افراطي و غلط او در آمريکا خريدار نداشت. به مناسبت مرگ ديک چني بي بي سي مقاله مفصلي دربارة او منتشر کرد. با خواندن بخشي از مقالة بيبيسي، روشن ميشود که اقدامات آمريکا براي تضعيف ايران، چگونه به افزايش قدرت ايران منجر شد! اين براي کساني قابل توجه است که تصور ميکنند نظام سياسي و تصميمگيري آمريکا خيلي دقيق و آيندهنگرانه است!
بيبيسي نوشته است:
«حمله سال 2003 آمريکا به عراق رويدادي تعيينکننده بود، نه فقط در سرنوشت عراق، بلکه در شکل دادن به موقعيت جديد ايران در منطقه. چني از معماران اصلي اين تصميم بود و آن را بخشي از استراتژي بزرگتر ميديد که قرار بود آنچه را که آمريکا «محور شرارت» در خاورميانه ميخواند محدود کند.
هرچند از همان ابتدا بسياري از سازمانهاي ضدجنگ، سياستمداران، و نهادهاي اطلاعاتي، چنين جنگي را نامشروع، بينتيجه يا پرريسک ميدانستند، چني و حاميانش معتقد بودند کنار زدن صدام حسين، رقيب سرسخت ايران، و استقرار نيروهاي آمريکا در عراق، ايران را در تنگناي استراتژيک قرار خواهد داد و حضور واشنگتن در بغداد نوعي بازدارندگي دائمي ايجاد خواهد کرد.
با اين حال، مبناي اصلي توجيه جنگ، يعني وجود سلاحهاي کشتار جمعي، بعدا نادرست از آب درآمد و مشروعيت سياسي آن را بهشدت زير سوال برد. از سوي ديگر پيامدهاي واقعي جنگ، دست کم درباره محدود کردن نفوذ ايران، مسيري خلاف تصور اوليه چني پيمود.
فروپاشي ساختار حکومت بعثيها در عراق، ايجاد خلأ امنيتي و آشفتگي و بيثباتي عميق در فرايند بازسازي ساختار حکمراني، فرصتهايي ايجاد کرد که ايران بهشدت از آن بهره برد.
احزاب و گروههاي شيعي، که سالها حکومت صدام آنها را سرکوب کرده بود، در فضاي جديد سياسي، در ساختار قدرت عراق نقش محوري يافتند و ايران براي نخستين بار توانست جاي پايي راهبردي در حوزهاي به دست آورد که پيش از آن دشمني سرسخت حاکم آن بود. به اين ترتيب بسياري از گروههايي که پيوندي ديرينه با ايران داشتند به پارلمان، دولت و ساختار امنيتي عراق راه يافتند.
مرور رويدادهاي دو دهه اخير نشان ميدهد که حضور آمريکا در عراق هم، برخلاف هدف اوليهاي که چني و همفکرانش در نظر داشتند، بازدارندگي درازمدتي عليه ايران ايجاد نکرد، بلکه به گفته بسياري از ناظران بهتدريج به عاملي براي فرسايش قدرت و اعتبار منطقهاي آمريکا تبديل شد.
جنگ چند ساله و پرهزينه، ارتش آمريکا را درگير مشکلات ميداني کرد و باعث شد توان اعمال فشار عليه ايران محدودتر شود. علاوه بر آن، رشد گروههاي مسلحي که حمايت يا هماهنگي با ايران داشتند، تهديدي مستقيم عليه نيروهاي آمريکا ايجاد کرد، تا جايي که مقامهاي آمريکا، ايران را به نوعي مسئول کشته شدن صدها نيروي اين کشور از طريق بمبهاي کنار جادهاي و حملات گروههاي نيابتي جمهوري اسلامي ايران ميدانستند.
کشورهاي عربي حوزه خليج فارس هم بهمرور شاهد آن بودند که ايران نهتنها منزوي نشده، بلکه در مسير تبديلشدن به يکي از بازيگران تعيينکننده منطقه پيش ميرود. همين امر به ترديدهايي در ميان متحدان آمريکا در مورد اتکاي کامل به واشنگتن انجاميد.
از سوي ديگر، اين دگرگونيها احتمال بهکارگيري گزينه نظامي عليه ايران را که خود ديک چني از مدافعان اصلي آن بود، به گزينهاي بسيار پيچيده و پرهزينه تبديل کرد. چني بر اين باور بود که نمايش قدرت در بغداد، تهران را عقب ميراند، اما در عمل، ايران در نتيجه همان جنگ، در موقعيتي قرار گرفت که تهديد نظامي آينده را هم براي آمريکا دشوارتر کرد. بسياري از ناظران معتقدند که ميراث جنگ عراق باعث شد که ايران در پرونده هستهاي خود، نه از موضع دفاعي بلکه با اهرمهاي چانهزني بيشتر وارد مذاکره شود.»
ترامپ، اکنون راه جورج بوش و ديک چني را ادامه ميدهد. فراموش نکنيم که بوش و چني با اشغال افغانستان و عراق در 2001 و 2003 قهقه پيروزيشان در منطقه پيچيده بود و دولتهاي منطقه از باکو تا بحرين تا کمر در مقابل آمريکا خم شده و حتي پذيراي زندانهاي مخفي آمريکا شده بودند اما با گذشت مدتي و شکلگيري مقاومت در عراق و افغانستان و گسترش مقاومت در منطقه، کمکم آمريکاييها به شکست خود اعتراف کردند. حتي ترامپ هم اعتراف کرد که آمريکا 7 تريليوندلار در منطقه خرج کرده و چيزي به دست نياورده است.
ترامپ همان سياست شکست خورده را تکرار ميکند! اين احمقتر از چني است!
* اديبي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.