اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

دسيسه سياه يک زن که عاشق مرد همسايه بود !

زن جوان که به مرد همسايه علاقه‌مند شده بود زماني که متوجه شد او قصد ازدواج با زن ديگري را دارد، نقشه يک کودک‌ربايي را طراحي کرد تا او را به دردسر بيندازد.

دسيسه سياه يک زن که عاشق مرد همسايه بود !

مدتي قبل زن جواني هراسان با پليس تماس گرفت و از ربوده شدن پسر خردسالش خبر داد و گفت: چند سال قبل همسرم فوت کرد و من همراه پسر و مادرم در خانهاي زندگي ميکرديم که مردي مجرد به نام سيروس همسايه طبقه بالاي خانه ما بود، اما بعد از مدتي با او بر سر موضوعي اختلاف پيدا کردم و مدتي بعد هم سيروس خودش به خانه ديگري رفت و خانهاش را به يک زن جوان که يک فرزند نيز داشت، اجاره داد.

او ادامه داد: من کمکم اين موضوع را به فراموشي سپرده بودم که صبح امروز بچهام در کوچه در حال بازي بود که ناپديد شد. پرسوجو کردم و متوجه شدم که سيروس پسرم را با خود برده است. کينه قديمي که او در دل داشت منجر به ربوده شدن پسرم شده است. از شما ميخواهم پسرم را نجات دهيد.

انکار آدمربايي

با شکايت زن جوان، پروندهاي به دستور بازپرس عظيم سهرابي تشکيل شد و در نخستين گام، کارآگاهان اداره آگاهي سراغ سيروس رفته و مرد جوان را بازداشت کردند.

سيروس در تحقيقات اوليه منکر کودکربايي شد و گفت: من با فتانه، زن همسايه اختلاف خاصي نداشتم که بخواهم فرزندش را بدزدم. از طرفي او وضع مالي خوبي هم نداشته که بخواهم به خاطر پول دست به چنين کاري بزنم. مدتي قبل متوجه شدم که فتانه به من علاقهمند شده است و از آنجا که او را براي ازدواج مناسب نميديدم، به همين دليل آپارتمانم را اجاره دادم و رفتم. در ماجراي ناپديد شدن بچه اين زن نقشي ندارم و اصلاً زماني که او ميگويد من در محل ديگري بودم و شاهد هم دارم.

بهدنبال اظهارات مرد جوان، تيم تحقيق دريافت که سيروس واقعيت را بيان کرده است. از سويي مأموران دريافتند که پسر ناپديدشده در خانه يکي از اقوام مادرش در شهرستان است و فتانه، خودش او را به آنجا منتقل کرده است.با برملا شدن اين موضوع، فتانه براي تحقيقات به دادسرا احضار شد، زن جوان که دستش رو شده بود، گفت: مدتها بود که به سيروس علاقهمند شده بودم، اما او تمايلي به من نداشت. به خاطر علاقهام خودم پيشقدم شدم و پيشنهاد ازدواج دادم اما او مخالفت کرد و خانهاش را اجاره داد و رفت. مدتي بعد زن جواني با فرزندش ساکن آن خانه شدند و من بعد از مدتي از صحبتهاي زن جوان و رفتوآمدهاي سيروس متوجه شدم که به هم علاقهمند شدهاند. از اين موضوع خيلي ناراحت شدم و تصميم به انتقام گرفتم و نقشه ربودن دروغين فرزندم را کشيدم. پسرم را به خانه يکي از اقوام بردم و به دروغ گفتم سيروس او را ربوده است. ميخواستم او بازداشت شود و من براي آزادياش و رضايت شرط بگذارم تا مجبور شود با من ازدواج کند.

با اعتراف زن جوان، ماجراي کودکربايي دروغين و اتهام به مرد جوان رنگ باخت و به دستور بازپرس شعبه نهم دادسراي امور جنايي تهران، تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.