اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

در اين بزم جمعند ياران عاشق!..

بخش اول

گزارشي از محفل شعر «راز رشيد»؛ در خانه شهيد مدافع حرم، محمدرضا فخيمي

در اين بزم جمعند ياران عاشق!..

تجربه اي جديد است در عالم شعر و شاعري! محفل راز رشيد را مي گويم. اينکه شاعران در خانه شهيد گردهم آيند و به ميزباني والدين شهيد، اشعاري را که در وصف شهيد و عظمت و ايثار و فداکاري اش  سروده اند، بخوانند و سخنان و خاطرات پدر و مادر شهيد را بشنوند.

ميزبان محفل اول، خانواده شهيد مدافع حرم حامد جواني بود در شهرک نور. محفل دوم را ميهمان پدر و مادر شهيد مدافع حرم محمدرضا فخيمي هريس هستيم در شهرک فجر.

نشاني منزل شهيد فخيمي را که ديدم، بي اختيار به اين فکر کردم که شايد نشاني محل زندگي شهدا هم معنايي دارد. يکي نور و ديگري فجر. خانه اي در ميان نور و خانه اي در سپيده دم صبحگاه.

مرداد ماه است و تابستان اين روزها با گرمايش خودنمايي مي کند. گرمايي که کمي هم کلافه کننده است و در چند سال اخير سابقه نداشته است.

به محل برگزاري محفل دوم مي رسم، منزل شهيد مدافع حرم محمدرضا فخيمي. از زمان مقرر زودتر رسيده ام اما در باز است و حاج رسول، پدر شهيد جلوي در ايستاده است براي استقبال از ميهمانان و خوش آمدگويي به شاعران و هنرمندان.

بچه هاي سازمان بسيج هنرمندان در حال راه اندازي سامانه صوتي و نور و...هستند. بچه هاي صدا و سيما هم آمده اند براي ضبط برنامه. استاد جلال محمدي و علي شهودي که قرار است اجراي برنامه را برعهده داشته باشد و چند تن ديگر نيز در منزل حضور دارند و براي برگزاري برنامه آماده مي شوند. بهتر است اشاره کنم که تشکيل محفل شعر با اين خصوصيات، طرح و پيشنهاد آقاي شهودي بود که با استقبال آقاي شبخيز، رئيس بسيج هنرمندان استان و همکاري انجمن شاعران اهل بيت ع (اداره کل تبليغات اسلامي) جامه عمل پوشيد. برنامه اي با اين خصوصيات، شايد براي نخستين بار است که در کشورمان انجام مي شود و به نظر ميرسد اگر اين تجربه و برنامه موفق، به صورت مکتوب به ديگر استانها نيز ارسال شود، مورد استقبال قرارخواهدگرفت.

ابتدا پدر شهيد که يکي از چهره هاي انقلابي و بصير تبريز است، خوشامد مي گويد و سپس در کنار استاد جلال محمدي مي نشيند و شروع به صحبت مي کند. از سرود سلام فرمانده و فراگيري جهاني آن، از اقدامات فرهنگي اين چنيني که بايد بعد از جنگ شروع مي شد و مغفول ماند، واکنش کشورهايي مثل بحرين و جمهوري آذربايجان به اجراکنندگان سرود سلام فرمانده و ... صحبت مي کند و پيداست که تحولات را پيگيري مي کند.

چيزي به ساعت شروع مراسم نمانده است. آقاي فخيمي مشغول استقبال از شاعراني است که يک يک از راه مي رسند تا با شعر و قلم خود نام و ياد مدافعان حرم را در تاريخ زنده نگه دارند. امروز هم قرار است ذوق و طبع شعرا در شان شهيد محمدرضا فخيمي خودنمايي کند.

تو آن راز رشيدي

که روزي فرات

بر لبت آورد

و کنار درک تو

کوه از کمر شکست

مجري برنامه با قرائت آياتي از قرآن کريم محفل دوم راز رشيد را آغاز مي کند:

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

علي شهودي برنامه را با تسليت فرارسيدن ماه سوگواري سرور و سالار شهيدان شروع مي کند و چرايي تشکيل محفل شعر راز رشيد را يادآور مي شود: «آشنايي شاعران با سيره و روش و خصوصيات و ويژگي هاي فردي و اجتماعي زندگي شهدا مخصوصا شهداي مدافع حرم.»

کتاب هاي مربوط به سبک زندگي و سيره شهدا که تاکنون منتشر شده و خاطراتي که خانواده و اطرافيانشان نقل مي کنند، گفته ي معروف سردار شهيد حاج قاسم سليماني را در اذهان تداعي مي کند: «تا کسي شهيد نبود، شهيد نمي شود. شرط شهيد شدن، شهيد بودن است. اگر امروز بوي شهيد از رفتار و اخلاق کسي استشمام شد، شهادت نصيبش مي شود. تمام شهدا داراي اين مشخصه بودند».

با کسب اجازه از پدر بزرگوار شهيد، مجري برنامه از شعرا دعوت مي کند تا براي شعرخواني آماده شوند.

دکتر رضا شيباني اولين شاعري است که براي شعرخواني دعوت مي شود. وي از شاعران جوان و متعهد استان است که مسائل مربوط به منطقه آذربايجان و سرزمينهاي جدا شده قفقازي ايران را پيگيري مي کند. شيباني در فضاي مجازي نيز در کنشگري به مخالفان وحدت و هويت ملي و دفاع از فرهنگ و هويت ايراني فعال است. شيباني دو غزل زيبا در حال و هواي شهادت مي خواند:

 

رهسپاريم دعا کن به سلامت برسيم

کاشکي زود به شمشير شفاعت برسيم

 

پر کن از زخم مقدس تن  ما را يا رب

تا نه با چنته ي خالي به قيامت برسيم

 

زندگي در ستم و رنج ، دروغ است و فريب

مرگ حق است بيا تا به حقيقت برسيم

 

کاش در پاي شهيدان کف خاکي باشيم

ما ضعيفيم روا نيست به قدرت برسيم

 

جمع کن خاطر آشفته ي ما را اي تيغ

نکند زنده به تقسيم غنيمت برسيم

 

پيري و مرگ عجب غصه ي  جانفرسايي است

تا جوانيم دعا کن به شهادت برسيم

 

**

 

نگاه اگر نکند زنده با چه رو باشم

دعا کنيد شهيد نگاه او باشم

 

دعا کنيد پس از اين دو راهي ترديد

سري به سويي و جسمي به چارسو باشم

 

مرا به تيغ شفا چارپاره کن اي عشق

که من چقدر غزل باف و ياوه گو باشم

 

بريز خون مرا در پياله ي دوران

روا مدار که يک عمر در سبو باشم

 

روا مدار که چشمش خمار باشد و من

چو مي به ساغر و چون بغض در گلو باشم

 

از اين فسردن آرام ، دوست تر دارم

به باد رفته ي طوفان تندخو باشم

 

بگير دست مرا اي شهيد تازه نفس

رها مکن که در اين کهنگي فرو باشم

 

دلاوران به تشهد رسيده اند ، مباد

که من هنوز گنهکار و بي وضو باشم

 

مرا شهيد کن اي دوست من نمي خواهم

که تن سپرده به دنياي مرده شو باشم

 

عليرضا شيران هفدران ديگر شاعر جواني که در اين محفل شعر مي خواند. شعري حماسي که لحظه هاي عزيمت شهيد به اين سفر عشق را به خوبي روايت مي کند. نگاهم به پدر شهيد مي افتد که به فکر فرورفته است. گويي که ياد خاطره اي با فرزندش افتاده است. شايد روزي که پسرش را براي دفاع از حريم حضرت زينب (س) به شامات بدرقه کرد. شيران مثنوي مي خواند:

 

امشب است آن شب که در شهر حلب

شد شهيد آن افسر نيکو نسب

 

افسري که دل به زينب بسته بود

ديده از هر پست و منصب بسته بود

 

افسري که جان به جانان داد و رفت

آبرو بر ملک ايران داد و رفت

 

افسري والامقام و با مرام

افسري پا در رکاب اين نظام

 

اين نظامي که برايش جان دهيم

بر بقايش خون چون مرجان دهيم

 

صد هزاران مرد جنگي خط شکن

در دفاع از آب و خاک اين وطن

 

 

جملگي تا پاي جان جنگيده اند

عاقبت در خونشان غلطيده اند

 

هر يکي مردي رشيد و با شکوه

هر يکي در استقامت همچو کوه

 

از ميان آن همه امشب سخن

مي رود سوي گل سرخ چمن

 

مينويسم از فخيمي، از حلب

آن جوان آذري و با ادب

 

آن که با عشق دلش از سر گذشت

از تمام هستي و مادر گذشت

 

چون که او در لشگر بانوي عشق

گشت راهي سوي شامات و دمشق

 

چونکه داعش در پي تخريب شام

کرد بيرون خنجرش را از نيام

 

تا حرم ها را دگر ويران کند

شيعيان را يک به يک بي جان کند

 

بهر دفع شر اين دشمن برفت

بر شکوفا ماندن گلشن برفت

 

در دفاع از آن حريم با صفا

اين يل جنگاور نام آشنا

 

بر جبين سربند زهرا بسته بود

دل ز جان بر عشق مولا بسته بود

 

شيشه ي جان را به کف امشب گرفت

تا شهادت نامه از زينب گرفت

 

تا که آخر با جراحات شديد

شد فخيمي در حلب امشب شهيد

 

افسري که در وصيت نامه اش

در تمام جمله هاي خامه اش

 

از اطاعت کردن از رهبر نوشت

بر تمام امت کشور نوشت

 

بعد از آن گفتا که در وقت ظهور

پيش رويش چون ندارم من حضور

 

از گنه کاري چو من بر آن امام

عرضه داريد از زبان من سلام

 

گرچه شيراني بسي آلوده است

شعرش اما از فخيمي بوده است

 

شيراني در چند بيت آخر شعر وصيت شهيد عزيزمان را به نظم کشيده است. وصيت نامه کوتاه اما پرمعناي شهيد فخيمي چنين است:

 

بسمه تعالي

اينجانب بنده گناهکار درگاه خداوند از شما امت شهيد پرور تقاضا دارم که مطيع محض ولايت حضرت امام خامنه اي (مدظله)باشيد، نه در حرف بلکه در عمل. اينگونه نباشيد که به خاطر حرف اين و آن و عده اي منحرف، حرف ولي در روي زمين بماند يا اگر حرف ولي را مخالف با ميل شخصي ديديم به آن عمل نکنيم.

حال که دست بنده از دنيا کوتاه است و زمان ظهور حضرت وليعصر (عج) را نديدم، اگر ايشان را ديديد و زمان ظهور را درک کرديد، سلام بنده را به ايشان اعلان فرماييد. در پايان از همه بستگان ، دوستان ، همسفران و کساني که با آنها معاشرت داشتم طلب حلاليت دارم.

محمد رضا فخيمي - 18/9/94

 

داريوش يزداني نيز از شاعران جوان و متعهد تبريزي است که اغلب براي اهل بيت (ع) شعر مي سرايد. از او براي شعرخواني دعوت مي شود. شاعر عزيز، شعري را که بريا شهيد فخيمي سروده، مي خواند. ابياتي از شعر يزداني چنين است:

 

شد مدافع بر حريم دختران بوتراب

آن جوان انقلابي که سراپا شور شد

 

آري- آري اين شهادت قسمت هر کس نشد

شد شهيد آن کس که نامش در ازل مزبور شد

 

از عراق و سوريه، ايران و افغاني بگير

شد مدافع با دل و جان، تو مگو مجبور شد

 

باز آذربايجان سرفراز و قهرمان

شکرلله دست خالي نيست در اين امتحان

 

از چه گويم يا چه جويم که مرا شوق غزل

شد»فخيمي» باعث و علت در اين بزم و محل

 

بس کي آل حيدره دلدن ارادت گؤستريب

خالق منان اونا راه شهادت گؤستريب

 

سلسبيل عشقيدن آب حياتي ايچميش او

شاهد کوي محبت اولماقي تک سئچميش او

 

کاروان نوردن قالموب دالي، احسن اونا

بوشلييوق بيزلر هامي هم من اونا، هم سن اونا

 

يار و يولداشين گئديب آرديجا، يار اولسون بيزه

بيز کيميک، بيزلر نه ايک، الحق کي عار اولسون بيزه

 

آتش سوزاني جنت ائتديلر بيز گؤرمديک

نه جوانلار بي نشانه گئتديلر بيز گؤرمديک...

*مصطفی محمدی

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.