اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

نگاهي به بانوي صبر و پايداري

بررسي شخصيت و اوصاف حضرت زينب (س)

بخش دوم

2-4- مقام نيابت اين ظهور همه جانبه در امتثال از فرمان مادر در انتهاي عمرشان مبني بر همراهي امام حسين (ع)، به حدي است که مي‌توان گفت که نائبي شايسته از براي اين بانوي گرامي است.

بررسي شخصيت و اوصاف حضرت زينب (س)

حتي در آخرين وداع، گلوي برادر را به نيابت از طرف مادر بوسيد. حضرت زينب (س) نائب مادر بود در حفظ و نگهداري برادر، در تحمل سختيها و مصائب، جهت صيانت از دين اسلام و اهل بيت (ع) پيامبر حفاظت بيقيد و شرط از حريم محترم ولايت و امامت در عرصههاي مختلف به ويژه بعد از عاشوراي سال 61. (جزائري، 1387، ص91-86)

زينب کبري (س) همچون مادر گرامياش داراي فضائل و مناقب بسياري بود که القاب آن حضرت ريشه در فضايل ايشان دارد. درباره ايشان گفتهاند:

فان فضائلها و فواضلها و خصالها و جلالها و علمها و عملها و عصمتها و عفتها و نورها و ضيائها و شرفها و بهائها تاليه امها صلوات الله عليهما. (سپهر، 1390، ص61)

 

2-5- مقام صبر

در روايتي از امام صادقي به چنين آمده است:

انّ الحُرّ حرّ علي جميع احواله و ان نابته تائبهٌ صبرلها و ان تداکّت عليه المصائب لم تکسره و ان أسرو استبدل باليسر عسرا ... فاصبروا و ظنوا انفسکم علي الصبر توجروا (کليني 1388، ص33)

صبر را سه مرتبه است: صبر بر مصيبت، صبر بر اطاعت حق، صبر برتر معصيت.

براي هر يک از اين مراتب اجرو مثوباتي وارد شده که در خصوص حضرت زينب (س) صبر بر مصيبت که به گونه اعجابآور و بينظيري در برابر آن همه سختي و رنجي، که گاه تحمل يکي از آنها هم خارج از توان به نظر ميرسد و به خصوص وقتي بدانيم هر کس محبتش به هر چه زيادتر باشد مفارقتش صعبتر است و چون حضرت زينب (س) در اين عالم علاقه منحصر به فردي به حضرت سيدالشهدا (ع) داشتند، پس مفارقت او به اندازه علاقه به او و صبر بر چنين مصيبت نهايت ندارد. اما صبر بر اطاعت: نسبت به خود وحيده بود، اجمالا تمام آنات ساعات عمر او در عبادت و اطاعت صرف شده و در همه اين حالات صابر بوده و از آنجا که با عصمت او و اين مرتبه از صبر او تا حدودي آشنا ميشويم، ميگوييم:

لقد عجبت من صبرها ملائکه السموات، (جزائري، 1387، ص246-243)

صبر زينب کبري (س) تا به حدي بوده که شهادت عزيزانش را با کمال حيرت تحمل ميکرد.

نورالدين جزايري در صدر اين حضرت ميگويد:

«الراضيه بالقدر و القضاه» يکي از القاب زينب (س) است و ايشان در برابر شدايد و محن ايستادگي کرد که اگر اندکي از بسيار آن براذيل جمال راسيات گذاشته شود، آب ميگردد. و ايشان مثال اين سخن است که «کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف». (جزايري، 1404ق، ص176)

 

2-6- مقام عظمت زنانه

زينب کبري (س) شور عاطفه زنانهاي را با عظمت و استقرار و متانت يک مجاهد في سبيل الله و زلال معرفتي همراه کرده است که وقتي از زبان دل ميتراود، همه را مبهوت ميکند، (المقرم، 1979 م، ص323)

در عين حال امام زمانِ خود، يعني امام سجاد (ع) را مانند يک مادر مهربان آرامش و تسلي ميبخشد و با کودکان برادر و بچههاي پدر از دست داده آن حادثه عظيم، در ميان آن طوفان شديد، مثل سد مستحکمي براي آنها امنيت و آرامش و تسلي ايجاد ميکند بنابراين زينب کبري (س) يک شخصيت همه جانبه بود. اسلام زن را به اين طرف سوق ميدهد. (مجلسي، 1403ق، ص220-210)

 

2-7- مقام حفاظت از دين

از جمله فضايل نفسانيه، حفاظت و حراست دين است، زيرا که دين حافظ حقوق و جامع شتات کلمه بشر است. در حقيقت اصلاح عامه به تدين است. چون اين مقدمات معلوم شدند ميگوييم:

چون حضرت زينب (س) آن خدمات را در کربلا تموده و داخل در انجمن ابقايبه شده و حامي دين و مذهب بوده، اولا: ربّ النوع بشر گرديد براي نگهداري از قوانين جامعه؛ ثانيا: جماعتي را از کلفت مجاهده در حفظ دين نجات داد؛ زيرا که بر فرد فرد واجب بود که دفاع از دين نمايند و آن مکرمه با دفاع خود از شريعت که الى يوم القيامه باقي و برقرار ماند، جميع افراد را از چنين زحمتي آسوده نمود و خود تحمل صدمات آنها شد. (جزائري ، 1387، ص269)

 

2-8- مقام محدثه و روايت

زينب کبري (س) يکي از محدثان و راويان حديث به شمار ميآيد و در سنين کودکي، در حالي که بيش از 5 يا 6 سال از عمرش نميگذشت، خطبه مادرش حضرت زهرا (س) را با آن مضامين بسيار بلند و عالي ميشنيد و پس از آن براي ديگران نقل ميکرد. عبدالله بن عباس، شاگرد برجسته حضرت علي (ع) و مفسر قرآن کريم، خطبه فدک حضرت زهرا (س) را از زينب (س) نقل ميکند و از آن بانوي بزرگ با عنوان، «عقيلتنا؛ عاقل و داناي ما» ياد ميکند. (مدرسي، 1378، ص43-39)

به گونهاي که ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن، از ايشان نقل حديث ميکرد و ميگفت:

حدثتنا عقيلتنا زينب (سلام الله عليها) بنت على (عليه اسلام). (انقلاب زينب کبري (س)، بيتا، ص94)

 

2-9- مقام دفاع از امام زمان خويش (ع)

يکي از جلوههاي ولايت مداري حضرت زينب (س)، حفاظت از امام سجاد (ع) است؛ زيرا از جمله کمالات نفسانيه و عبادات مهمه تحفظ و نگهداري پيغمبر (ص) و امام (ع) است، حضرت زينب (س) در موارد متعددي به حفاظت از امام سجاد (ع) پرداخت:

اول: زماني که لشکر ريختند به خيمه؛ شمر قصد قتل امام (ع) را نمود، آن مظلومه چنان تضرع و بيتابي کرد تا او را نجات داد.

دوم: وقت آتش زدن به خيمهها، اگر آن مظلومه نبود، امام سجاد (ع) سوخته بود.

سوم: هنگام عبور اسراء به قتلگاه؛ در حالي که حضرت زينب (س) مشغول وداع با برادر بود و با آن حالت که زبان عاجز است از بيان آن، متوجه امام سجاد (ع) شد، ديد بالاي شتر که پاهايش بسته بود، حالت احتضار به فرزند برادر عارض شده؛ براي نگهداري او «حالَتْ بَيْنَهُ و بَيْنَ جَسَدِ أخِيهَا الحُسَيْنِ» و عرض کرد:

مالي أراکَ تَجُودَ يک بِنَفْسِکَ يا بَقِيَهَ المَاضين. (قمي، 1388 ق، ص26)

او را تسلي داده و حديث «ام أيمن»، را نقل نموده؛ به اين تدابير آن حضرت را نگهداري نمود.

چهارم: در مجلس شوم ابن زياد؛ پس از محاجّه بين علي بن الحسين (ع) و ابن زياد، آن ملعون امر به شهادت آن مظلوم داد، آن مکرمه دست به گردن امام چهارم انداخت و گفت: «نخواهم گذاشت او را بکشيد تا من زنده هستم». راضي بود خود را فداي حضرت سجاد  (ع) نمايد. (جزايري، 1378، ص274)

 

2-10- مقام ولايت تکويني

بر اثر عبادت و اطاعت خدا به مقامي رسيده بود که از ولايت تکويني برخوردار بود، روايت شده که آن حضرت پيش از سخنراني خود در کوفه به مردم اشاره کرد، با آن اشاره نفسها در سينهها حبس شد و زنگها از صدا باز ايستاد.

حضرت زينب (س) در زمان خود يکي از علماي آن عصر شناخته ميشد و عالم به حقايق امور بوده و همه چيز از جانب خداي تعالي به او الهام ميشده و در دل او آشکار ميگشته، آن حضرت علم را به صورت موهوبي[1] درک ميکرده است.

 

2-11- مقام اور امامان زمانه خويش

حضرت زينب (س) بيش از 6 سال سن نداشت که با رحلت پيامبر (ص) رو به رو شد، سپس با شهادت مادر و پس از آن يار و ياور پدر بود. پس از شهادت مولا علي (ع) در کنار امام حسن (ع) به مبارزه با نفاق پرداخت. پس از آن با امام حسين (ع) راهي کربلا شد و پس از شهادت امام حسين (ع)، وظيفه سنگين رسالت را بر دوش گرفت و به توصيه امام حسين (ع) مبني بر عدم غلبه احساسات بر عقل و انديشه به اين مهم عمل کرد. (بشيري، 1375، ص46)

حضرت زينب (س) شاهد خيانت معاويه به امام حسن (ع) و رفتار دنياپرستان با ايشان بود، وقتي خوارج بر حسن (ع) زخم زدند، زينب (س) به پرستاري از برادر مجروحش پرداخت و پس از مصالحه برادر، به اتفاق اهل بيت (ع)، کوفه را به سمت مدينه ترک نمود. او با حسن (ع) همراه بود تا آن که به وداع برادر مبتلا گرديد.

هنگامي که برنامه مسافرت امام حسين (ع) از مدينه به مکه و از مکه به عراق مطرح شد، اصرار حضرت زينب (س) بر همراهي برادر به حدي بود که وقتي که ابن عباس از اين که امام (ع) را از عزيمت به کربلا منصرف کند، عاجز مانده به ايشان عرض کرد: «پس اهل و عيال و خانواده را با خود نبر!»

حضرت زينب (س) که اين را که شنيد به شدت آشفته شد و فرمود: «اي ابن عباس: پيشنهاد ميکني که بزرگ و سرور ما خودش به سفر برود و ما را در اينجا تنها بگذارد، آيا روزگار براي ما غير از او کسي را گذاشته است که هرگز با او زنده هستيم و با او ميميريم»، در اين لحظه ابن عباس به شدت گريست، (مظفري، 1361ق، ص94)

 

2-12- مقام صراحت - قاطعيت و فصاحت - بلاغت

حضرت زينب (س) در خطاب به مردم کوفه آنان را به تبعيت از آل اميه محکوم ميکند، و خيانت به امام حسين (ع) برا خيانت به پيامبر (ص) و سزاي آن را ابتلاي به بلاهاي دنيوي و اخروي معرفي ميکند. (سپهر، 1414ق، ص289 - 283)

از حليم بن شريک اسدي روايت شده است: هرگز بانويي پردهنشين گوياتر از وي نديدم. گويي بر زبان علي (ع) به سخن ميراند و مردم را اشاره به سکوت فرمود. دمها فرو بسته شد و هر زنگي از بانگ بايستاد.

 

2-13- مقام عبادت

عبوديت و بندگي به معناي ذلت و خضوع است و عبادت معناي کامل دارد که آن غايت خضوع و اظهار ذلت باشد، از امام زين العابدين (ع) روايت شده است: «شب يازدهم محرم عمهام را ديدم که نشسته نماز شب ميخواند».

يا در جايي ديگر فرمودک «عمهام زينب با آن همه غم و اندوه در راه شام نيز قافلههاي شب را ترک نکرده. (الهي، 1375، ص89-90)

عبادت زينب کبري (س) به معناي خاص؛ يعني اوج خضوع در برابر ذات الهي، وي را به مقامي رسانده بود که سيدالشهداء (ع) از وي ميخواهد:

يا اختاه، لا تنسي في نافله الليل. (صادقي اردستاني، 1381، ص8)

با تعمق در زندگي عبادي حضرت زينب (س) درمييابيم که وي به هدف از آفرينش عمل نموده است:

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاريات: 56)

علامه طباطبايي در تفسير اين آيه ميگويد:

خدا انسان را خلق کرده و غايت خلقت وي را که در واقع سعادت او ميباشد و نيز منتهاي کمال او را در بردارد، در تقرب عبودي قرار داده است. (طباطبايي، 1403ق، 352)

حضرت زينب (س) تمام شبش را همچون مادر گراميش به عبادت ميپرداخت و هيچگاه تهجد را ترک نکرد و ملقب به لقب «عابده آل على (ع)» شد. (نقدي، 1343، ص61)

 

2-14- مقام قرب اقامت

زينب کبري (س) در اين موضوع به چنان تعالي دست يافته بود که به گفته محمدجواد مغنيه، مراتب توحيدش قريب مقام امامت بوده است. (مغنيه ، بيتا: 61)

باتوجه به چنين مقامي است که امام حسين (ع) به هنگام وداع به خواهر خود وصايايي ميکند و هدايت و رهبري نهضت را به زينب (س) ميسپارد، دالهي، 1375، ص 91)

اين رتبه را که نزديک مقام امامت بوده از طرف امام حسين (ع) در کربلا، روز عاشورا کسب کرده بودند.

بر اين ادعا شواهدي وجود دارد. در روايتي مستند از اسماعيل ابن احمد هر بار از احمد ابن ابراهيم چنين نقل شده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو اَلْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى حَکِيمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلرِّضَا أُخْتِ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْعَسْکَرِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي سَنَهِ اِثْنَتَيْنِ وَ ثَمَانِينَ بِالْمَدِينَهِ فکَلَّمْتُهَا مِنْ وَرَاءِ اَلْحِجَابِ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ دِينِهَا فَسَمَّتْ لِي مَنْ تَأْتَمُّ بِهِ ثُمَّ قَالَتْ فُلاَنُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَسَمَّتْهُ فَقُلْتُ لَهَا جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاکِ مُعَايَنَهً أَوْ خَبَراً فَقَالَتْ خَبَراً عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ کَتَبَ بِهِ إِلَى أُمِّهِ فَقُلْتُ لَهَا فَأَيْنَ اَلْمَوْلُودُ فَقَالَتْ مَسْتُورٌ فَقُلْتُ فَإِلَى مَنْ تَفْزَعُ اَلشِّيعَهُ فَقَالَتْ إِلَى اَلْجَدَّهِ أُمِّ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهَا أَقْتَدِي بِمَنْ وَصِيَّتُهُ إِلَى اَلْمَرْأَهِ فَقَالَتْ اِقْتِدَاءً بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْصَى إِلَى أُخْتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَلظَّاهِرِ وَ کَانَ مَا يَخْرُجُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ مِنْ عِلْمٍ يُنْسَبُ إِلَى زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَسَتُّراً عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَتْ إِنَّکُمْ قَوْمٌ أَصْحَابُ أَخْبَارٍ أَ مَا رَوَيْتُمْ أَنَّ اَلتَّاسِعَ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ فِي اَلْحَيَاهِ، (کمرهاي، بيتا، ج2، ص501، باب 45)

احمد بن ابراهيم گويد:

من شرفياب حضور حکيمه دختر محمد بن علي (ع) (امام نهم) خواهر ابوالحسن عسکري (ع) (امام دهم) گرديدم. سال دويست و شصت و دو بود و در مدينه بودم و از پشت پرده با او سخن گفتم و از دين وي پرسيدم. کسي که بايد امام بداند براي من نام برد و به من گفت: «فلان پسر حسن عسکري (ع) است.» نام او را گفت. گفتم: «قربانت گردم او را معاينه کردي يا خير او را شنيدي؟» گفت: «خيراو را از امام يازدهم شنيدم و براي مادرش نوشته بود.» گفتم: «آن مولود کجا است؟» گفت: «نهان است، گفتم شيعه به که مراجعه کنند؟» گفت: «به جده او مادر امام يازدهم.» گفتم: «وصيت خود را به زني واگذاشته است؟» گفت: «پيروي از حسين بن علي بن ابي طالب (ع)؛ کرده است زيرا حسين بن علي (ع) به حسب ظاهر وصاياي خود را به خواهرش زينب (س) دختر علي بن ابي طالب (ع) سپرد براي پنهان کردن امامت پسرش علي بن الحسين (ع)» سپس فرمود: «شما مردمي هستيد مطلع از اخبار. آيا در روايات به شما نرسيده است که نهمين فرزند حسين (ع) زنده است و ميراثش تقسيم ميشود؟» (کمرهاي بيتا، ج2، ص178، باب50)

شايان ذکر است که اثبات نيابت و ولايت براي حضرت زينب (س) منافاتي با حديث «لَا يُفْلِحُ قَومٌ مَلَکَتْ عَلَيْهِم إمْرَأهٌ» (جلسي، 1408ق، ص342) ندارد؛ چون اولا: اين مقام همانگونه که ذکر شد به برخي ديگر از زنان هم مانند جده حضرت حجت (عج)، منتسب شده است. ثانيا: اين روايت ظاهر در قضاوت است و نيابت در نشر احکام، غيراز قضاوت است. ثالثا: چون حفظ امام اهم از جميع مصالح است؛ اگر حفظ آن موقوف بر ولايت زني مانند حضرت زينب (س) باشد، عقل حکم به ولايت او ميکند.

 

2-15- مقام يؤثرون

ايثار يعني مقدم داشتن غير برخود. (طباطبايي، 1403ق، ص206) ايثار يکي از صفات پسنديدهاي است که فقط مؤمنان واقعي از آن بهرهمندند و در قرآن کريم آمده است:

وَ يُؤثِرُونَ عَلَى أنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بَيْنَ خَصاصه). (حشر: 9)

زينب کبري (س) دختر و تربيت يافته مادري است که فرمود:

الجَّار ثُمَّ الدَّار.

اين خصلت به دخترش نيز رسيده است. نمونه بارز آن تقسيم غذا در بين اسرا و تحمل گرسنگي به مدت سه روز و يا بارها خود را پيش مرگ امام سجاد (ع) قرار دادن، است. (مجلسي 1403ق، ص117؛ سيد ابن طاووس،1950م، ص96؛ مفيد، 1413ق، ص244)

ايشان حتي دو فرزند خويش را فداي جهاد در راه خدا کردند. (سپهر، 1412ق، ص74)

 

2-16- مقام علم لدني

آن حضرت مجلس درس و تفسير قرآن در کوفه داشت که گواهي بر فضل و مقام علمي ايشان است. (رسولي محلاتي، 1385، ص3) امام سجاد (ع) در مورد او فرمود:

أنتَ بِحَمْدِ اللهِ عَالِمَهٌ غَيرٌ مُعَلِّمَهٍ وَ فَهِمَهٌ غَيرُ مُفَهِّمَهٍ؛ (صادقي اردستاني، 1381، ص101)

سپاس خداوند را که زينب (س) عالمه اي است که کسي چيزي به او نياموخته است

علم و دانش آن مخدره چيزي نبوده که از طريق ديدن استاد و معلم به او رسيده باشد، بلکه از جانب خداوند به آن حضرت افاضه شده است. (الهي، 1375، ص95)

 

2-17- مقام مفسر

حضرت زينب (س) با تفسير قرآن و بيان حلال و حرام براي زنان در کوفه و جاهاي ديگر وظيفه علمي خويش را انجام ميداد. روايت است که در دوره اسارت و بيماري امام سجاد (ع) مردم در مسائل شرعي به حضرت زينب (س) مراجعه ميکردند و او هم پاسخ آنان را ميداد. (نقدي، 1381، ص35)

 

2-18- مقام حجاب

هيچکس تا قبل از روز عاشورا و جريان اسارت، زينب (س) را نديده بود. علامه مامقاني در اين رابطه ميگويد:

و هي في الحجاب فريده لم يرشحصها احد من الرجال في زمان ابيها واخويها الى يوم الطّف؛ (مامقاني، 1352ق، ص79)

زينب (س) در حجاب، يگانه دوران خويش بود، هيچ کس از مردان در زمان پدر و برادرانش تا روز عاشورا او را نديده بودند.

زينب کبري (س) در حجاب و عفاف به حدي بود که همسايهها هيچگاه صداي او را نشنيده و او را نديده بودند. آن بانوي اسلام هرگاه شب تاريک ميشد و مردم به خواب ميرفتند، براي زيارت قبر جدش از خانه خارج ميشد. (سابقي،1294ق، ص20)

اين مخدره، با صراحت نگاه حرام به حرم اهل بيت (ع) را اهانت به حضرت رسول (ص) و حضرت امير (ع) و حضرت فاطمه (س) معرفي ميکند. آنجا که ميفرمايد:

يَا أهلَ کوفه نحن سَبايَا الحُسَين عليه السلام فَغَضُّوا أبصَارَکُم عَنَّا وَ عَن النَّظَرِ إلَينَا مَعَاشِر النَّاسِ أمَّا نَستَحيُونَ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ مِن عَليّ المُرتَضَي وَ فَاطِمَهَ الزَّهراءُ؛

اي مردم کوفه! همانا ما اسيران حضرت حسين (ع) ملا، يعني اهل بيت (ع) حسين (ع) ملا باشيم. از ديدار ما ديدار برگيريد. هان اي جماعت مردمان! آيا از خدا و رسول خدا (ص) و علي مرتضي (ع) فاطمه زهرا (ع) حيا نميکنيد؟

بعد از اين مردم نگاه خود را به زمين دوختند. (سپهر، 1390، ص312)

 

يا اينکه در دربار يزيد در خطاب به آن ملعون ميفرمايد:

اي پسر آزادشدگان؛ آيا از عدل است که زنان و کنيزان را پشت پرده جاي دهي ولي دختران رسول خدا (ص) را اسير کرده و پرده آبرو و حرمت آنها را بدري؟ (سيدبن طاووس، 1417، ص188)

 

2-19- مقام عصمت

با توجه به تعريف عصمت؛ امري که انسان را از وقوع در چيزهايي که جايز نبوده و خطاي معصيت به شمار ميآيد، مصون بدارد. (طباطبايي، 1403ق، ص2).

بايد گفت که زينب کبري (س) داراي مقام عصمت بوده است:

ولو قلنا بعصمتها لم يکن لأحد أن ينکران کان عارفاً باحوالها يوم الطف وما بعده، کيف؟ و لولا ذلک ما حملها الحسين مقداراً من ثقل الإمامه ايام مرض السجاد (عليه السلام) (مامقاني، 1352ق، ص70)

اگر بگوييم زينب (س) داراي مقام عصمت است، گزاف نگفتهايم و کسي که به احوال زينب (س) در روز عاشورا و بعد از آن آگاه باشد، چگونه ميتواند انکار کند عصمت زينب (س) را؟ زيرا اگر معصوم نبود، امام حسين (ع) مقداري از سنگيني بار امامت را به آن بانوي بزرگ واگذار نميکرد، در آن مدتي که امام سجاد (ع) بيماربود.

شيخ جعفر نقدي در باب عصمت زينب کبري (س) ميگويد: اگر کسي در اين روايات تامل کند و نيک بنگرد و چگونگي عبادت و انقطاع او را ببند، برايش هيچ شکي نميماند که آن حضرت معصوم بوده است. (نقدي، 1381، ص62)

 

2-20- مقام جهاد

در رابطه با موضوع مبارزه و جهاد با دشمنان دين، در قرآن کريم آمده است:

الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ (توبه: 20)

اين آيه مصداق و نمونه بارز اين آيات، زينب کبري (س) است. با کمال شهامت و فداکاري از خانه و کاشانه و شوهر و زندگي آسوده و خوشي که داشت، دست کشيد و فرزند و فرزندان خود را نيز براي قرباني، به همراه خود به قربانگاه نينوا آورد، (رسولي محلاتي، 1379، ص30)

محمود شرقاوي در اين زمينه گفته است: زينب (س) پيوسته پرچم جهاد را بر دوش گرفته و از حق و عدالت دفاع ميکرد و با مردان در سختيها و شدايد مشارکت مينمود. و با قوت بيان و منطق نيرومند خود با دشمنان اجتجاج ميکرد و در نهايت هم پيروز شد. (شرقاري، بيتا، ص12)

 

2-21- مقام شجاعت

زينب کبري (س) شجاعت را از پدر به ارث برده بود، وي که عزيزترين نزديکانش در نصف روز به شهادت رسيده بودند و به همراه زنان و کودکان و خاندان اهل بيت (ع)، با شجاعت بينظيري وارد مجلس عبيدالله شد و خطبهاي خواند که هيچ مرد شجاعي چنين جراتي به خود راه نميداد. و در مجلس يزيد خطبه آتشين خواند و او را مفتضح کرد. اگر ذرهاي وحشت از دستگاه به ظاهر باشکوه و هيبت آنان در دل داشت، هرگز نميتوانست چنين خطبههايي ايراد نمايد. محمدحسين (ع) اديب در اين باره ميگويد:

يا لها من سيده کريمه جابهت الظالم و الظلم و اقبلت الطغاه الجبابره و هم في اوج عظمتهم و شده انتصاراتهم الباطله المزيفه و في عقردارهم وهي وحيده، فريده غريبه، اسيره، مظلومه، ليس معها ناصر ولا معين الا اطفال صغار و رجل واحد من اهل البيت. (اديب، 1379، ص17-18)

نقل است که در دربار يزيد مردي شامي، از يزيد درخواست کرد که فاطمه دختر امام حسين (ع) را به او به کنيزي دهد. حضرت زينب (س) با قاطعيت تمام برخورد ميکند و ميفرمايد:

نه به خدا قسم، دروغ گفتي و خود را پست و زبون کردي که چنين درخواستي نمودي، به خدا سوگند نه تو چنين کاري ميتواني انجام بدهي و نه يزيد (مقرم، 1979 م، ص328-339

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.